فیلمسازی با سرمایه دولت افتخار است یا ... ؟!
روزنامهای که خود را «بانی» سینمای ایران میداند! طی مطلبی سراسر توهین به نقل از سایت «عصر ایران» به بهانه درج مقالهای در آثار کیمیایی هر چه خواسته علیه روزنامه کیهان نوشته آن هم با لحنی عصبانی، بدون منطق و بیادبانه و این بهانهای شد تا با تورق برگهایی از تاریخ سینمای ایران به زمانی بپردازیم که نویسندگان این روزنامه شاید هنوز متولد نشده بودند. تا معلوم شود چه کسانی اهل منطق و ارائه ادله و چه کسانی با فرا افکنی درصدد جعل تاریخ سینمای ایران برای به دست آوردن چند دلار بیشتر برای درج رپرتاژ آگهی هستند. جالب اینکه این جماعت بدون دادن پاسخی مستدل به نوشتههای کیهان، فقط مینویسند روزنامه عصبی، روزنامه چه و چه. در حالی که همیشه مقالات و مطالب کیهان با اتکای به حقایق و به صورت مستند درج شده است و به جای شنیدن پاسخ همیشهکلیگویی و توهین نصیب برده است.
مسعود فاطمی
پس از انقلاب اسلامی و سامان یافتن نسبی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «مهدی کلهر» معاون وقت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی«مسعود کیمیایی» را به دفترش دعوت میکند و ضمن حمایت از وی کلیه حقوق مربوط به فیلم «سفر سنگ» را در جهت تشویق فیلمساز خریداری میکند و این در حالی است که فیلم یاد شده در سینماهای تهران و شهرستانها در بهار و تابستان سال 1357 به نمایش عمومی در آمده بود و عملا سودی برای وزارت ارشاد اسلامی نداشت اما این تصمیم بهخاطر این گرفته شد که فیلمساز بتواند در سایه حمایت مالی دولت دفتر فیلمسازی تأسیس کند. ضمن آنکه تهیهکننده فیلم سفر سنگ علاوه بر فیلمساز افراد دیگری هم بودند که معلوم نشد این واگذاری به صورت وکالتی بوده است یا غیر از این .... زیرا فیلمساز مالک همه فیلم نبود.
پس از تاسیس «کارگاه آزاد فیلم» مسعود کیمیایی به سراغ فیلمنامه «شب سمور» نوشته بهرام بیضایی رفت، اما از آنجا که بازیگران زن فیلم بدون حجاب در فیلم ظاهر شده بودند، فیلم با مشکل روبهرو شد. با این همه به مدد اهرمهای حمایتی این سینماگر در فیلم «تیغوابریشم» به موضوع نقشه کشورهای استکباری در راه شیوع اعتیاد در بین جوانان ایران اسلامی، پس از شکست صدام در جبههها پرداخت. حتی در سکانسهایی از فیلم جلسه سران مافیای مواد مخدر در فیلم نشان داده میشود و گفتوگوهایی پخش میشود که خبر از این نقشه شوم دشمنان انقلاب اسلامی در بیرون از مرزها میدهد و اینکه اگر در جنگ نظامی پیروز نشدیم با سلاح اعتیاد، نظام اسلامی را سرنگون میکنیم.
در پروژه «سرب» به گفته تهیهکننده فیلم محمدهاشم سبوکی که مدیریت دفتر تولید و توزیع «شیرازفیلم» را بر عهده داشت، وی به فارابی احضار میشود و به او گفته میشود به شرایط حمایتهای فارابی از شما، روی پروژه«سرب» سرمایهگذاری کنید. در فیلم «سرب» که فیلمنامه آن توسط «تیرداد سخایی» نوشته شده، به جنایات آژانس یهود و سازمان «هاگانا» در جریان مهاجرت یهودیان ایرانی پرداخته شده است. حتی تضاد و دشمنی آنها با اسلام و مسلمانان هم به نمایش درمیآید.
جایی که آدمکشهای حرفهای «آژانس یهود» مردی یهودی را میکشند و قتل او را به گردن یک بازاری مسلمان و مومن میاندازند. بدین ترتیب با حمایتهای فارابی و به نام شیراز فیلم، «مسعود کیمیایی» فیلم خود را جلوی دوربین میبرد. با این همه فیلم به خاطر نمایش خشونت مفرط و فضای غیر ایرانی، مورد توجه داوران جشنواره فجرقرار نمیگیرد.
پس از نمایش تعدادی از فیلمهای کیمیایی، «سعید امامی» شیوه نگاه او را میپسندد و بدین ترتیب زمینه آشنایی مسعود کیمیایی با وی فراهم میشود.
به یاد بیاوریم در فیلم «ردپای گرگ» به کسانی پرداخته میشود که بدون همراهی و همدلی با انقلاب اسلامی به ثروتهای یک شبه رسیده اند.
بدین ترتیب آشنایی با«سعید امامی» باعث میشود تا وی حضور پررنگی در زندگی فیلمساز داشته باشد. در فیلم ضیافت چند رفیق بنا بر قرار 20 سال پیش خود، دور هم جمع میشوند. از این جمع، یکی از آنها «فریبرز عرب نیا» هنگامی که درمییابد دوست قدیمیاش دچار مشکل با افراد نفوذی در سیستم اقتصادی کشور شده به گونهای که همسرش را کشتهاند، به عنوان یکی از مأموران خبره وزارت اطلاعات به کمک دوستش میشتابد و در نهایت مافیای کلان سرمایهداران نفوذی را نابود میکند. ضمن آنکه در فیلم دوست داشتنی «ضیافت» نام «امیرحسین شریفی» به عنوان تهیهکننده ذکر میشود. تهیهکنندهای که خود را ملتزم به ارزشهای اسلامی معرفی میکند و از سوابق خود از لحظه پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و .... میگوید.
بعد از ضیافت «سعید امامی»معروف به سعید اسلامی به عنوان تهیهکننده به گونهای صریح و بیپرده نامش در فیلم بعدی کیمیایی ذکر میشود و بدین ترتیب فیلم «سلطان» جلوی دوربین میرود. ضمن آنکه بازیگری نقش اول زن فیلم نیز با پیشنهاد و مشاوره تهیهکننده وارد سینمای ایران میشود. حتی نام وی به عنوان تهیهکننده در تیتراژ پایانی فیلم قرارمیگیرد. پس از خرداد ماه سال 1376 «سینا مطلبی» -از مدیران فعلی بیبیسی- که مدتی به همراه «سامان مقدم» به ترتیب دستیار دوم و اول فیلمساز بودند با کمک سردبیر مجله «گزارش فیلم» (هوشنگ اسدی تودهای و همکار سابق ساواک) در مجله گزارش فیلم، نمک میخورد و نمکدان میشکند و به طور صریح از سرمایهگذاری «سعید امامی» روی فیلم «سلطان» پرده برمیدارد. اگرچه همکاری و همنشینی کیمیایی با سعید امامی دهان به دهان در میان خانواده سینما نقل شده بود، حتی«بهرامبیضایی» از دیدار کیمیایی و خودش با یک مقام امنیتی (سعید امامی) در هتل هما تهران واقع در بالای میدان ونک میگوید که یکی از گفتوگوهای وی در نشریات درج میشود.
در فیلم «تجارت» فیلمساز با نگاهی غمخوارانه از کسانی میگویند که علیرغم سفر ناگزیر به خارج از کشور همچنان پای اصول خود ایستادهاند و دل درگرو عشق به وطن دارند. فیلم «تجارت» توسط هدایتفیلم تهیه میشود. در بخشی از گفتوگوهای فیلم میشنویم که فرامرز قریبیان خطاب به پسر غربتنشین خود میگوید:
«هر چه هست باید در این کشور ساخته بشه اونم توسط جوانها...»
حرف فیلمساز در فیلم «تجارت» این است که، مهاجران عموماً عاقبت به خیر نشدهاند، زیرا هنوز هم در اروپا و آمریکا غریبه به شمار میآیند. حتی کیمیایی به ساحت سینمای دفاع مقدس هم وارد میشود و فیلمی میسازد که مورد استقبال مردم قرارنمیگیرد. که این کماستقبالی به شناخت اندک کیمیایی نسبت به آدمهای جنگ و فضای روحانی دفاع مقدس مربوط است. در این فیلم نیز بخش دولتی سرمایهگذاری میکند.
مسعود کیمیایی به جز دو ـ سه فیلم اخیرش که در آنها شاهد رجعت دوباره فیلمساز به فضای مالوف وی در فیلم «روزی روزگاری آمریکا» ساخته «سرجیولئونه» کارگردان فقید ایتالیایی هستیم هر ناظر منصفی با نگاه به این کارنامه متقاعد میشود که وی تعدادی از فیلمهای خود را با بودجه دولتی چه به صورت مستقیم و چه به صورت هدایتی – حمایتی جلوی دوربین برده است و یادآوری این نکته نباید متعصبین به وی را کاسه داغتر از آش کند، زیرا خود سینماگر میداند از برکتِ انقلاب اسلامی تا چه میزان از بودجه بیت المال بهرهمند شده است.
پس پیشنهاد میکنیم هواخواهان فیلمساز، قبل از آنکه دست به قلم شوند و به لجن پراکنیبپردازند، ادله و اسنادی را ارائه کنند که ناقض نوشتههای روزنامه کیهان باشد، ضمن آنکه میدانیم نشریاتی از قبیل «بانیفیلم» سخت به پول آگهی و رپرتاژ آگهی نیاز دارند اما این نیاز نباید باعث شود تا برخی از واقعیتها و حقایق تاریخی را در ساحت سینمای ایران عامدانه نادیده بنگارند. به طور مثال باید به گذشته رجوع کرد و دید کدام سینماگر دارای چنین نفوذی بوده که بتواند خواننده و رقاصهای بدنام با آن سوابق را برای اجرای برنامههای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری «عطاءالله مهاجرانی» وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت خاتمی به خارج از کشور ببرد؟!
برنامهای که طی آن قرار بود «فائقه آتشین» و «شادمهر عقیلی» در شهرهای مختلف آمریکا و اروپا و کانادا به مدیریت فردی به نام خوشزبان برای برنامه ریاستجمهوری مهاجرانی بسترسازی کنند. برنامهای که علیرغم هزینهای سنگین نیمهتمام ماند و درست به همین دلیل بود که مهاجرانی شخصاً چند ساعت پیش از سفر، به منزل «کیمیایی» رفت و آخرین برنامهها و وظایف این گروه مسافر به غرب را برای آنها تشریح کرد. سفری که فیلمساز و همراهانش بابک امینی، بهرام دهقانیار، منوچهر خوشزبان، شاهرخبحرالعلومی (دستیار کیمیایی) و ..... در فرودگاه از پاویون دولت یعنی محلی که برای ورود و خروج چهرههای رده بالای نظام در فرودگاه در نظر گرفته شده است، استفاده کردند و نشان به آن نشانی که فائقه آتشین(گوگوش) لحظاتی پیش از سفر تازه یادش آمد زیر کتری را خاموش نکرده و یا ورود غیرقانونی منوچهر خوش زبان به خاک آمریکا و دستگیر شدن وی توسط پلیس آمریکا و سپس آزادی وی بعد از 24 ساعت به همراه ویزای چهار ساله و اجازه اقامت در آمریکا که مبین نزدیکی مهاجرانی و طرح این برنامه با مقامات آمریکایی است. زیرا «منوچهرخوشزبان» برای گرفتن ویزای آمریکا برای همراهانش پاسپورت خودش را ارائه نکرده بود و بعد از سفر زمینی از کانادا به خاک آمریکا با این مشکل روبهرو شده بود.
حتی هزینههای سفر به کوبا نیز توسط فرد مورد وثوق مهاجرانی از کیسه بیتالمال تأمین شد، سفری که در طی آن حتی آهنگساز مورد علاقه «فائقه آتشین» با آنها همراه شد. در حالیکه سفر به بهانه انتخاب لوکیشن فیلم «مسعود کیمیایی» انجام گرفت. خیلی که در برخی از جراید و رسانههای کشور به گونهای خیالی ساخته شد و در نهایت حاصل آن یک سفر توریستی برای فیلمساز، فائقه آتشین و آهنگساز جوانش بود.
جالب اینکه فیلمساز بدون آنکه حتی یک فریم فیلمبرداری کرده باشد به ایران بازگشت و دوباره مشغول فیلمسازی شد. سفری که طی آن شاهرخ بحرالعلومی به دلیل اعتراض به حضور خیلیخیلی خودمانی آهنگساز در اتاق «فائقه آتشین» (گوگوش) اخراج شد.
در اینجا برای آنکه قلم به دستهای فحاش، کاملا به جا بیاورند. به برخی از فیلمهای «مسعود کیمیایی» و مضمون آنها اشاره میکنم:
در فیلم «تیغ و ابریشم» سخنان دوستان انقلاب اسلامی را از زبان بازیگران فیلم میشنویم. اینکه بعد از فتح خرمشهر و شکست صدام سران کشورهای اروپایی و آمریکا با سرمایهای هنگفت درصدد اعتیاد جوانان ایرانی و در نهایت فرو پاشی نظام هستند. موضوعی که لزوما حمایت مالی دولت را میطلبید.
در فیلم «سرب» که موضوع آن افشای چهرههای سفاک و آدمکشهای حرفهای، صهیونیستهاست، تاریخچه آژانس یهود و سازمان تروریستیهاگانا ورق میخورد. موضوعی که حمایت مالی دولت را میطلبید و شرح آن پیش از این داده شد.
3ـ در فیلم «دندان مار»، مسعود کیمیایی در کنار روایت قصهاش سیستم کوپن و کوپنبازی و در نهایت سیاستهای اقتصادی دولت دوران جنگ تحمیلی را با نمایش عوارض و پیامدهای منفی آن، به زیر سؤال میبرد. این فیلم در زمانی ساخته میشود که زمینهسازی اجتماعی برای روی کار آمدن دولت سازندگی آغاز شده بود.
4ـ در فیلم «ردپای گرگ» مسئله ثروتهای باد آورده مورد توجه فیلمساز قرار میگیرد. آن هم در زمانی که در برخی از رسانهها پروندههای این افراد در حال انتشار بود و نشریات غیرزنجیرهای با چاپ این اسناد عصبانیت کلانسرمایهداران را فراهم آورده بودند.
5ـ در فیلم «سلطان» کیمیایی تخریب بافتهایی که به نوعی هویت ایرانی محسوب میشوند توسط کرباسچیشهرداری را مورد نقد قرار میدهد. و هجوم برج سازان به باغها و بافتهای سنتی را موجب وحشت خود میداند، بیاد بیاوریم «فریبرزعربنیا» در سکانسی از فیلم همان حرف کیمیایی را تکرار میکند که من از سربرآوردن این همه برج وحشت میکنم!
فیلم با حمایت سعید امامی به تولید رسید.
6ـ در فیلم «ضیافت» قهرمان قصه کیمیایی یکی از چهرههای وزارت اطلاعات است. شخصیتی که علاوه بر کمک به دوستانش ریشه برخی از مفسدان اقتصادی را میسوزاند. در این فیلم او به تکریم جانبازان میپردازد و در واقع بوسه همه دوستانش به دستان جانباز (جوهرچی) بوسه فیلمساز تلقی میشود. مضمون مثبت این فیلم میتواند مبین این واقعیت باشد که سرمایه فیلم به صورت غیرمستقیم از چه محلی تأمین شده است.
7ـ هنگامی که برای اولین بار رئیسجمهور وقت از ایرانیان مهاجر دعوت میکند به ایران بازگردند و در سازندگی کشورمان مشارکت کنند، فیلم«تجارت» مسعود کیمیایی حاوی دیالوگهایی است از این قبیل:
«این کشور مال شماست. شما باید آنرا بسازید»
که نزدیک به شعارهای دولت وقت مبنی بر بازگشت ایرانیهای مهاجر و سرمایهگذاری در زادگاهشان بود. فیلم توسط شرکتی ساخته میشود که یکی از فرزندان رئیسجمهور وقت گفته میشد در پشت صحنه آن نقش دارد.
در فیلم «فریاد» مسعود کیمیایی علیرغم نا آشنایی با فضای جبهه و جنگ در حوزه فیلم دفاع مقدس فیلم میسازد و مورد بایکوت نشریات زنجیرهای قرار میگیرد. اما این فیلم نیز به گونهای غیرمستقیم با هزینه دولتی ساخته شده است.
اینها را یادآور شدیم تا به گونهای مستند ثابت شود که کیمیایی بسیاری از فیلمهای خود را با سرمایه و یا حمایت دولتی ساخته است. فیلمهایی که برخی از آنها را میتوان قابل قبول تلقی کرد، اما وقتی فیلمسازی این قدر با یک وزیر عطاءالله مثل مهاجرانی گره میخورد و یا با مهدی کلهر که بعدها مشاور دکتر احمدی نژاد شد- پیوند میخورد، دوستداران ظاهرا متعصبش نمیتوانند ادعا کنند که وی همیشه با سرمایه بخش خصوصی فیلم ساخته است. زیرا بسیار دیدهایم که حتی یک وزارتخانه کلیه هزینه یک فیلم را متقبل میشود اما در عنوانبندی نام مثلا «هدایتفیلم». یا امثال اینها بیان میشود.
ضمن آنکه کارگردانی برای دولت و نظام اسلامی میباید در شمار افتخارات یک هنرمند تلقی شود. انقلابی که حافظ آن بعد از خدا همین مردم کوچه و بازار بودهاند. عزیزانی که حتی چهار فرزند برومند خود را تقدیم انقلاب کردهاند.
حال چرا نشریه «بانی فیلم» که در این کشور و با مجوز همین نظام منتشرمیشود، ساختن فیلم برای دولت اسلامی را به مثابه یک تهمت زشت برنمیتابد، سؤالی است که باید از مسئولان فرهنگی کشور پرسید؟! که چرا به نشریهای مجوز نشر دادهاند که حتی قرابت با نظام و انقلاب را مذموم میداند.
حالا در سینمایی که تقریبا بالغ بر 90 درصد از محصولاتش با هزینه دولتی و یا حمایت مالی ارگان و یا وزارتخانهای جلوی دوربین میرود، چرا باید سینماگران ایرانی، همکاری با دولت را پنهان دارند مگر میتوان دولادولا شتر سواری کرد.
این انقلاب خیلیها را در وادی ادب و هنر به شهرت و ثروت رساند و دریغ که برخی از آنها قدردان این الطاف نبودند.
پی نوشت:
1. برگرفته از حواشی مصاحبههای مهدی کلهر با روزنامه کیهان که در سال 1371 در دو شماره کیهان به چاپ رسیده است.
2. مستند به گفتگوی محمدهاشم سبوکی، مدیر شیراز فیلم در سال 1372.
پس از انقلاب اسلامی و سامان یافتن نسبی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «مهدی کلهر» معاون وقت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی«مسعود کیمیایی» را به دفترش دعوت میکند و ضمن حمایت از وی کلیه حقوق مربوط به فیلم «سفر سنگ» را در جهت تشویق فیلمساز خریداری میکند و این در حالی است که فیلم یاد شده در سینماهای تهران و شهرستانها در بهار و تابستان سال 1357 به نمایش عمومی در آمده بود و عملا سودی برای وزارت ارشاد اسلامی نداشت اما این تصمیم بهخاطر این گرفته شد که فیلمساز بتواند در سایه حمایت مالی دولت دفتر فیلمسازی تأسیس کند. ضمن آنکه تهیهکننده فیلم سفر سنگ علاوه بر فیلمساز افراد دیگری هم بودند که معلوم نشد این واگذاری به صورت وکالتی بوده است یا غیر از این .... زیرا فیلمساز مالک همه فیلم نبود.
پس از تاسیس «کارگاه آزاد فیلم» مسعود کیمیایی به سراغ فیلمنامه «شب سمور» نوشته بهرام بیضایی رفت، اما از آنجا که بازیگران زن فیلم بدون حجاب در فیلم ظاهر شده بودند، فیلم با مشکل روبهرو شد. با این همه به مدد اهرمهای حمایتی این سینماگر در فیلم «تیغوابریشم» به موضوع نقشه کشورهای استکباری در راه شیوع اعتیاد در بین جوانان ایران اسلامی، پس از شکست صدام در جبههها پرداخت. حتی در سکانسهایی از فیلم جلسه سران مافیای مواد مخدر در فیلم نشان داده میشود و گفتوگوهایی پخش میشود که خبر از این نقشه شوم دشمنان انقلاب اسلامی در بیرون از مرزها میدهد و اینکه اگر در جنگ نظامی پیروز نشدیم با سلاح اعتیاد، نظام اسلامی را سرنگون میکنیم.
در پروژه «سرب» به گفته تهیهکننده فیلم محمدهاشم سبوکی که مدیریت دفتر تولید و توزیع «شیرازفیلم» را بر عهده داشت، وی به فارابی احضار میشود و به او گفته میشود به شرایط حمایتهای فارابی از شما، روی پروژه«سرب» سرمایهگذاری کنید. در فیلم «سرب» که فیلمنامه آن توسط «تیرداد سخایی» نوشته شده، به جنایات آژانس یهود و سازمان «هاگانا» در جریان مهاجرت یهودیان ایرانی پرداخته شده است. حتی تضاد و دشمنی آنها با اسلام و مسلمانان هم به نمایش درمیآید.
جایی که آدمکشهای حرفهای «آژانس یهود» مردی یهودی را میکشند و قتل او را به گردن یک بازاری مسلمان و مومن میاندازند. بدین ترتیب با حمایتهای فارابی و به نام شیراز فیلم، «مسعود کیمیایی» فیلم خود را جلوی دوربین میبرد. با این همه فیلم به خاطر نمایش خشونت مفرط و فضای غیر ایرانی، مورد توجه داوران جشنواره فجرقرار نمیگیرد.
پس از نمایش تعدادی از فیلمهای کیمیایی، «سعید امامی» شیوه نگاه او را میپسندد و بدین ترتیب زمینه آشنایی مسعود کیمیایی با وی فراهم میشود.
به یاد بیاوریم در فیلم «ردپای گرگ» به کسانی پرداخته میشود که بدون همراهی و همدلی با انقلاب اسلامی به ثروتهای یک شبه رسیده اند.
بدین ترتیب آشنایی با«سعید امامی» باعث میشود تا وی حضور پررنگی در زندگی فیلمساز داشته باشد. در فیلم ضیافت چند رفیق بنا بر قرار 20 سال پیش خود، دور هم جمع میشوند. از این جمع، یکی از آنها «فریبرز عرب نیا» هنگامی که درمییابد دوست قدیمیاش دچار مشکل با افراد نفوذی در سیستم اقتصادی کشور شده به گونهای که همسرش را کشتهاند، به عنوان یکی از مأموران خبره وزارت اطلاعات به کمک دوستش میشتابد و در نهایت مافیای کلان سرمایهداران نفوذی را نابود میکند. ضمن آنکه در فیلم دوست داشتنی «ضیافت» نام «امیرحسین شریفی» به عنوان تهیهکننده ذکر میشود. تهیهکنندهای که خود را ملتزم به ارزشهای اسلامی معرفی میکند و از سوابق خود از لحظه پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و .... میگوید.
بعد از ضیافت «سعید امامی»معروف به سعید اسلامی به عنوان تهیهکننده به گونهای صریح و بیپرده نامش در فیلم بعدی کیمیایی ذکر میشود و بدین ترتیب فیلم «سلطان» جلوی دوربین میرود. ضمن آنکه بازیگری نقش اول زن فیلم نیز با پیشنهاد و مشاوره تهیهکننده وارد سینمای ایران میشود. حتی نام وی به عنوان تهیهکننده در تیتراژ پایانی فیلم قرارمیگیرد. پس از خرداد ماه سال 1376 «سینا مطلبی» -از مدیران فعلی بیبیسی- که مدتی به همراه «سامان مقدم» به ترتیب دستیار دوم و اول فیلمساز بودند با کمک سردبیر مجله «گزارش فیلم» (هوشنگ اسدی تودهای و همکار سابق ساواک) در مجله گزارش فیلم، نمک میخورد و نمکدان میشکند و به طور صریح از سرمایهگذاری «سعید امامی» روی فیلم «سلطان» پرده برمیدارد. اگرچه همکاری و همنشینی کیمیایی با سعید امامی دهان به دهان در میان خانواده سینما نقل شده بود، حتی«بهرامبیضایی» از دیدار کیمیایی و خودش با یک مقام امنیتی (سعید امامی) در هتل هما تهران واقع در بالای میدان ونک میگوید که یکی از گفتوگوهای وی در نشریات درج میشود.
در فیلم «تجارت» فیلمساز با نگاهی غمخوارانه از کسانی میگویند که علیرغم سفر ناگزیر به خارج از کشور همچنان پای اصول خود ایستادهاند و دل درگرو عشق به وطن دارند. فیلم «تجارت» توسط هدایتفیلم تهیه میشود. در بخشی از گفتوگوهای فیلم میشنویم که فرامرز قریبیان خطاب به پسر غربتنشین خود میگوید:
«هر چه هست باید در این کشور ساخته بشه اونم توسط جوانها...»
حرف فیلمساز در فیلم «تجارت» این است که، مهاجران عموماً عاقبت به خیر نشدهاند، زیرا هنوز هم در اروپا و آمریکا غریبه به شمار میآیند. حتی کیمیایی به ساحت سینمای دفاع مقدس هم وارد میشود و فیلمی میسازد که مورد استقبال مردم قرارنمیگیرد. که این کماستقبالی به شناخت اندک کیمیایی نسبت به آدمهای جنگ و فضای روحانی دفاع مقدس مربوط است. در این فیلم نیز بخش دولتی سرمایهگذاری میکند.
مسعود کیمیایی به جز دو ـ سه فیلم اخیرش که در آنها شاهد رجعت دوباره فیلمساز به فضای مالوف وی در فیلم «روزی روزگاری آمریکا» ساخته «سرجیولئونه» کارگردان فقید ایتالیایی هستیم هر ناظر منصفی با نگاه به این کارنامه متقاعد میشود که وی تعدادی از فیلمهای خود را با بودجه دولتی چه به صورت مستقیم و چه به صورت هدایتی – حمایتی جلوی دوربین برده است و یادآوری این نکته نباید متعصبین به وی را کاسه داغتر از آش کند، زیرا خود سینماگر میداند از برکتِ انقلاب اسلامی تا چه میزان از بودجه بیت المال بهرهمند شده است.
پس پیشنهاد میکنیم هواخواهان فیلمساز، قبل از آنکه دست به قلم شوند و به لجن پراکنیبپردازند، ادله و اسنادی را ارائه کنند که ناقض نوشتههای روزنامه کیهان باشد، ضمن آنکه میدانیم نشریاتی از قبیل «بانیفیلم» سخت به پول آگهی و رپرتاژ آگهی نیاز دارند اما این نیاز نباید باعث شود تا برخی از واقعیتها و حقایق تاریخی را در ساحت سینمای ایران عامدانه نادیده بنگارند. به طور مثال باید به گذشته رجوع کرد و دید کدام سینماگر دارای چنین نفوذی بوده که بتواند خواننده و رقاصهای بدنام با آن سوابق را برای اجرای برنامههای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری «عطاءالله مهاجرانی» وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت خاتمی به خارج از کشور ببرد؟!
برنامهای که طی آن قرار بود «فائقه آتشین» و «شادمهر عقیلی» در شهرهای مختلف آمریکا و اروپا و کانادا به مدیریت فردی به نام خوشزبان برای برنامه ریاستجمهوری مهاجرانی بسترسازی کنند. برنامهای که علیرغم هزینهای سنگین نیمهتمام ماند و درست به همین دلیل بود که مهاجرانی شخصاً چند ساعت پیش از سفر، به منزل «کیمیایی» رفت و آخرین برنامهها و وظایف این گروه مسافر به غرب را برای آنها تشریح کرد. سفری که فیلمساز و همراهانش بابک امینی، بهرام دهقانیار، منوچهر خوشزبان، شاهرخبحرالعلومی (دستیار کیمیایی) و ..... در فرودگاه از پاویون دولت یعنی محلی که برای ورود و خروج چهرههای رده بالای نظام در فرودگاه در نظر گرفته شده است، استفاده کردند و نشان به آن نشانی که فائقه آتشین(گوگوش) لحظاتی پیش از سفر تازه یادش آمد زیر کتری را خاموش نکرده و یا ورود غیرقانونی منوچهر خوش زبان به خاک آمریکا و دستگیر شدن وی توسط پلیس آمریکا و سپس آزادی وی بعد از 24 ساعت به همراه ویزای چهار ساله و اجازه اقامت در آمریکا که مبین نزدیکی مهاجرانی و طرح این برنامه با مقامات آمریکایی است. زیرا «منوچهرخوشزبان» برای گرفتن ویزای آمریکا برای همراهانش پاسپورت خودش را ارائه نکرده بود و بعد از سفر زمینی از کانادا به خاک آمریکا با این مشکل روبهرو شده بود.
حتی هزینههای سفر به کوبا نیز توسط فرد مورد وثوق مهاجرانی از کیسه بیتالمال تأمین شد، سفری که در طی آن حتی آهنگساز مورد علاقه «فائقه آتشین» با آنها همراه شد. در حالیکه سفر به بهانه انتخاب لوکیشن فیلم «مسعود کیمیایی» انجام گرفت. خیلی که در برخی از جراید و رسانههای کشور به گونهای خیالی ساخته شد و در نهایت حاصل آن یک سفر توریستی برای فیلمساز، فائقه آتشین و آهنگساز جوانش بود.
جالب اینکه فیلمساز بدون آنکه حتی یک فریم فیلمبرداری کرده باشد به ایران بازگشت و دوباره مشغول فیلمسازی شد. سفری که طی آن شاهرخ بحرالعلومی به دلیل اعتراض به حضور خیلیخیلی خودمانی آهنگساز در اتاق «فائقه آتشین» (گوگوش) اخراج شد.
در اینجا برای آنکه قلم به دستهای فحاش، کاملا به جا بیاورند. به برخی از فیلمهای «مسعود کیمیایی» و مضمون آنها اشاره میکنم:
در فیلم «تیغ و ابریشم» سخنان دوستان انقلاب اسلامی را از زبان بازیگران فیلم میشنویم. اینکه بعد از فتح خرمشهر و شکست صدام سران کشورهای اروپایی و آمریکا با سرمایهای هنگفت درصدد اعتیاد جوانان ایرانی و در نهایت فرو پاشی نظام هستند. موضوعی که لزوما حمایت مالی دولت را میطلبید.
در فیلم «سرب» که موضوع آن افشای چهرههای سفاک و آدمکشهای حرفهای، صهیونیستهاست، تاریخچه آژانس یهود و سازمان تروریستیهاگانا ورق میخورد. موضوعی که حمایت مالی دولت را میطلبید و شرح آن پیش از این داده شد.
3ـ در فیلم «دندان مار»، مسعود کیمیایی در کنار روایت قصهاش سیستم کوپن و کوپنبازی و در نهایت سیاستهای اقتصادی دولت دوران جنگ تحمیلی را با نمایش عوارض و پیامدهای منفی آن، به زیر سؤال میبرد. این فیلم در زمانی ساخته میشود که زمینهسازی اجتماعی برای روی کار آمدن دولت سازندگی آغاز شده بود.
4ـ در فیلم «ردپای گرگ» مسئله ثروتهای باد آورده مورد توجه فیلمساز قرار میگیرد. آن هم در زمانی که در برخی از رسانهها پروندههای این افراد در حال انتشار بود و نشریات غیرزنجیرهای با چاپ این اسناد عصبانیت کلانسرمایهداران را فراهم آورده بودند.
5ـ در فیلم «سلطان» کیمیایی تخریب بافتهایی که به نوعی هویت ایرانی محسوب میشوند توسط کرباسچیشهرداری را مورد نقد قرار میدهد. و هجوم برج سازان به باغها و بافتهای سنتی را موجب وحشت خود میداند، بیاد بیاوریم «فریبرزعربنیا» در سکانسی از فیلم همان حرف کیمیایی را تکرار میکند که من از سربرآوردن این همه برج وحشت میکنم!
فیلم با حمایت سعید امامی به تولید رسید.
6ـ در فیلم «ضیافت» قهرمان قصه کیمیایی یکی از چهرههای وزارت اطلاعات است. شخصیتی که علاوه بر کمک به دوستانش ریشه برخی از مفسدان اقتصادی را میسوزاند. در این فیلم او به تکریم جانبازان میپردازد و در واقع بوسه همه دوستانش به دستان جانباز (جوهرچی) بوسه فیلمساز تلقی میشود. مضمون مثبت این فیلم میتواند مبین این واقعیت باشد که سرمایه فیلم به صورت غیرمستقیم از چه محلی تأمین شده است.
7ـ هنگامی که برای اولین بار رئیسجمهور وقت از ایرانیان مهاجر دعوت میکند به ایران بازگردند و در سازندگی کشورمان مشارکت کنند، فیلم«تجارت» مسعود کیمیایی حاوی دیالوگهایی است از این قبیل:
«این کشور مال شماست. شما باید آنرا بسازید»
که نزدیک به شعارهای دولت وقت مبنی بر بازگشت ایرانیهای مهاجر و سرمایهگذاری در زادگاهشان بود. فیلم توسط شرکتی ساخته میشود که یکی از فرزندان رئیسجمهور وقت گفته میشد در پشت صحنه آن نقش دارد.
در فیلم «فریاد» مسعود کیمیایی علیرغم نا آشنایی با فضای جبهه و جنگ در حوزه فیلم دفاع مقدس فیلم میسازد و مورد بایکوت نشریات زنجیرهای قرار میگیرد. اما این فیلم نیز به گونهای غیرمستقیم با هزینه دولتی ساخته شده است.
اینها را یادآور شدیم تا به گونهای مستند ثابت شود که کیمیایی بسیاری از فیلمهای خود را با سرمایه و یا حمایت دولتی ساخته است. فیلمهایی که برخی از آنها را میتوان قابل قبول تلقی کرد، اما وقتی فیلمسازی این قدر با یک وزیر عطاءالله مثل مهاجرانی گره میخورد و یا با مهدی کلهر که بعدها مشاور دکتر احمدی نژاد شد- پیوند میخورد، دوستداران ظاهرا متعصبش نمیتوانند ادعا کنند که وی همیشه با سرمایه بخش خصوصی فیلم ساخته است. زیرا بسیار دیدهایم که حتی یک وزارتخانه کلیه هزینه یک فیلم را متقبل میشود اما در عنوانبندی نام مثلا «هدایتفیلم». یا امثال اینها بیان میشود.
ضمن آنکه کارگردانی برای دولت و نظام اسلامی میباید در شمار افتخارات یک هنرمند تلقی شود. انقلابی که حافظ آن بعد از خدا همین مردم کوچه و بازار بودهاند. عزیزانی که حتی چهار فرزند برومند خود را تقدیم انقلاب کردهاند.
حال چرا نشریه «بانی فیلم» که در این کشور و با مجوز همین نظام منتشرمیشود، ساختن فیلم برای دولت اسلامی را به مثابه یک تهمت زشت برنمیتابد، سؤالی است که باید از مسئولان فرهنگی کشور پرسید؟! که چرا به نشریهای مجوز نشر دادهاند که حتی قرابت با نظام و انقلاب را مذموم میداند.
حالا در سینمایی که تقریبا بالغ بر 90 درصد از محصولاتش با هزینه دولتی و یا حمایت مالی ارگان و یا وزارتخانهای جلوی دوربین میرود، چرا باید سینماگران ایرانی، همکاری با دولت را پنهان دارند مگر میتوان دولادولا شتر سواری کرد.
این انقلاب خیلیها را در وادی ادب و هنر به شهرت و ثروت رساند و دریغ که برخی از آنها قدردان این الطاف نبودند.
پی نوشت:
1. برگرفته از حواشی مصاحبههای مهدی کلهر با روزنامه کیهان که در سال 1371 در دو شماره کیهان به چاپ رسیده است.
2. مستند به گفتگوی محمدهاشم سبوکی، مدیر شیراز فیلم در سال 1372.