قافلۀ شوق (28)
منصور ایمانی
به هرحال آن روز، اواخر تیر ماه ۶۱، لُبّ صحبتهای فرمانده سپاه پاسداران این بود که؛ «خداوند میخواست ما را با عملیات رمضان آزمایش بکند، تا اگر از پیروزیهای قبلی مثل عملیات ثامنالائمه و بیتالمقدس، دچار غرور و خودخواهی شدهایم، به خودمان بیاییم». فکر میکنم رزمندهها از سخنرانی برادر محسن، جوابشان را گرفته بودند. این حرف هشدارآمیز، آدم را به فکر وامیداشت و هر کس که میشنید به احوالات خودش مراجعه میکرد و میفهمید که توی عملیات چه حالی داشته است؛ حضورش توی حمله قربة الیالله بود یا مغرور از پیروزیهای قبلی، خدا و دست غیب را فراموش کرده بود. این حس و حال فقط حس و حال رزمندۀ ساده و بیعنوانی مثل من نبود. یقینا شامل همه میشد، خصوصا مسؤلین و فرماندههان ردهبالای جنگ.
بعدها فرماندهان و مسئولین دیگری هم، درباره عملیات رمضان نظراتی داشتند که تقریبا مشابه صحبتهای برادرمحسن بود. شهید صیاد شیرازی، علت ناکامی عملیات را، احساس غرور نیروهای خودی از پیروزیهای گذشته میدانست. این مطلب در کتاب «اطلس نبردهای ماندگار» آمده که توسط نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منتشر شده است. توی همین کتاب مسائل دیگری هم مطرح میشود و ماحصلش اینکه؛ عملیات رمضان اولین حرکت ما برای نفوذ به خاک عراق بود و مسؤلین میخواستند با تصرف مواضعی در خاک دشمن، از آن برای میز مذاکره استفاده کنند. ولی ما بعضی از عوامل تعیینکننده را در طراحی این عملیات لحاظ نکرده بودیم و همانها، نگذاشتند به اهدافمان برسیم. بعد از فتح خرمشهر، استکبار جهانی ما را به عنوان عمدهترین خطر منطقه معرفی کرده بود و دولتهای غربی مصرانه از ما میخواستند تا جنگ را تمام کنیم. البته ما هم خواهان خاتمه جنگ بودیم ولی نیاز به آن برگههای قدرت در پای میز مذاکره داشتیم. معرفی ایران به عنوان خطر عمده منطقه و احتمال نفوذ ما به خاک عراق، باعث شد تا جبهه استکبار، دست به اقدامات زیادی بزند. یکی از این اقدامات، حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان بود. قصد اسرائیلیها این بود که با استفاده از سیاست ضداسرائیلی ایران، ذهن نیروهای ما را به جای تمرکز روی جنگ عراق، متوجه لبنان بکنند. ولی حضرت امام(ره) با طرح راهبرد «راه قدس از کربلا میگذرد»، ترفندشان را درهم شکست. هدف دیگر آمریکا از معرفی ایران به عنوان خطر عمده در منطقه، این بود که کشورهای عربی را تحریک کند تا با همه توان به داد صدام برسند. لذا دولتهای عربی خاورمیانه از ترس خودشان، برای صدام سنگ تمام گذاشتند و در تمام زمینهها به این متجاوز کمک کردند. به جز ارسال تجهیزات نظامی و خرید نیازهای عراق در جنگ و کمک فکری برای طراحی عملیات، پرسنل نظامی و نیروی انسانی هم به عراق اعزام کردند. در ادامه جنگ تعداد زیادی از همین مزدوران عربی و آفریقایی، توسط بچههای ما اسیر شدند.
موضوع دیگری که باید در تحلیل عوامل ناکامی عملیات رمضان مدنظر بگیریم، این است که عراق به پشتوانه همین حمایتهای غربی و عربی، اقدامات گستردهای از نظر دفاع سرزمینی انجام داده بود.کارهای مهمی مثل؛ احداث مواضع، موانع، پمپاژ آب به داخل کانال ماهیگیری، توسعه منطقه آبگرفتگی و استقرار ردههای پدافندی در عمق خاک خودش که اینها در زمان طراحی عملیات رمضان، از دید ما پنهان مانده بود. بنا به تحلیل کارشناسان نیروی زمینی ارتش که در کتاب مذکور آمده، حس وطنپرستی در سربازان عراقی، میتواند یکی دیگر از دلائل ناکامی ما، در این عملیات باشد.
رمضان اولین هجوم گسترده رزمندگان ایران برای نفوذ به خاک عراق بود. غربیها و دولتهای عربی و خودِ دولت عراق، با استفاده از تبلیغات رسانهای و جنگ روانی، حس ناسیونالیستی و قومیت و نژاد عربی را در نیروهای عراقی تحریک کردند و آنها توانستند، در سایه امکانات و شیوههای تازه دفاعی، در برابر هجوم بچههای ما، نسبت به گذشته مقاومت بهتری بکنند. این مقاومت به عنوان یک مانع در کنار سایر موانعی که گفتم، سبب شد تا یگانهای عملکننده ایران، برای تصرف مواضعی در داخل خاک دشمن ناکام بمانند. البته ناکامی در عملیات رمضان، تجربهای برای ما شد تا در میدانهای بعدی، شانه دشمن را به خاک بمالیم.
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید