خطرناکترین دشمن(2) (پرسش و پاسخ)
پرسش:
اینکه در روایت آمده است، خطرناکترین و یا دشمنترین دشمنانت نفس تو است، چه مفهومی دارد و چرا نفس خطرناکترین دشمن انسان به حساب میآید؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سوال به مفهوم نفس و انواع آن از منظر آموزههای وحیانی پرداختیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم.
چرایی دشمنترین
«قال النبی(ص) اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» دشمنترین دشمنانت، همان نفس تو است که با خود داری. (بحار الانوار، ج 67، ص 36)
مراد از نفس در این حدیث شریف، غرایض و تمایلات نفسانی از جمله شهوت و غضب و... است که وجود آنها برای رسیدن انسانها به کمال ضروری است. منتهی باید این غرائض تحت فرمان عقل قرار بگیرند و به اندازه و بجا به کار گرفته شوند تا تبدیل به دشمن نشوند. پس مسلماً معنای این سخن این نیست که انسانها تمایل به پستیها دارند و خداوند دشمنی را در درون آنها قرار داده است، بلکه پیامبر اکرم(ص) با این بیان خواستند در واقع هشداری به ما انسانها بدهند که مواظب هوای نفس و تمایلات درونیتان باشید که اگر به حال خود رها شوند، دشمنترین دشمنها هستند.
شهید مطهری(ره) از قول سعدی درباره این حدیث مینویسد: «سعدی در گلستان میگوید: از عارفی معنی این حدیث را پرسیدند که چرا پیغمبر(ص) فرمود: «اعدی عدوک نفسک» نفس خودت از همه دشمنها با تو دشمنتر و از همه نسبت به تو خطرناکتر است؟ آن مرد عارف این طور جواب داد: برای اینکه اگر تو به هر دشمنی نیکی کنی و آنچه میخواهد به او بدهی با تو دوست گردد، الا نفس که هر چه بیشتر خواستههایش را به او بدهی با تو دشمنتر میگردد.
مراد هر که برآری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد
پس به چشم یک دشمن به نفس نگاه کردهاند و این نفس همان «خود» است؛ میگوییم: نفسپرستی یا خودپرستی. (مجموعه آثار (انسان کامل)، ج 23، ص 228)
این نفس که دشمن دانسته شده است، همان نفس امر کننده به بدی است که حضرت یوسف از آن به خداوند پناه برد: «و ما ابری نفسی ان النفس الامارهًْ بالسوء الا ما رحم ربی ان ربی غفور رحیم» و من نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرا نمیدانم، زیرا نفس اماره انسان را به کارهای زشت و ناروا سخت وا میدارد جز آنکه خدای من رحم کند، که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است. (یوسف- 53)
و همین نفس امر کننده به سوء اگر کنترل شده و درست تربیت شود، آمر به خیر و خوبی خواهد شد و انسان را به جایگاه والا و بهشت ابدی نائل میگرداند و نفس اماره به نفس مطمئنه تبدیل میگردد. خیلی از انسانها و اولیاء الهی بودند و هستند که همین نفس و غرائض نفسانی در درون آنها وجود داشته، ولی آنها با کنترل آنها و مراقبت از آنها، توانستند آن دشمن را مهار کرده و به کنترل خود درآورند و تسلیم خود سازند و سرانجام همین نفس سرکش و دشمن، مطیع آنها شده و آنها را به خیر امر میکند. در حدیثی از رسول اکرم(ص) چنین آمده است: هیچیک از شما نیست، مگر اینکه برای او شیطانی است گفتند برای شما هم یا رسول الله(ص)؟ فرمود و من هم مگر اینکه خداوند مرا کمک کرده بر آن پس آن تسلیم من شده و مرا به خوبی امر میکند. (بحارالانوار، ج 67، ص 40)
این حدیث هر چند در مورد شیطان است ولی نفس انسان یکی از چراگاههای مهم برای اوست و شیطان بر انسان تسلط نمییابد مگر بهواسطه همین شهوت و غضب و حرص و طمع که در نفس وجود دارد. پیامبر اکرم و اولیاء الهی با کنترل و تربیت این غرایض راه تسلط شیطان را بستهاند و در نتیجه نفسشان تسلیم شده و آنها را به خیر امر میکند.
ادامه دارد
اینکه در روایت آمده است، خطرناکترین و یا دشمنترین دشمنانت نفس تو است، چه مفهومی دارد و چرا نفس خطرناکترین دشمن انسان به حساب میآید؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سوال به مفهوم نفس و انواع آن از منظر آموزههای وحیانی پرداختیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم.
چرایی دشمنترین
«قال النبی(ص) اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» دشمنترین دشمنانت، همان نفس تو است که با خود داری. (بحار الانوار، ج 67، ص 36)
مراد از نفس در این حدیث شریف، غرایض و تمایلات نفسانی از جمله شهوت و غضب و... است که وجود آنها برای رسیدن انسانها به کمال ضروری است. منتهی باید این غرائض تحت فرمان عقل قرار بگیرند و به اندازه و بجا به کار گرفته شوند تا تبدیل به دشمن نشوند. پس مسلماً معنای این سخن این نیست که انسانها تمایل به پستیها دارند و خداوند دشمنی را در درون آنها قرار داده است، بلکه پیامبر اکرم(ص) با این بیان خواستند در واقع هشداری به ما انسانها بدهند که مواظب هوای نفس و تمایلات درونیتان باشید که اگر به حال خود رها شوند، دشمنترین دشمنها هستند.
شهید مطهری(ره) از قول سعدی درباره این حدیث مینویسد: «سعدی در گلستان میگوید: از عارفی معنی این حدیث را پرسیدند که چرا پیغمبر(ص) فرمود: «اعدی عدوک نفسک» نفس خودت از همه دشمنها با تو دشمنتر و از همه نسبت به تو خطرناکتر است؟ آن مرد عارف این طور جواب داد: برای اینکه اگر تو به هر دشمنی نیکی کنی و آنچه میخواهد به او بدهی با تو دوست گردد، الا نفس که هر چه بیشتر خواستههایش را به او بدهی با تو دشمنتر میگردد.
مراد هر که برآری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد
پس به چشم یک دشمن به نفس نگاه کردهاند و این نفس همان «خود» است؛ میگوییم: نفسپرستی یا خودپرستی. (مجموعه آثار (انسان کامل)، ج 23، ص 228)
این نفس که دشمن دانسته شده است، همان نفس امر کننده به بدی است که حضرت یوسف از آن به خداوند پناه برد: «و ما ابری نفسی ان النفس الامارهًْ بالسوء الا ما رحم ربی ان ربی غفور رحیم» و من نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرا نمیدانم، زیرا نفس اماره انسان را به کارهای زشت و ناروا سخت وا میدارد جز آنکه خدای من رحم کند، که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است. (یوسف- 53)
و همین نفس امر کننده به سوء اگر کنترل شده و درست تربیت شود، آمر به خیر و خوبی خواهد شد و انسان را به جایگاه والا و بهشت ابدی نائل میگرداند و نفس اماره به نفس مطمئنه تبدیل میگردد. خیلی از انسانها و اولیاء الهی بودند و هستند که همین نفس و غرائض نفسانی در درون آنها وجود داشته، ولی آنها با کنترل آنها و مراقبت از آنها، توانستند آن دشمن را مهار کرده و به کنترل خود درآورند و تسلیم خود سازند و سرانجام همین نفس سرکش و دشمن، مطیع آنها شده و آنها را به خیر امر میکند. در حدیثی از رسول اکرم(ص) چنین آمده است: هیچیک از شما نیست، مگر اینکه برای او شیطانی است گفتند برای شما هم یا رسول الله(ص)؟ فرمود و من هم مگر اینکه خداوند مرا کمک کرده بر آن پس آن تسلیم من شده و مرا به خوبی امر میکند. (بحارالانوار، ج 67، ص 40)
این حدیث هر چند در مورد شیطان است ولی نفس انسان یکی از چراگاههای مهم برای اوست و شیطان بر انسان تسلط نمییابد مگر بهواسطه همین شهوت و غضب و حرص و طمع که در نفس وجود دارد. پیامبر اکرم و اولیاء الهی با کنترل و تربیت این غرایض راه تسلط شیطان را بستهاند و در نتیجه نفسشان تسلیم شده و آنها را به خیر امر میکند.
ادامه دارد