وقتی لایکهای ما نخبه تراشی میکند!
تقابل سلبریتیسم و جریان تولید فکر
داود موذنیان
گفتیم که اکنون جریان تولید فکر و تمدن ساز در کشور ما تحت تاثیر برخی عوامل از جمله بروز و ظهور طبقهای خاص قرار گرفته است. برای درک بهتر موضوع مورد بحث ابتدا دو مقدمه را بطور خلاصه بیان میکنیم.
مقدمه نخست: نخبگان و تولید فکر
به گفته جامعه شناسان، یک جامعه دارای لایههای مختلفی است که عمیقترین لایه آن، تولید فکر و اندیشه است به طوری که اندیشه و فکر تولید یافته در این عمق به لایههای بیرونی پمپاژ میشود. تاثیر مستقیم و غیر مستقیم این لایه بر لایههای دیگر جامعه غیر قابل انکار و تشکیک است، بر این اساس، این عمق باید جایگاه کسانی شود که از استطاعت تولید فکر، تحلیل قوی و نگاهی ژرف به مسائل برخوردارند، و این افراد در حقیقت نخبگان جامعه هستند.
این افراد یعنی همان نخبگان جامعه عموما در پشت صحنه فعالیت دارند و معمولا محصول کار آنان که همان فکر و اندیشه است دیده و یا لمس میشود، در صورتی که خود آن فرد ممکن است نزد لایههای بیرونی جامعه ناشناخته باقی بماند و حتی تا آخر عمر جز افراد اندکی، کسی دیگر با چهره وی آشنا نشود، گرچه که ممکن است نام وی را شنیده باشند.
مقدمه دوم: تولید قلابی افکار
در شرایط کنونی جامعه ما طیف دیگری که این روزها به شدت مشغول به اصطلاح تولید فکر هستند وجود دارند که چون به دلایل مختلف شرایط احراز این جایگاه را ندارند و صرفا به دلیل مشهور بودن یا محبوب بودن به دلایلی و در بین عدهای و همچنین داشتن وسیله ارتباطی گسترده از جمله فضای مجازی جایگاه نظریه پردازی و خودنمایی را پیدا کرده اند، تبدیل به رقیب جریان عادی و ریشهدار تمدن سازی و تولید فکر توسط نخبگان و متفکران جامعه شدهاند.
در مقدمه دوم سه رویداد مورد اشاره قرار داده میشود، لیکن قبل از اشاره به آنها، برای جلوگیری از انحراف ذهن باید یادآوری شود که این رویدادها تنها از باب نمونه و شاهد مثال و نماینده طیف گستردهای از کنشهای مشابه است، پس آنچه که مهم است نه خود این سه مثال بلکه کنش و واکاوی آن کنش است که در ادامه خواهد آمد. به بیان دیگر؛ مسئله این یادداشت نه نفس آن مثالها بلکه پاسخ به دو پرسش است. اول اینکه؛ اساسا چرا در این سالها جریان سلبریتیسم در همه جریانات اجتماعی، سیاسی و... در حالی که در اکثر آنها فاقد آگاهیهای ابتدایی و اولیه هستند اظهار نظر- در حد و اندازه صاحبان نظر در آن حوزهها- دارند؟
و دوم اینکه؛ چرا جریان سلبریتیسم اکثراً در پدیدهها و رخدادهای منفی اجتماعی حضور مییابد و از رویدادها و موارد مثبت صرف نظر میکند؟
حال با درنظر داشتن این سؤالها، سه رویدادی را که اخیرا اتفاق افتاده مرور میکنیم.
از تورهای گران قیمت خارجی تا سفر معنوی اربعین
رویداد اول، مربوط به خبری است که در شبکههای مجازی پیچیده و آن عبارت است از هزینههای گزاف تورهای خارجی که هرچه سال به پایان خود نزدیک میشود تبلیغات آن افزایش مییابد. این تورهای گران قیمت که همواره مشتریانی خاص همچون طبقه مرفه جامعه و سلبریتیها دارند در حالی بدون هیچگونه اِن قُلتی از سوی مشتریان دائمی و خاصشان مورد استفاده قرار میگیرند که سفرهای زیارتی به ویژه پیاده روی اربعین که مورد توجه و استفاده عموم جامعهاند از سوی برخی از سلبریتیها آماج حمله و انتقاد قرار میگیرد.
طعنهای سلبریتیها به زوار اباعبدالله که «به جای هزینه اربعین این پولها را خرج فقرا و نیازمندان کنید» هیچگاه فراموش نخواهد شد در حالی که سفرهای خارجی آنان که دهها برابر یک سفر زیارتی هزینه در پی دارد نسبت به این طعن شایستهتر است.
قدردانی یک امام جمعه
از جریمه شدن و سکوت سلبریتیها
رویداد دوم، مربوط به انتشار نامه امام جمعه شهرستان بهاباد در فضای مجازی است. ایشان در آن نامه از فرمانده نیروی انتظامی درخواست تقدیر از ماموری را کردهاند که وی را بدون لحاظ جایگاهش و به دلیل تخلف رانندگی جریمه کرده بود. این رفتار صحیح و منش زیبای امام جمعه مذکور باعث شد تا بسیاری از فعالان انقلابی به انتشار نامه مورد نظر در فضای مجازی بپردازند، اما جای عدهای در این بین بسیار خالی بود. سلبریتیهایی که از قضا دستی در انتشار اینگونه مطالب البته از نوع منفی آن دارند در این قضیه سکوت اختیار کردند. کافی بود تا امام جمعه به جای این کار، از فرمانده پلیس درخواست میکرد که با آن مامور به دلیل عدم در نظر گرفتن جایگاهش برخورد کند، آنگاه همین سلبریتیها موجی از انتقاد و حمله را در فضای مجازی ترتیب میدادند. یا اگر مثلا یک کشیش یا فرد مشهور در غرب این کار را کرده بود چه موجی از بزرگنمایی کار او توسط همین جریان به راه میافتاد.
تبلیغ آمپول خطرناک
توسط یک سلبریتی به توصیه خواننده لس انجلسی!
رویداد سوم، مربوط به تبلیغات خانم بازیگر درباره آمپولی است که طبق نظر متخصصین حوزه سلامت استفاده خودسرانه آن خطرات جانی بسیار بالایی دارد و با واکنش وزارت بهداشت نیز همراه شده است. خود این مورد اخیر مصداق روشنی است از اینکه وقتی یک هنرپیشه در جایگاه وزارت بهداشت یک کشور قرار میگیرد و به خود اجازه میدهد که بدون داشتن حداقل صلاحیت در یک موضوع کاملا تخصصی و حساس که میتواند با جان مردم بازی کند اظهار نظر کند کیفیت دیگر نظراتش مشخص است و عجیب اینکه خود اعلام میکند که یکی از منابع این ادعا یک خواننده لس انجلسی است.
پاسخ به 2 سؤال مهم
حال برای پاسخ به پرسشهای مطرح شده در مقدمه دوم باید رجوع شود به مقدمه نخست. در آن مقدمه گفته شد که عمیقترین لایه جامعه، تولید فکر و اندیشه است و اندیشه و فکر تولید یافته در این عمق به لایههای بیرونی پمپاژ میشود، حال باید اضافه شود که فرهنگ کتاب و کتابخوانی پل ارتباطی مردم با نخبگان جامعه است، متاسفانه در جامعه کنونی این پل تخریب شده و دلیل آن رواج شبکههای مجازی و اجتماعی است. دست آورد آن تخریب و این رواج، بیمیلی به مطالعه متنهای طولانی و تحلیلی و گسترش فرهنگ کوتاهنویسی و کوتاه خوانی، فرهنگ تصویری، کلیپ، ویدئو و مانند آن است. همین مسئله به سلبریتیها امکان بیشتری برای دیده شدن داده است در حالی که کتاب به نخبگان این امکان را میداد تا با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند.
توسعه شبکههای اجتماعی
و گسترش سلبریتیسم
شبکههای مجازی مانند اینستاگرام که مبتنی بر تصویر و فاقد متن یا فاقد متنهای طولانی و تحلیلی است امکان دیده شدن را بیشتر از نخبگان گرفته و در عوض به سلبریتیها انتقال داده است. با فراگیر شدن و توسعه شبکههای اجتماعی بهخصوص اینستاگرام و رشد صفحات شخصی، پدیده سلبریتیسم چند برابر شد و بستری شد تا سلبریتیها، آزادانه و بدون کمترین محدودیتی درباره همه موضوعاتی که میخواهند، اظهار نظر کنند. این صفحات شخصی به آنها اجازه میداد که پابهپای احساسات هوادارانشان، که گاه به چند میلیون فالور یا دنبالکننده هم میرسد، در مسائلی غریب و بیگانه با حوزه تخصصی نیز به نظریهپردازی بپردازند و برای حتی یک سطر نوشته بدون پشتوانه علمی و مستدل، هزاران کامنت تحسینبرانگیز دریافت کنند. این حجم بالای دنبالکننده نسبت به یک سلبریتی با توجه به این نکته که گاهی یک صدم آن حجم انبوه نصیب نخبگان در فضاهای مجاری نمیشود، همواره استعدادی بالقوه برای پذیرش آسیبها و خطراتی در حوزههای سلامت، امنیت، اجتماع و دیگر موارد است.
رفتار انفعالی نخبگان
با ابراز تاسف باید گفته شود که این شبکهها حتی آثار منفی در جریان نخبگانی داشتهاند به این صورت که آنان را از تولید متنهای تحلیلی در رابطه با مسائل اجتماعی به ارائه نظر و موضع گیری و نوشتن چند جمله کوتاه تقلیل داده است و این از ویژگی اینگونه شبکههاست که با توجه به ذائقه مخاطب که با متنهای احساسی و دور از تحلیل عقلی عجین شده، نخبگان را به مسیری هدایت کرده که نوشتههای خود را به یکسری جملات احساسی و یا صرفا اظهار نظر در مسائل اجتماعی تقلیل دهند.
به عبارت دیگر، اکثریت در جامعه کنونی به دلیل بریدگی از مطالعات مفصل و روی آوردن به متنهای کوتاه که این خود محصول منحوس این شبکههاست، همواره در جایی متمرکز میشوند و مخاطب کسانی میگردند که گزیدهتر، احساسیتر، خالیتر از مباحث خشک عقلی، فلسفی، منطقی و تحلیلی سخن بگویند، حال آنکه سخن گفتن پیرامون بسیاری از مباحث اجتماعی در قالب اینگونه متون کوتاه نمیگنجد و نیاز به مباحث گستردهتر و مفصل دارد که البته اینگونه مباحث مفصل نیز در قالبهای موجود شبکههای مجازی با این مخاطب که ذائقه وی مسموم شده و تحمل خواندن متون طولانیتر و تحلیلیتر را ندارد، نمیگنجد. بر این اساس بسیاری از نخبگان و حتی فعالان انقلابی نیز برای عقب نماندن از این کاروان به تولید متنهای کوتاه و چند کاراکتری که مقتضی اینگونه متون، مباحث عقلی و تحلیلی نیست بلکه بیشتر قالب مباحث احساسی و نهایتا اظهار نظر است اکتفاء کردهاند و در واقع با این ذائقه رواج یافته مخاطب همراهی میکنند. این مسئله خود آسیب و عارضهای است که جامعه نخبگانی بدان دچار شده و به جای تحلیل، واکاوی، پژوهش و نظریه پردازی به اظهار نظر و موضع گیری در مسائل جامعه تقلیل یافته است.
فضای مجازی
عرصه جولان سلبریتی ها
حال به نظر شما چه کسی در اینگونه فضاها میتواند جولان بیشتری دهد؟ نخبگان و نویسندگان و اندیشمندانی که تا پیش از این گسترش فضای مجازی با قلمی مفصل و نگاهی عمیق و تحلیلی که مقتضی مباحث و مسائل اجتماعی است در مسائل ورود پیدا میکردهاند؟ نخبگانی که حتی اکنون هم با این گسترش شبکههای مجازی بسیاری از مردم با چهره و نام آنها در مقایسه با یک بازیگر یا خواننده آشنا نیستند؟ همانگونه که گفته شد این شبکهها بیشتر به نفع سلبریتیها بوده تا به واسطه شهرت نام و چهره خویش نظرات ناپخته و عامیانه خود را در هر حوزهای نشر دهند و خود را به عنوان یک مرجع فکری برای جوانان و دنبال کنندگانشان معرفی کنند.
قرار گرفتن سلبریتیها در جایگاه نخبگان
گسترش فضای مجازی و الزامات و اقتضائات آن و کاهش تاثیرگذاری فرهنگ مکتوب و مطالعه باعث شده است تا جوانها به دم دستترین گروههای به ظاهر فکری موجود بدون در نظر گرفتن سطح و عمق تفکر آنان مراجعه کنند، سلبریتیهایی که با احساسات و عواطف طرفداران خودشان روبهرو هستند و بر مبنای آن پیام میدهند نه پیامهایی براساس اندیشه و عمق افکار؛ کسانی که میتوانند به واسطه شهرتشان سریعتر ارتباط برقرار کنند، البته این سخن به معنای بیاهمیت جلوه دادن سلبریتیها نیست اما زمانی که یک سلبریتی میخواهد نقش نخبه را ایفا کند، باعث میشود تا محیط فکری جامعه از یک فضای نخبهگرایی به سمت یک فضای پوپولیستی شتاب گیرد. در نتیجه کار به آنجا میرسد که جای نخبه با سلبریتی در لایههای اجتماعی عوض میشود و کسانی در جایگاه و لایه تولید فکر قرار میگیرند که کوچکترین شایستگی نسبت بدان ندارند.
پر و بال دادن رسانهها به سلبریتیها به جای نخبگان
رسانهها نیز با حمایت از این سلبریتیها اعم از هنرمندان، ورزشکاران و... و اعطای سخاوتمندانه القابی چون «هنرمند مردمی» و «سلبریتی دغدغهمند» و دادن تریبون به آنها و دعوتشان در هر مناسبتی، بستری را آماده کردهاند تا آنها که پیش از این تنها در قاب سینما و تلویزیون و... دیده میشدند، اینک به مسائلی غریب با حوزه تخصص و سطح آگاهیشان ورود پیدا کرده و در آن مسائل نیز صدایشان به عنوان یک نظریهپرداز، مصلح اجتماعی و نجاتدهنده مردمان تیرهبخت شنیده شود.
علت حضور پررنگ سلبریتیها
در رخدادهای منفی اجتماعی
اما در زمینه پرسش دوم و اینکه چرا جریان سلبریتیسم اکثراً در پدیدهها و رخدادهای منفی اجتماعی حضور مییابد، باید گفت همانگونه که پیشتر اشاره شد، اکثر پیامهای سلبریتیها به دلیل عدم سواد و تخصص کافی در حوزههای اجتماعی فاقد بار علمی و تحلیل منطقی و تنها دارای بار احساسی است.
یک موضوع احساسی غالبا برای اینکه در عمق جامعه نفوذ کند و احساسات مخاطب را به غلیان درآورد نیاز دارد تا به مسئلهای پرداخت کند که حس همدردی را در مردم به جوشش در آورد و معمولا معضلات و ناهنجاریهای جامعه بیشتر میتواند این حس را تحریک کند. از این رو یک سلبریتیِ فاقد معلومات در حوزههایی که ورود کرده به دلیل آنکه قادر نیست تحلیل منطقی و علمی جامعی در آن حوزه ارائه دهد به نشر یک سری پیامهای احساسی و فاقد معیارهای منطقی، علمی و عقلائی در آن حوزه بسنده میکند.
مخاطبین این سلبریتیها نیز به دلیل ذائقه تغییر یافته و عدم طاقت خواندن مطالب تحلیلی مفصل در آن حوزه، به خواندن همین چند جمله احساسی اکتفاء کرده و با لایک کردن آن، موجب شعف نویسنده میشوند. حال، سلبریتی متوهمی که خود را در برابر انبوهی از لایکها میبیند، در مقابل مخاطبین و ایضا جامعه احساس وظیفه میکند و با توهم اینکه اکنون به یک مصلح اجتماعی و یا یک نخبه تبدیل شده به راحتی هرچه بیشتر در سایر مسائل اجتماعی البته بیشتر از سنخ ناگوار و تلخ آن نظریه پردازی میکند.
با این توضیحات تا حدی معلوم میشود که چرا جریان سلبریتیسم در برابر رویدادهای مثبتی چون نامه امام جمعه مذکور یا بسیاری اتفاقات مثبت و محضر به فرد دیگر در جامعه ما هیچ واکنشی نشان نمیدهند، اماای بسا که همین امام جمعه حرکتی منفی انجام میداد. همچنین مشخص میشود که چرا جریان سلبریتیسم در برابر مسائلی چون هزینههای چند ده میلیونی تورهای اروپایی و آمریکایی و ... هیچ پیشنهادی دال بر نرفتن به این سفرها و دادن پول آن به نیازمندان جامعه نمیدهند اما آنگاه که نوبت به سفرهای زیارتی و یا اربعین میشود داد آنها بلند است! همچنین معلوم میشود که چرا جریان مذکور در هر مسئلهای بدون کوچکترین تخصص و سواد کافی ورود و نظر میدهد و مثلا به خود اجازه تجویز آمپول خطرناک برای مردم میدهد و البته نمونههای بسیار زیادی از اظهار نظرهای عجیب و کم مایه از این دست هم در بین این جماعت وجود دارد.
دفع یک توهّم
حال ممکن است برخی از سلبریتیها بگویند ما نیز مانند همه مردم و طبق آزادی بیان میتوانیم در مسائل گوناگون نظر خود را ارائه کنیم.
برای دفع این توهم باید گفته شود که این حرف یک مغالطه است، زیرا یک فرد عادی جامعه اگر در مسئلهای موضعی اتخاذ کند و یا نظری بدهد، این موضع و نظر وی نه توانایی این را دارد که خلل و آسیبی به گروهی از مردم وارد کند و نه میتواند بازخوردی داشته باشد اما موضعگیریها و اظهار نظرهای یک چهره با تعداد کثیری دنبالکننده و بازدیدکننده کاملا توانایی تاثیرگذاری ولو در سطح دوستداران آن فرد را دارد. بر این اساس اظهارات و موضعهای یک چهره باید کاملا دقیق، تحلیل شده و در راستای مصالح جامعه باشد و اگر در موردی شک داشت حق سخن گفتن در آن مورد را ندارد تا چه رسد به سخن گفتن در مسائلی که فاقد علم در آنهاست که در این صورت باید بابت نشر مطالب خلاف واقع و چه بسا جرح امنیت و سلامت جامعه مورد بازخواست قرار گیرد. البته نکته تاسف برانگیز دیگر حضور پررنگ این سلبریتیها در ایام انتخابات و تبلیغ برای فلان جریان و نامزد است بدون اینکه این سلبریتیها توانایی مرجعیت فکری و سیاسی جامعه را داشته باشند و سوء استفاده مردان سیاست از این چرخه معیوب نکته مهم دیگری است که باید در جای خود بیشتر مورد توجه قرار گیرد. توهم دانایی برخی هم نا آنجا پیش میرود که از تروریستها و قاتلان فرزندان این سرزمین دفاع هم میکند.
سخن آخر
نکته پایانی اینکه همانطور که گفته شد اکنون ما میراث دار قرنها زحمت و تلاش نخبگان و اندیشمندانمان هستیم و باید ضمن انتقال این میراث گران بها به نسلهای بعد به غنا و ارزش این میراث بیفزاییم. این مهم بیش از هر چیز با بها دادن به نخبگان و دانشمندان فراوانی که داریم رقم خواهد خورد. جوانان که سرمایه اصلی این کشور هستند نیز باید با هوشیاری مراقب سرگرم شدن مخرب و بیحاصل در صفحات خودنمایی سلبریتیها باشند تا این استعدادهاو توانایی و عمر گرانبهای آنها به درستی در مسیر پیشرفت و غنیسازی بیش از پیش فرهنگ و تمدن این کشور به کار گرفته شود.