دستهایت بوی یاری میدهند(چشم به راه سپیده)
Email:SEPIDEH@Kayhannews.ir
مسیر مسیح بهاران کجاست؟
صفاگستر لالهزاران کجاست؟
رگ و ریشه لاله از هم گسست
گل اندیشه سربداران کجاست؟
زسرگشتی، جان سرگشتهام
قرار دل بیقراران کجاست؟
سرم را شده ابر خون سایهبان
نشانی ز الماس باران کجاست؟
در این دشت دلگیر یأسآفرین
نوای خوش آبشاران کجاست؟
زمین گشته بتخانه بتگران
تبردار ایمانتباران کجاست؟
من و انتظار و شب بیکسی
خدایا دگر یار یاران کجاست؟
گلِ نرگسِ آفتابی جبین
امیددلِ شب شکاران کجاست؟
احد ده بزرگی
صدای بال ملائک
صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت
مگر که موسی عمران زطور میآید؟
ستارهای شبی از آسمان فرود آمد
و مژده داد که صبح ظهور میآید
چقدر شانه غمبار شهر حوصله کرد
به شوق آنکه پگاه سرور میآید
به زخمهای شقایق قسم هنوز از باغ
شمیم سبز بهارحضور میآید
مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است؟
صدای پای سواری زدور میآید
ناصر فیض
شکوفه صبح
ای کاش که انتظار معنی میشد
بی تابی جویبار معنی میشد
وقتی که سحر شکوفه صبح دمید
با آمدنت بهار معنی میشد
کریم علیزاده
مصلح عالم
اي افسر چرخ، خاك راهت
وي عرش، غبار بارگاهت
اي خاتم اوصيا كز اول
شد خاتم انبيا گواهت
اي آينه خدانمايي
در طلعت خوبتر ز ماهت
اي مصلح عالمي كه عالم
اصلاح شود به خاك راهت
سيار كرات آسماني
منظومه گردش نگاهت
در اوج فضا ستارگانند
افتاده به مقدم سپاهت
انوار خداست در تو پيدا
يا جلوهگري كند الهت
حسین ترابی
بشارت
ای منتظران، گنج نهان میآید
آرامش جان عاشقان میآید
بر بام سحر طلایهداران ظهور
گفتند که صاحبالزمان میآید
میرهاشم میری
دنبال ردّ پای تو
بیتو چگونه میشود از آسمان نوشت
از انعکاس ساده رنگینکمان نوشت
این یک حقیقت است که بیتو، بهار من
باید چهار فصل زمان را خزان نوشت
در این جهان بیدروپیکر، خدای ما
دستان سبزپوش تو را سایبان نوشت
دنبال ردپای تو گشتم، نیافتم
گویی خدا نشان تو را بینشان نوشت
میخواستم تو را بنویسم ولی نشد
با من بگو چگونه تو را میتوان نوشت
جنگل همیشه نام تو را سبز خواند و بس
دریا تو را برای خودش بیکران نوشت
دیدم تمام ثانیهها با تو میزند
باید تو را همیشه «امام زمان» نوشت
طیبه چراغی
مثل عشق
دستهایت بوی یاری میدهند
بوی شبهای بهاری میدهند
چشمهایت مثل دریایی عمیق
معنی شب زندهداری میدهند
مثل تنهایی، تراکم، انفجار
بوی سوز بیقراری میدهند
مثل بودن، مثل رفتن، مثل عشق
لذت صد رود جاری میدهند
در میان فصل سرما دشت زرد
بوی آواز قناری میدهند
مهدی تقینژاد