حضرت عبدالعظیم و مهدویت
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی
«سیدالکریم»؛ شاید این لقب زیبا را از جد خود، کریم اهل بیت(ع) به ارث برده است. وصفی که در فضای ملکوتی حرمش موج میزند: گشاده دست و بزرگوار. این خاندان هیچکس را از عتبه خود نومید باز نمیگردانند.
ابوالقاسم عبدالعظیم حسنی(ع) با چهار واسطه به سبط اکبر، امام مجتبی(ع) میرسد. نقل است هنگامی که بدن شریف آن بزرگوار را بر مُغتسل نهادند، ورقهای در جیب لباس او یافتند که نسبش در آن نوشته شده بود.
حضرت عبدالعظیم فرزند عبدالله بن علی و علی فرزند حسن بن زید و زید پسر بزرگ امام مجتبی (ع) میباشد. سلسله نورانی پدران آن حضرت، همگی صاحب کرامت و معنویت، بلند آوازه، نیکنام و دستگیر حاجتمندان و دردمندان بودهاند.
عبدالعظیم حسنی در ربیع الثانی سال ۱۷۳ قمری در مدینه پا به عرصه وجود گذاشت و در پانزدهم شوال ۲۵۲ یعنی دو سال قبل از شهادت امام دهم به سن ۷۹ سالگی در ری در گذشت.
وی در دوران امام کاظم(ع) متولد شد ولی محضر آن امام همام را درک نکرد (سال شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام ۱۸۳ قمری است با این حساب، حضرت عبدالعظیم هنگام شهادت آن حضرت، ده ساله بوده است.) و در اینکه آیا به حضور امام هشتم (ع) رسیده است یا نه، قطعیتی وجود ندارد. اما مسلما به محضر امام جواد و امام هادی علیهما السلام رسیده و نزد آنان تلمذ نموده است.
چشمهای از کوثر رسول(ص)
صاحب بن عَبَاد، دانشمند بزرگ شیعه در قرن چهارم و وزیر دولت آل بویه، رساله کوچکی در شرح حال حضرت عبدالعظیم نوشته که مرحوم شیخ عباس قمی، مختصری از آن را در مقدمه زیارت آن حضرت در مفاتیحالجنان ذکر نموده است. صاحب در وصف شخصیت آن بزرگوار چنین مینویسد: «او پرهیزگار، دیندار، عابد، مشهور به امانت و راستگویی، دانشمند در امور دین، قائل به توحید و عدل(معتقد به اسلام ناب و پیراسته از فرقههای انحرافی) و نیز راوی احادیث بسیاری است.»
جلالت قدر شخصیت تابناک حضرت عبدالعظیم به اندازهای است که امام هادی(ع) به او فرمود: «انت ولینا حقا تو دوست و ولی راستین ما هستی.»
امامان معصوم معمولا در مناطق مختلف، نمایندگان عالم و مجتهدی داشتند که شیعیان خود را به آنان ارجاع میدادهاند. در روایتی امام هادی(ع) به شخصی از اهل ری به نام ابوحماد میفرماید: «اگر از امور دینی به مشکلی برخوردی به عبدالعظیم حسنی مراجعه کن و سلام مرا به او برسان.» این حدیث علاوهبر آنکه از جایگاه بلند علمی حضرت عبدالعظیم خبر میدهد، گویای وکالت آن بزرگوار از سوی امام هادی(ع) نیز هست.
حضرت عبدالعظیم را میتوان یک شیعه کامل و با معرفت دانست زیرا در برابر امامان خود، کمال تسلیم و توسل را داشته است. وی با آنکه خود یکی از بزرگتر ین محدثان و فقیهان بود، در سنین بالای عمر و شاید در دوران پیری، متواضعانه به محضر حضرت هادی(ع) رسید و عقاید دینی خود را جهت اصلاح خطای احتمالی، به آن امام جوان ارائه نمود. (این روایت، مشهور به «حدیث عرض دین» است و امام بعد از شنیدن سخنان عبدالعظیم، ضمن تأیید باورهای او، جهت ثبات عقاید و فرجام نیک برایش دعا کرد.) این اقدام، بیانگر معرفت وی به مقام ولایت و امامت و از سوی دیگر گویای خضوع آن فقیه بزرگ در برابر امام زمان خویش است.
اما مهمترین نشانه پیوند معنوی حضرت عبدالعظیم با اهلبیت (علاوهبر پیوند ظاهری که از نسل آل رسول میباشد) برابری ثواب زیارت آن بزرگوار با ثواب زیارت سیدالشهدا(ع) است. در متن زیارت حضرتش میخوانیم: «السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیاره سیدالشهداء یُرتجی سلام بر توای آنکه به زیارتش امید ثواب زیارت سیدالشهدا میرود.» روایات متعددی در تأکید این موضوع وجود دارد از جمله امام هادی(ع) به شخصی از اهالی ری که از زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) بازگشته بود فرمودند: «اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی گویا حسین بن علی(ع) را زیارت کرده باشی.» البته دانشمندان ما در توجیه این موازنه مطالب مختلفی بیان نمودهاند که از حوصله بحث ما خارج است.
مهاجرت به شهر ری
حضرت عبدالعظیم در عصر خفقان عباسی میزیست. شیعیان در این دوره تنها به جرم دوستی با خاندان رسولالله(ص) از سوی حاکمان جور به شدت سرکوب میشدند. وی به جهت رابطه نزدیک با امام هادی(ع) تحت تعقیب دستگاه خلافت قرار گرفت و شاید به امر امام و برای گرفتار نشدن در چنگال ظالمان، سر به بیابان گذاشت و به صورت ناشناس سفری طولانی را آغاز کرد تا سرانجام وارد ری شد. مدت اقامت او در این شهر مشخص نیست. در ابتدای ورود به ری، کسی حضرتش را نمیشناخت اما به مرور، بیشتر شیعیان آن سامان با او آشنا شدند و از علم و اخلاق و صفات نیکش بهرهمند گردیدند و چه بسا مراجعات مکرر مردم به حضرت عبدالعظیم، باعث شناسایی او توسط جاسوسان حکومتی شده باشد. لذا برخی از سیره نویسان، شهادت حضرت عبدالعظیم به دست عمال طاغوت را دور از احتمال ندانستهاند.
مقام روایی
حضرت عبدالعظیم از اصحاب جلیل القدر دو امام بزرگوار، حضرت جواد و هادی علیهما السلام و از محدثان بزرگ و راویان روایات و معارف اهل بیت است.
تأملی در احادیث حضرت عبدالعظیم این حقیقت را آشکار میسازد که آن بزرگوار در نشر معارف ناب اسلام، سهم سترگ وقابل ملاحظهای دارد. اینکه برخی از بزرگان دغدغه داشتهاند مبادا محدث بودن حضرت عبدالعظیم را قربانی (و به تعبیر لطیف آیتالله العظمی اراکی: شهید) امامزاده بودن او کنیم، ناظر به همین نقش بزرگ در پاسداشت فرهنگ اصیل اسلام است.
از حضرت عبدالعظیم بیش از یکصد حدیث در موضوعات مختلف و غالبا اخلاقی، بیواسطه یا با واسطه نقل شده است که در این میان، هشت روایت با موضوع مهدویت چون کوکب دُری میدرخشد!
اساسا روایات مهدویت از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است چرا که این روایات نوعا پیش از میلاد امام عصر ارواحنا فداه از زبان مبارک پیامبر اکرم(ص) و یازدهامام معصوم جاری شده است. لذا اولا روایات مهدوی، جزء اخبار غیبی و دلیل بزرگی بر حقانیت مذهب اهل بیت محسوب میشود و ثانیا شیعیان در شرایط بسیار خاص عصر غیبت که به امام معصوم دسترسی ندارند، روش زندگی و چون و چند محافظت از دین و دنیای خود را از این گونه روایات میآموزند و خویشتن را برای رنجها و سختیهای دوران غیبت امام آماده میکنند.
ادامه بحث را با بررسی مختصری از سه روایت با محور مهدویت پی میگیریم:
حدیث اول:
حدیث عرض دین، مفصلترین روایت منقول از حضرت عبدالعظیم است.
در قسمتی از این حدیث، امام هادی(ع)اشاره کوتاهی به وجود دو امام پس از خود دارند و میفرمایند:
«پس از من فرزندم حسن(عسکری) امام است. (آیا میدانی) مردم با جانشین او چگونه رفتار خواهند کرد؟» عبدالعظیم گوید پرسیدم:«مگر چه خواهد شد؟»
فرمود:«مردم شخص او را نمیبینند و ذکر نام او روا نیست تا آنگاه که زمین مملو از ظلم و ستم شده باشد قیام کند و پهنه گیتی را سرشار از عدالت و داد فرماید.»«کمالالدین ج ۲ باب ۳۷ حدیث ۱»
اشارهای به دو نکته در حدیث:
۱. اینکه امام فرمود با جانشین او چگونه رفتار خواهند کرد، شایداشاره به این موضوع باشد که بر اثر غیبت امام، شیعیان در آزمونی سخت قرار میگیرند و بیشتر مردم، امام عزیز و غایب خود را از یاد میبرند. این عبارت، کنایهای نیز به تحیر و سرگردانی شیعه در عصر غیبت دارد چرا که اگر رفتارشان مورد رضای امام واقع شود، دوران غیبت دیری نخواهد پایید.(امام عصر ارواحنا فداه در حدیثی فرمودهاند آنچه ما را در پرده غیبت نگاه میدارد، رفتارهای ناپسندی است که از شما مشاهده میکنیم.)
۲. علت نهی از تصریح نام امام عصر(عج) به درستی مشخص نیست و به نظر میرسد که امری تعبدی باشد. در برخی از روایات، علت آن حفظ جان امام در دوران غیبت صغری ذکر گردیده است. شاید در این خصوص بتوان گفت بین وجود امام غایب و نام مقدسش میبایست سنخیتی باشد. لذا تا زمان ظهور، بردن نام حضرتش(م ح م د) ممنوع است.
حدیث دوم:
حضرت عبدالعظیم حسنی گوید: «به امام جواد(ع) عرض کردم امیدوارم شما همان قائم اهل بیت پیامبر(ص) باشید که زمین را پس از پر شدن از ظلم وبیداد از عدالت پر میکند.» فرمود: «ای ابوالقاسم! همه ما قائم و برپا دارنده امر خدا و هدایتگر به سوی دین او هستیم. اما آن قائمی که خدای تعالی توسط او زمین را از اهل کفر و انکار پاک ساخته و آکنده از عدل و داد مینماید، کسی است که ولادتش از مردم پنهان و خودش از آنان نهان و بردن نامش حرام است. نام و کنیه او مطابق نام و کنیه رسولالله(ص) است. او کسی است که زمین برایش در هم پیچیده و هر دشواری برایش آسان میگردد. تعداد اصحابش به تعداد رزمندگان جنگ بدر، سیصد و سیزده تن است که از دورترین نقاط زمین به گرد او اجتماع میکنند. و این مطلب تفسیر سخن خدای تعالی است که فرمود: «هر کجا که باشید خداوند همه شما را میآورد که خداوند بر هر چیزی توانا است.»(سوره بقره آیه ۱۴۸) چون این تعداداز اهل اخلاص به گرد او آمدند، خداوند امر خود را آشکار میسازد و چون «عقد» که عبارت است از ده هزار مرد تکمیل شود، به اذن خدا قیام میکند و دشمنان خدا را از میان بر میدارد تا جایی که خدا خشنود گردد» عبدالعظیم گوید عرض کردم:«چگونه میداند که خدای تعالی خشنود شده؟» فرمود: «در قلبش رحمت میافکند...»«همان باب ۳۶ حدیث ۲»
نکاتی درباره حدیث:
۱. ولادت حضرت مهدی به گونهای پنهان بود که حتی آثار حمل در والده ماجده آن حضرت تا سپیدهدم نیمه شعبان و لحظاتی پیش از تولد آن سرور ظاهر نگردید و از ولادت ایشان جز عدهای از خواص کسی آگاه نشد. تا آنجا که پس از شهادت امام عسکری(ع)، مأموران حکومتی در خانه آن حضرت به جستوجوی زنی باردار یا کودکی خردسال بودند.
۲. در هم پیچیده شدن زمین ممکن استاشاره به قدرت طی الارض یا گونهای دیگر از توانایی امام باشد که هر لحظه به هر جای زمین که اراده کند میرود.
۳. حدیث اشاره دارد به اینکه هر دشواری برای حضرت حجت آسان میگردد و ما میدانیم که درحرکت انبیا و اولیای آنها شکست و ناکامیهای فراوانی وجود داشته و چه بسا به هدف مطلوب نمیرسیدند. اما آخرین ذخیره الهی به مشیت پروردگار هیچ شکستی نخواهد داشت و امورش با امدادهای غیبی پیش خواهد رفت. البته مقصود این نیست که بدون هیچ رنجی، پیروزی به دست آید. در برخی روایات تصریح شده که موفقیتهای امام زمان(عج) با خون و عرق کسب میشود!
۴. تعداد اصحاب سِر و یاران خاص امام به عدد اصحاب بدر است. اما لشکر آن حضرت برای نبرد با دشمنان در مرحله اول، ده هزارسپاهی تازه نفس خواهد بود.
۵. طبق روایات اهل بیت برخی از آیات قرآن با موضوع مهدویت ارتباط دارد که از آنها تعبیر به آیات المهدی شده است. آیهاشاره شده در متن حدیث یکی از همان آیات است.
حدیث سوم:
عبدالعظیم حسنی گوید بر مولای خود حضرت جواد(ع) وارد شدم و خواستم درباره قائم بپرسم که آیا مهدی همان قائم است یا شخص دیگری میباشد؟ ولی امام پیش از آنکه من چیزی بگویم آغاز به سخن کرد و فرمود: «ای ابوالقاسم! قائم فردی از ما «امامان شیعه» و همو مهدی است که باید در دوران غیبت، منتظرش باشند و در عصر ظهور از فرمانش اطاعت کنند. او نسل سوم از فرزندان من است. سوگند به خدایی که محمد(ص) را به نبوت برانگیخت و ما را به امامت برگزید، اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آن چنان طولانی گرداند تا حضرت مهدی(عج) قیام نماید و زمین را پس از آنکه از ظلم وستم لبریز شده از عدل و داد آکنده سازد...» سپس فرمود: «أفضلُ أعمال شیعتنا إنتظارُ الفرج برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.» «همان: باب ۳۶ حدیث ۱»
نکاتی درباره حدیث:
۱. سالها پیش از میلاد حضرت قائم(عج)، شیعیان از امر محتوم مهدویت، آگاهی داشته و درباره آن با امامان خود گفتوگو میکردند. اما جزئیاتی مجهول، همواره مورد پرسش قرار میگرفته است.
۲. انتظار در فرهنگ اهل بیت در شمار واجبات و لوازم حتمی شیعه بودن است. لذا امام جواد(ع) در روایت فوق، از آن تعبیر به «یَجبُ به معنای لازم و بایسته» فرمودند.
۳.عدد دوازده گانه امامان، از عصر پیامبر(ص) همواره مورد تأکید قرار میگرفته و در این روایت نیز، امام نهم میفرمایند سومین نسل از فرزندان من مهدی است. لذا مخالفان، بسیار تلاش نمودهاندکه عدد دوازده را با خلفای جور تطبیق دهند اما هیچگاه موفق نبودهاند.
۴. تعبیر طولانی کردن روز آخر دنیا برای ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه، تمثیلی است جهت حتمی بودن امر ظهور. اینکه در خروج امام هیچ تردیدی نیست و سرانجام از پشت پرده غیبت خواهد آمد.
۵. آخرین فراز روایت که فرمود افضل اعمال شیعیان ما انتظار فرج است؛ بر این نکته تأکید میکند که در عصر غیبت، انتظار بر قله اعمال قرار دارد و هیچ عمل و عبادتی جایگزین آن نمیشود. مضافا اینکه از انتظار، تعبیر به «عمل» فرموده به این معنا که دست بر دست گذاشتن و بیکار نشستن، انتظار نیست و ضد عمل است! بلکه شیعه واقعی علاوهبر پالایش درون، جهان بیرون خود را جهت قدوم امام خویش میآراید و کاستیها را میزداید. انتظار واقعی این است.