وعدههای دروغین دشمنان از نگاه قرآن
منصور پورمحیطی
اجتماع انسانی به هدف برآورد نیازهای یکدیگر در چارچوب عدالت مثلی شکل میگیرد که عقل و نقل آن را امضا کرده است. اگر به هر دلیلی این نیازها تامین نشود، مشروعیت فلسفی برای بقای چنین اجتماعی باقی نمیماند. هر گونه تعهدات و قوانین و مقررات در سایه تحقق عدالت مثلی میبایست رعایت شود تا اجتماع انسانی و روابط در ساختار بده و بستان باقی باشد. هر گونه عمل خلاف تعهدات شفاهی و مکتوب میتواند پایههای روابط اجتماعی را سست و موجبات درگیری و جنگ میان طرفین شود.اما در این میان قرآن با هشدار به مسلمانان ،خاطرنشان میکند که ظالمان و دشمنان هیچگاه در وعدههای خود راستگو و پایبند نیستند و وعدههای آنان سرابی بیش نیست.
عدالت مثلی، عامل بقای اجتماع
اجتماع به هدف برآورد نیازهای یکدیگر پایه ریزی میشود؛ در حقیقت یک تعامل دو سویه بده و بستانی در اجتماع موجب میشود که اجتماع باقی و برقرار باشد. بنابراین فلسفه مشروعیت بخش به اجتماع و نهادهای اجتماعی، تامین منفعت دوسویه در سازوکاری به نام اجتماع و قوانین و مقررات عرفی، شفاهی، مدون و مکتوب آن است، به طوری که اگر این منفعت دو سویه تامین نشود، مشروعیتی برای اجتماع باقی نمیماند و بقای آن دارای هیچگونه توجیه عقلی و عقلایی نیست. رویه بشری در اجتماع این گونه شکل گرفته است که درچارچوب مقابله به مثل، عدالت را اجرایی کنند. این گونه است که قوانین عادلانه در همه اجتماعات بشری، اصل حاکم است؛ هر چند که به سبب فقدان پاسبان درونی و تقوای الهی و عدم ترس نسبت به عواقب اخروی آن، بسیاری از مردمان تلاش میکنند تا قوانین را نادیده بگیرند؛ مگر آنکه پای کیفری قانونی به عنوان بازدارنده در میان باشد که در این صورت به قوانین و مقررات عادلانه تن میدهند.
از نظر قرآن، انسانها به سبب الهامات فطری نسبت به حق و باطل، خیر و شر و مانند آنها گرایش وگریزش دارند(شمس، آیات 7 تا 10)؛ از این رو عدالت خواهی به عنوان یکی از مصادیق حق در ذات همگانی نهادینه شده است؛ اما این فطرت به سبب شهوات و تسویلات نفسانی و وسوسههای شیطانی، دفن و دسیسه میشود، به طوری که نوعی وارونگی در فهم و رفتار پدید میآید و برخی از انسانهای گرفتار در آن، افساد را اصلاح ارزیابی میکنند و ظلم و ستم را بر خود و دیگران روا میدارند.(همان؛ بقره، آیات 7 تا 12)
ضامن اجرایی عمل به قوانین
و مقررات و تعهدات
از نظر آموزههای قرآن، اصول فطری عدالت و مقابله به مثل در رفتارهای اجتماعی در جوامع دارای شرایع آسمانی بیشتر از دیگر جوامع مورد اهتمام و اجرا است؛ زیرا افزون بر تقوای فطری و وجدان انسانی، تقوای برخاسته از ایمان به پروردگاری خدا و رستاخیز و حسابرسی آن، مهمترین عامل در کنار وجدان انسانی در راستای عمل به عدالت این افراد را یاری میرساند. به نظر قرآن، ایمان به ربوبیت و معاد، نه تنها جلوی فجور و بیبند و باری رفتاری را میگیرد که در کافران این مسئله مطرح نیست و آنان را به سوی فجور و بیبند و باری سوق میدهد، بلکه عامل مهم بازدارنده از هر گونه بیعدالتی و تشویقکننده به عدالت، بلکه حتی فراتر از آن احسان عفوگرایانه و احسان ایثارگرایانه است، به طوری که شخص از حق و حقوق خویش میگذرد یا حتی به دیگران میبخشد با آنکه خود نیازمند به آن حق و بهره مندی از آن است.
به سخن دیگر، ایمان به خدا و معاد موجب میشود که مومنان افزون بر عدالت مقابله به مثلی، نسبت به خطاهای دیگران عفو و گذشت داشته باشند، یا حتی در مرتبه بالاتر از حق و حقوق خویش بگذرند و با ایثارگری چیزی که خود نیاز دارند به دیگری بدهند. البته این افراد نیز شاید نگاه منفعت گرایانه به احسان و اکرام داشته باشند و به سخنی «عدالت مثلی» را دنبال میکنند؛ اما اینان منفعت مثلی را در دنیا نمیجویند، بلکه دنبال منفعت بلندمدت، پایا و مانا در آخرت هستند که هرگز پایانی برای آن نیست.(حشر، آیه 9؛ اعراف، آیه 199؛ فرقان، آیه 72؛ انسان، آیات 8 و 9)
ضامن اجرایی در میان جوامع معاد باور، افزون بر طمع منفعت اخروی، خوف از عذاب و مجازات یا رضایت محبتی خدا است که در آیات و روایات بیان شده است. این گونه است که در جوامع اسلامی معاد باور، نیازی نیست که مجازات کیفری دنیوی مطرح باشد، بلکه همان حسابرسی در روز قیامت بهترین ضامن اجرای شریعت و عدالت است. اگر مجازات کیفری دنیوی مانند قصاص و حدود و تعزیرات مطرح است، برای سست ایمانها و نو مسلمانانها یا منافقانی است که یا ایمان در آنان قوی نیست یا اینکه برای سوءاستفاده از اجتماع اسلامی مدعی اسلام شدهاند.
اهمیت فوقالعاده وفای به عهد
در ایجاد اعتماد اجتماعی
به هر حال، مومن واقعی کسی است که به هر گونه تعهدات و وعدههای شفاهی و کتبی خویش عمل کند و بر خلاف آن رفتار نکند؛ البته چنانکه گفته شد، مهمترین ضامن در عمل به تعهدات از سوی مسلمان همان ایمان به خدا و آخرت است؛ از این رو پیامبر اکرم(ص) میفرماید: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه وَاليَومِ الآخِر فَليَفِ اِذا وَعَدَ؛ هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، هرگاه وعده مى دهد بايد وفا كند.(كافى، الاسلامیه، ج2، ص364، ح2) آن حضرت(ص) در جایی دیگر میفرماید: الْمُؤْمِنُ اذا وَعَدَ وَفى؛ مومن وقتی وعدهای میدهد بدان وفا میکند.(بحار الانوار، ج 64، ص 311.) از این احادیث معلوم میشود که کسی که به وعدههای خویش عمل نمیکند، مسلمان نیست، بلکه یا کافر است یا منافق؛ چنانکه در نشانه شناسی منافقان با توجه به رفتار اجتماعی آنان آمده است: المومن اذا وعد وفی و المنافق اذا وعد جفی؛ مومن وقتی وعده دهد وفا کند و منافق چون وعده دهد جفا میورزد. هر چند که چنین عبارتی ممکن است در روایات به این شکل نیامده باشد، اما شکی نیست که این سخن ریشه در روایات و اصول اسلامی دارد؛ چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَحَجَّ وَ اعتَمَرَ و َقالَ «اِنّى مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ كَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛ سه چيز است كه در هر كس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره كند و بگويد من مسلمانم، كسى كه هنگام سخن گفتن دروغ بگويد و وقتى كه وعده دهد تخلف کند و چون امانت بگيرد، خيانت کند. (نهجالفصاحه ص422 ، ح 1280)
از نظر اسلام، عمل به وعده و عهد نشانهای از ایمان، مروت و مردانگی و عدالت شخص است. از همین رو پیامبر(ص) میفرماید: مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم يَظلِمهُم وَحَدَّثَهُم فَلَم يَكذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم يَخلفهُم فَهُوَ مِمَّن كَمُلَت مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَت عَدالَتُهُ وَ وَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَت غيبَتُهُ؛ هر كس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نكند، دروغ نگويد، خلف وعده ننمايد، جوانمردياش كامل، عدالتش آشكار، برادرى با او واجب و غيبتش حرام است.(عیون الاخبار الرضا ج2 ، ص30؛ نهجالفصاحه ص725 ، ح2762) بنابراین، کسی که به وعدههای خویش عمل نمیکند و تخلف میورزد، نه تنها اهل ایمان به خدا و معاد نیست، بلکه از اصول انسانی چون مروت و عدالت مثلی نیز بیبهره است و نمیتوان با چنین شخصی ارتباط اجتماعی داشت و او را جزو برادران انسانی دانست چه رسد برادر دینی.
چنین افرادی با این ویژگیها از نظر آموزههای اسلامی اهل فسق و فجور و از عدالت ساقط بوده و میتوان رفتار زشت آنها را برای دیگران نقل کرد تا دیگران با چنین افرادی معامله نکنند و گول وعدههای دروغین آنان را نخورند؛ در حقیقت تشهیر و معرفی این افراد به جامعه لازم و ضروری است تا امنیت اجتماعی فراهم آید؛ زیرا اگر اینان در جامعه از طریق گوناگون از جمله رسانهها معرفی نشوند، ممکن است با وعدههای دروغین سلب اعتماد اجتماعی کرده و جامعه را از سلامت روانی و اجتماعی محروم ساخته و زمینه شک و تردید و ظن بد را در دیگران تقویت کنند.
در میان اصول اجتماعی در رفتار، هیچ چیز با اهمیتتر و مهمتر از وفای به وعده و عهد نیست؛ زیرا تمام اعتماد اجتماعی و سلامت آن در گرو وفای به عهد و وعده و عدم تخلف نسبت به آن است. این یک قانون انسانی و جهانی است و همه افراد بشر با همه اختلافات در نژاد و رنگ و فکر و عقیده به این اصل اساسی رسیدهاند که بدون وفای به عهد و وعده نمیتوان زندگی کرد و اجتماعی را تشکیل داد. از همین رو امیرمومنان علی(ع) میفرماید: لَيسَ مِن فَرائِضِ اللّه شَىءٌ اَلنّاسُ اَشَدُّ عَلَيهِ اجتِماعا مَعَ تَفَرُّقِ اَهوائِهِم وَ تَشَتُّتِ آرائِهِم مِن تَعظيمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ؛ هيچ يك از فرائض الهى همانند وفاى به عهد نيست كه مردم با همه خواسته هاى گوناگون و ديدگاه هاى مختلف، بيشتر بر آن اتّفاق نظر داشته باشند.(نهجالبلاغه، صبحی صالح، نامه 53، ص442 )
امام سجاد(ع) درباره جایگاه وفای در زندگی اجتماعی میفرماید: خَيرُ مَفاتيحِ الاُمورِ الصِّدقُ وَ خَيرُ خَواتيمِهَا الوَفاءُ؛ بهترين شروع كارها صداقت و راستگويى و بهترين پايان آنها وفا است. (بحارالأنوار، ج 75، ص 161؛ نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص 93 ،ح21)
حضرت امام علی(ع) نسبت به هر گونه تخلف ورزی هشدار داده و بیان میکند که چگونه تخلف از وعده و عهد میتواند نفرت عمومی را ایجاد کند. از نظر آن حضرت(ع) همه بشریت بیتوجه به اختلافات گوناگون در این امر متفق هستند و یک اجماع بشری در این باره است که وفای به عهد و وعده اساس ساختار اجتماعی و سلامت زندگی بشر است. آن حضرت(ع) میفرماید: وَ إيّاكَ... اَن تَعِدَهُم فَتُتبِعَ مَوعِدَكَ بِخُلفِكَ... الخُلفَ يوجبُ المَقتَ عِندَ اللّه وَ النّاسِ؛ بپرهيز از خلف وعده كه آن موجب نفرت خدا و مردم از تو مى شود.(نهجالبلاغه، صبحی صالح، نامه 53 ،ص444) پس مردم با همه اختلافات فکری و رفتاری در این امر متفق هستند که هر کسی وعدهای داد باید به آن ملتزم بوده و عمل کند؛ از همین رو نسبت به کسانی که خلف وعده میکنند، واکنش بسیار منفی بروز میدهند و از این دسته افراد نفرت دارند.
حضرت علی(ع) برای آنکه اعتماد اجتماعی از شخص سلب نشود یا جامعه دچار عارضه خطرناک بیاعتمادی نشود، از افراد میخواهد تا پیش از هر کاری در هنگام دادن وعده، توجه داشته باشند وعدهای ندهند که ناتوان از انجام آن هستند و نمیتوانند به وعده خویش وفا کنند. آن حضرت (ع) میفرماید: لا تَعِدَنَّ عِدَةً لاتَثِقُ مِن نَفسِكَ بِانجازِها؛ وعده اى نده كه از وفاى به آن اطمينان ندارى.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص253 ، ح5316)
امام صادق(ع) نیز میفرماید: لا تَعِدَنَّ أخاكَ وَعداً لَيسَ في يَدِكَ وَفاؤُهُ؛ به برادرت وعده اى مده كه وفاى به آن در توان تو نباشد.(بحارالأنوار،ج 75 ، ص 250؛ تحف العقول ص367)
عدم وفا به وعدهها حتی در صورتی که ناتوان از انجام تعهدات است، خود عامل مهمی در سلب اعتماد اجتماعی است که بنیاد اجتماع بر آن نهاده شده است؛ زیرا هر کسی به سبب اعتمادی که به دیگری دارد، با او رفتار و تعاملات اجتماعی و اقتصادی دارد و اگر شخص از شخصی سلب اعتماد کند یا جامعهای گرفتار چنین عارضه خطرناک بیاعتمادی اجتماعی شود، همگی ضرر میکنند و جامعه از درون فرو میپاشد.
اصولا انسان نمیتواند بیاعتماد در جامعه زندگی کند و این اعتماد است که آدمی را در کنار یکدیگر نگه میدارد. هر کسی تلاش میکند با حفظ اعتماد و اعتماد سازی خود را در جامعه جا دهد و از فواید زندگی اجتماعی با کمترین هزینه بهره برد. اگر کسی نتواند اعتماد سازی کند یا اعتماد دیگران را مخدوش کند، دیگر نمیتواند در جامعه زندگی کند یا اگر بخواهد زندگی کند باید هزینهای سنگین را متحمل شود تا دیگران با او تعامل داشته باشند.
کودکان نیازمند آن هستند تا از سوی بزرگترها و والدین اعتماد سازی شوند؛ زیرا اعتمادسازی است که آنان را با اجتماع گره میزند؛ در حالی که خلف وعده میتواند این اعتماد را از ایشان سلب کرده و آنان را اجتماعگریز کند. از همین رو پیامبر(ص) میفرماید: اَحِبُّوا الصِّبيانَ وَ ارحَمُوهُم وَ اِذا وَ عَدتُموهُم شَيئا فَفُوا لَهُم ، فَاِنَّهُم لا يَدرونَ اِلاّ اَ نَّـكُم تَرزُقونَهُم؛ كودكان را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد و هرگاه به آنان وعده داديد ، به آن وفا كنيد ، زيرا آنان ، روزى دهنده خود را كسى غير از شما نمى دانند.(كافى، الاسلامیه، ج 6، ص 49، ح 3)
امیرمومنان علی(ع) به سبب جایگاه مهم وفای به وعده در تحقق اعتماد سازی به این نکته توجه میدهد که هر گونه تخلف نسبت به وعده از سوی دیگران باید خود انگیزهای برای بیاعتمادی باشد؛ زیرا اعتماد بیجا نسبت به متخلفان از وعده میتواند آثار زیانباری را به دنبال داشته باشد. اگر کسی وعدهای دهد و تخلف ورزد و انسان بخواهد به او اعتماد داشته باشد، خود را دچار زیان بزرگتری کرده است و این چیزی جز حماقت نیست. از همین رو امیرمومنان نسبت به اعتماد بیجا نسبت به این افراد هشدار داده و میفرماید: لا تَعتَمِد عَلى مَوَدَّةِ مَن لا يوفِى بِعَهدِهِ؛ به مودت و ارتباط دوستى كسی که به عهد خود وفا نمى كند اعتماد نكن.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص418 ، ح9562)
وجوب عمل به وعدههای شفاهی و کتبی
چنانکه گفته شد، اجتماع برای بهره مندی همگانی از منفعت شکل گرفته است. بر این اساس، همگان خواهان عدالت مثلی بوده و تلاش میکنند همان اندازه که زیانی بر آنان به سبب عمل به تکلیف وارد میشود، سودی نیز از حقوق خویش ببرند؛ زیرا در هر تکلیفی حقی است و در هر حقی تکلیفی. این اصطلاح عقلی در همه جوامع مطرح است: من له الغنم فعلیه الغرم؛ کسی که برایش سودی است، خسارت را نیز باید خودش بپردازد.
عدالت مثلی به این معنا است که پاداش نیکی، نیکی و پاداش بدی، بدی است. هر کسی آنچه را درو میکند که کشت کرده است. به قول فردوسی طوسی: اگر بار خارست خود کشتهای/ و گر پرنیانست خود رشتهای.
اگر اجتماع بر اساس عدالت مثلی مدیریت و اداره میشود، باید هر کسی به آنچه وعده میدهد و تعهد میسپارد وفا کند و بر خلاف وعده شفاهی و کتبی رفتار نکند. وعده، نوعی تعهدات و عهد بستن به انجام کاری در آینده است. شخص با وعده ،خود را ملتزم و متعهد میسازد که عمل یا کاری را در آینده انجام دهد. از همین رو وفای به وعده امری ممدوح و خلف وعده مذموم دانسته شده است.
وعده ارتباط تنگاتنگی با صداقت و وفای به عهد دارد؛ زیرا اگر صداقت و راستگویی و وفای به عهد و وعدهای نباشد نمیتوان به وعده و التزام کسی دل بست. از همین رو خدا بارها از صداقت در وعده و وفای و التزام به آن سخن به میان آورده و خود را در این مسئله، وعده راستگو و ملتزم دانسته (آل عمران، آیه 152؛ نساء، آیه 122؛ انبیاء، آیات 7 و 9) و امکان هر گونه تخلفی را از خود سلب کرده است.(آل عمران، آیه 194؛ یس، آیه 52)
در قرآن، برخی از پیامبران به عنوان صادق الوعد معرفی شدهاند، تا مومنان تشویق به چنین رویهای در رفتار اجتماعی خودشان باشند. خدا میفرماید: وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا؛ در اين كتاب از اسماعيل ياد كن زيرا كه او درست وعده و فرستادهاى پيامبر بود.(مریم، آیه 54)
از نظر قرآن، هر کسی در قبال وعدهای که میدهد مسئول است و باید پاسخگوی وعده و التزامات و تعهدات خود باشد.(فرقان، آیه 16) عدم التزام و وفای به وعده به معنای تخلف از وعده و فرار از مسئولیت و پاسخگویی است که به طور طبیعی خشم خدا را به دنبال دارد.(طه، آیه 86)
کسی که وعدهای داده باید به آن عمل کند؛ حال این وعده در قالب عهد و پیمان کتبی یا شفاهی باشد یا در هر شکل و قالب دیگری که بیانگر وعده و پذیرش مسئولیت در قبال آن است. امام صادق(ع) میفرماید: عده المومن اخاه نذر لاكفاره له فمن اخلف فبخلف الله بدا و لمقته تعرض؛ وعده مومن به برادر دينياش همچون نذر است كه كفاره ندارد. كسي كه به آن وفا نكند، به مخالفت با وعده خدا برخاسته و خود را در معرض غضب خدا قرار داده است.(اصول كافي، ج٢، ص٣٦٣)
امام رضا(ع) نیز میفرماید: انا اهل بيت نري ما وعدنا علينا دينا كما صنع رسولالله؛ ما خانداني هستيم كه وعدههاي خود را قرض و دیني بر گردن خود ميبينيم، چنانكه رسول خدا چنين بود. (بحارالانوار،ج٧٥،ص٩٧)
در حقیقت کسی که وعدهای میدهد آن را به ذمه میگیرد و متعهد میشود تا به آن عمل و وفا کند. تلاش و همت عالی این است که انسان به آنچه به ذمه گرفته عمل کند؛ چنانکه حضرت علي (ع) میفرماید:اشرف الهمم رعايه الذمام و افضل الشيم صله الارحام؛ شريفترين همتها، رعايت تعهدات ذمی و پيمانها است و برترين رویهها و صفت اخلاقی، صله رحم و حفظ پيوند با خويشان نسبی است. (غررالحكم،ص٢٠٧)
از نظر آموزههای وحیانی، دین و شریعت اصول اساسی دارد که مهمترین آنها صداقت، امانت، وفای به عهد و مانند آنها است. راوی میگوید قُلتُ لِعَلِىّ بنِ الحُسَينِ(ع) اَخبِرنى بِجَميعِ شَرايِعِ الدّينِ قالَ(ع): قَولُ الحَقِّ وَالحُكمُ بِالعَدلِ وَالوَفاءُ بِالعَهدِ؛ به امام سجّاد (ع) عرض كردم: مرا از تمام دستورهاى شریعت اسلام آگاه كنيد. امام فرمودند: حقگويى، قضاوت عادلانه و وفاى به عهد. (خصال ص 113، ح90) پس کسی که به وعدههای خویش عمل نمیکند دین ندارد؛ چنانکه از پیامبر(ص) روایت است: لادين لمن لا عهد له؛ آن كس كه وفاي به عهد و پيمان نكند، دين ندارد(بحارالانوار، ج٧٥، ص٩٦) امیرمومنان علی(ع) نیز میفرماید: ما ايقن بالله من لم يرع عهوده و ذممه؛ كسي كه عهد و ذمه گرفتههای خود را رعايت نكرد، به خداي سبحان يقين نياورده است. (غررالحكم، ص٣٦٦)
وعدههای دروغین دشمنان
خدا در قرآن به مسلمانان و مومنان هشدار میدهد که یکی از روشهای دشمنان برای سلطه بر امت اسلام، وعدههای دروغینی است که هرگز به آن وفا نمیکنند؛ زیرا هیچ ضامن اجرایی در میان نیست که اینان به آنچه میگویند عمل کنند؛ چرا که ضامن باطنی و وجدان بیدار آنان با گناه و کفر، دفن شده است و ضامن ظاهری چون ترس از کیفر دنیوی یا اخروی نیز نیست تا به آنچه تعهدات میسپارند یا قول و قراری میدهند پایبند باشند و به آن وفا کنند.
از نظر قرآن، یکی از مهمترین ابزارهای دشمن، وعدههای فریبندهای است که انسان را به پرتگاه میکشاند. اصولا شیاطین جنی و انسی در خدمت ابلیس بوده و همان راهی را میروند که ابلیس میرود. از این رو خدا هشدار میدهد و میفرماید: يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا؛ شيطان به آنان وعده مى دهد و ايشان را در آرزوها مى افكند و جز فريب به آنان وعده نمى دهد.(نساء، آیه 120)
بنابراین، ابلیس و شیاطین هم پیمان و تحت ولایت او، جز وعدههای باطل و دروغین نمیدهند. آرزوهایی را برای انسان ترسیم میکنند که چیزی جز سراب نیست؛ ابلیس و شیاطین، بهشتی را میسازند که جز عریانی و لختی و شقاوت پیامد دیگری ندارد؛ خدا در جایی دیگر میفرماید: و از انسانها هر كه را توانستى با آواى خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده و شيطان جز فريب به آنها وعده نمى دهد. (انبیاء، آیه ۶۴)
براساس آیات قرآن حضرت آدم(ع) چنین در دام ابلیس و شیطنت او افتاد و رنج شقاوت را برای خود به جان خرید. با آنکه خدا به آدم(ع) و فرزندانش هشدارهای لازم را داده و دلواپسی و نگرانی مشفقانه خویش را گوشزد کرده بود:اى فرزندان آدم زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از ايشان بركند تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند، در حقيقت او و قبيلهاش شما را از آنجا كه آنها را نمى بينيد مى بينند، ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند. (اعراف، آیه ۲۷)
بنابراین، کسانی که به وعدههای ابلیس و شیاطین جنی و انسی و مستکبران گوش میدهند و آنان را باور میکنند، به جای آنکه بهرهای از شیطان ببرند، روز به روز گرفتار میشوند؛ زیرا وعدههای شیطان سرابی بیش نیست و همچون باتلاق عمل میکند به طوری که هر چه بیشتر در آن دست و پا زده شود، بیشتر فرو میرود. اصولا ابلیس دوستان و اولیای خویش را با ایجاد خوف تحت سلطه خویش نگه میدارد؛ از این رو خدا درباره سیاست سلطهگرانه ابلیس حتی نسبت به دوستان و هم پیمانان او میفرماید: إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ؛ در واقع اين شيطان است كه دوستانش را مى ترساند.(آل عمران، آیه 175) پس از اصول سیاستهای سلطه گرانه ابلیس وعدههای فریبا و سراب گونه و ترساندن شیاطین است. بنابراین، با ارعاب و ترساندن مقاصد خویش را پیش میبرند؛ در حالی که مومنان هرگز فریب چنین وعدهها و سرابها را نخورده و از آنان ترسی ندارند؛ زیرا خدا در ادامه همین آیه میفرماید: فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ اگر مومن هستید از آنان نترسید و تنها از من بترسید.
از نظر قرآن، همان طوری که نباید نسبت به وعدههای دروغین شیطان و دشمنان جنی و انسی اعتماد کرد، همچنین نباید توجه و اعتنایی به یاران داخلی آنها از منافقان داشت؛ زیرا منافقان اگر وعدهای بدهند تخلف میکنند و حتی به دوستان خویش نیز رحم نمیکنند؛ زیرا پایبند هیچ اصول اخلاقی نیستند؛ و ضامن اجرایی برای تعهدات آنان وجود ندارد. این گونه است که حتی به دشمنان بیرونی وعده میدهند و بر اساس آن تعهدات عمل نمیکنند.(حشر، آیه 11)
اصولا از نظر قرآن، این سیاست و رویه همه کافران است؛ زیرا وعده فریب و نیرنگ، از سوى ظالمان به همدیگر یک امری است که جزو ساختار وجودی و رفتاری آنان شده است.(فاطر، آیه 40)
به هر حال، مومنان نباید فریب وعدههای دشمنان داخلی و خارجی و انسانی و شیطانی خود را بخورند که ساختار آن غرور به معنای فریفتن است؛ زیرا آنان هرگز به وعدههای خود عمل نمیکنند.