جامعيت قرآن از نگاه نهجالبلاغه
عذرا طباطبایی حکیم
جامعيت و جاودانگى قرآنكريم از مهمترين مباحث زير بنايى، جهتشناخت اين كتاب الهى و يكى از موضوعات بحثانگيز امروزى است. قطعا تشريح و بررسى دقيق و عميق اين موضوع مىتواند بر ادعاهاى پوچ در اين زمينه خط بطلان كشد.
نهجالبلاغه، اخالقرآن و بهترين و نابترين منبعى است كه مىتواند ره پويان طريق را در شناخت صحيح و حقيقى قرآن مجيد يارى دهد.
در نگاه اميرمؤمنان على(ع)، قرآن نسخهاى جامع و جاودانى است كه از نيازهاى بشر براى رسيدن به سرمنزل سعادت و كمال، فروگذار نكرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شيوههاى زيبا و حكيمانه به ترسيم اين ويژگى پرداخته است؛ در يكى از خطبههاى نهجالبلاغه(18) با استناد به آيات قرآن، جامعيت آن را بوضوح تشريح كرده است.
حضرت بعد از آنكه درباره دو راى مختلف صادر شده از دو قاضى سخن مىگويد، با استفهام انكارى مىپرسد: «آيا خداوند دين ناقصى فرو فرستاده و در تكميل آن از آنان مدد جسته است؟ آيا آنها شريك خدايند و بر خدا لازم استبه گفته ايشان رضايت دهد؟ يا اينكه خداوند دين را كامل نازل كرده، اما پيغمبر(ص) در تبليغ و اداى آن كوتاهى ورزيده است؟
آنگاه با استشهاد به آيات قرآن بصراحتبه اين شبهه پاسخ مىدهد: والله سبحانه يقول: «ما فرطنا فى الكتاب من شىء» (انعام-38) و قال: «فيه تبيان لكل شىء» (نحل-89)
و ذكر ان الكتاب يصدق بعضه بعضا، و انه لا اختلاف فيه فقال سبحانه: «و لو كان من عند غيرالله لوجدوا فيه اختلافا كثير»(نساء-82)
خداوند مىفرمايد: «در قرآن از هيچ چيز فروگذار نكردهايم» و نيز مىفرمايد: «در قرآن بيان همه چيز آمده است» و ياد آور شده است كه آيات قرآن، يكديگر را تصديق مىكنند و اختلافى در آن وجود ندارد، چنانكه مىفرمايد: اگر قرآن از ناحيه غير خدا بود، اختلافات فراوانى در آن مىيافتند.
مرحوم طبرسى رحمت الله در ذيل آيه ۳۸ سوره انعام به ذكر يكى از اين اقوال پرداخته، مىنويسد: «مراد از كتاب، قرآن است؛ چرا كه شامل جميع نيازهاى دنيوى و اخروى آدمى است؛ چه مفصل بيان شده باشد و چه مجمل؛ اما مجمل آن در لسان پيامبر اكرم صلىالله عليه وآله تشريح شده و حق تعالى ما را مامور به تبعيت از او كرده است؛ چنانكه فرمود:
((و ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا))(حشر-7)
و شما آنچه را رسول حق دستور مىدهد(منع يا عطا مىكند) بگيريد و هرچه را نهى مىكند، واگذاريد. (مجمعالبیان، طبرسی، ج4، ص 372)
بنابراين، قرآن مجيد از بيان معارفى كه موجب سعادت حقيقى انسان در دنيا و آخرت مىباشد، فروگذار نكرده است. (المیزان، ج7، ص 83)
علامه طباطبايى(ره) در تفسير آيه ۸۲ نساء پساز برشمردن مفاهيم آيه مىنويسد: «از آنجا كه قرآن اختلاف قبول نمىكند، تغيير و تحول، نسخ و باطل و غيره را هم نمىپذيرد؛ از اين رو لازم مىآيد كه شريعت اسلامى تا روز واپسين استمرار داشته باشد (همان، ج5، ص 21) . حضرت در ادامه خطبه ۱۸ در چندين عبارت بسيار زيبا در حالى كه ظاهر و باطن قرآن را معرفى مىكند، تاييدى ديگر بر جامعيت قرآن ارائه مىدهد:
(ان القرآن ظاهره انيق و باطنه عميق) ظاهر قرآن زيبا و شگفت آور و باطن آن ژرف و پرمايه است، پس عموم و خواص مردم مىتوانند بهترين و بيشترين بهره را از اين كتاب ببرند.
استاد محمد تقى جعفرى در اين خصوص مىنويسد: «مقصود از عمق معانى، دشوار بودن و حالت معمايى نيست، بلكه قرآن همه مسائل نهايى مربوط به انسان و جهان را در آياتى كه كلمات آن ساده و زيباست، مطرح كرده است. از طرفى، عبارت بعدى امامعليه السلام كه مىفرمايد: لا تفنى عجائبه و لا تنقضى غرائبه و لا تكشف الظلمات الا به؛ «نكات شگفت آور آن فانى نگردد و اسرار نهفته آن پايان نپذيرد و هرگز تاريكيهاى جهل و نادانى جز به آن رفع نشود.»، حاكى از استمرار جاودانى محتويات قرآن است. (ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج4، ص 266)
امام (ع) در يكى ديگر از سخنان حكيمانه خويش مىفرمايد:( واعلموا انه ليس على احد بعد القرآن من فاقهًْ ولا لاحد قبل القرآن من غنى)(خطبه175) آگاه باشيد! هيچ كس پس از داشتن قرآن، فقر و بيچارگى ندارد و هيچ كس پيش از آن، غنا و بى نيازى نخواهد داشت.
بيان كوتاه اما پر معناى حضرت متضمن اين معناست كه اين نسخه الهى از چنان غناى فرهنگى برخوردار است كه پيروان خود را بى نياز از هرگونه مكتب و مسلكى مىكند درحالى كه ديگر مكاتب فكرى و كتب بشرى قادر به پاسخگويى نيازهاى اخلاقى و معنوى بشر نيستند.
در وصف ديگرى از قرآن بصورتى شيوا و دلنشين مىفرمايد: «ثم انزل عليه الكتاب نورا لا تطفا مصابيحه و سراجا لا يخبو توقده و بحرا لا يدرك قعره و منهاجا لا يضل نهجه و شعاعا لا يظلم ضوؤه و فرقانا لا يخمد برهانه و تبيانا لا تهدم اركانه(خطبه189). سپس كتاب آسمانى يعنى قرآن را بر او نازل فرمود؛ نورى كه خاموشى ندارد، چراغى كه افروختگى آن زوال نپذيرد، دريايى كه اعماقش را درك نتوان كرد، راهى كه گمراهى در آن وجود ندارد، شعاعى كه روشنى آن تيرگى نگيرد، جداكننده حق از باطل كه درخشش دليلش به خاموشى نگرايد و بنيانى كه اركان آن منهدم نگردد.
هدف حضرت از بيان اين عبارات آن است كه دوران حقايق و مفاهيم قرآن محدود و موقت نيست و آيات و دستوراتش پيوسته نوين و جاودانىاند، تا آنجا كه مفهوم آياتى كه درباره گروه معينى نازل شده، عموميت داشته همگان را در موارد مشابه و تا روز واپسين دربرمىگيرد. (البیان، آیتالله خویی، ج1، ص 41)
از امام صادقعليه السلام روايتشده كه فرمود: «اگر چنين بود كه آيهاى درباره قومى نازل مىگشت و با از بين رفتن آن قوم، آيه هم از بين مىرفت، از قرآن چيزى باقى نمىماند ولكن قرآن تا زمانى كه آسمانها و زمين برپاست، اول تا آخر آن جريان و سريان دارد. (تفسیرعیاشی، ج1، ص 10)
نتايج اين نوشتار، در چند جمله خلاصه مىشود:
الف) جامعيّت قرآن، فقط در محدوده هدايت است و از روايات معصومان(ع)، بيش از اين استفاده نمى شود. مثالهايى هم كه در قرآن وجود دارد و در مورد ساير علوم است، در راستاى همين هدايت است.
ب) در بين روايات، هيچ گونه تعارضى وجود ندارد و يكديگر را تكميل مى كنند و در نهايت، اين نتيجه را مىدهند كه قرآن، در برگيرنده علم ماكان و مايكون و ماهو كائن است كه علم ماكان و مايكون روشن است، فقط در مورد ماهو كائن تفاسير متعددى در روايات وجود دارد. در بعضى روايات، بر احكام منطبق شده است و در بعضى ديگر، با تعبير«خبركم» آمده است كه مىتوان به احوالات و اتفاقات صدر اسلام منطبق نمود، از قبيل جنگ و اتّفاقات ديگر؛ و در عدّهاى از روايات، تعبير به«حكم موارد اختلاف» شده است و سرانجام، در روايتى، بر «آنچه در آسمان و زمين است» تطبيق گرديده است.
ج) گرچه قرآن جامعيت به معناى بالا را دارد، ولى كشف و استظهار آن، با معصومان(ع) است.