انواع کفر سالک (سلوک عارفانه)
(بدان ای سالک طریق حق!) کفر، پوشاندن حق و عدم بستگی دل به حقایق معنوی است. منشأ و سبب کفر گوناگون است. ارباب معرفت کفر را بر سه قسم میدانند!
1- کفر جحود، انکار حقایق بر سبیل استکبار نفس و عنادورزی با حق است.
تکبر نفس در پارهای افراد به حدی است که در هر استدلال و تحقیقی، حقایق را تحقیر میکنند و ناچیز میانگارند. دشمنی نفس با حقایق به حدی است که اجازه خطور ذهنی به حقایق نمیدهد. منشأ این کفر، تکبر نفس است. بنابراین سخن گفتن درباره معنویات با افراد مبتلا به این حالت با سکوت کردن یکسان است. حالت نفسا نیشان مانع و رادع تفکر در حق است.
2- کفر نفاق، صاحب این نوع کفر، ایمان قلبی ندارد، اگرچه زبانی هم به حقایق و عقاید اعتراف کند و اعمال ظاهری عبادی را نیز انجام دهد. عاملی که موجب چنین کفری میشود «حب دنیا» است. علاقه به مال، آبرو، مقام و امور دنیوی از او مسلمانی ریاکار ساخته است. این مرتبه از کفر، باطنی است، اگرچه دارنده آن اقرار ظاهری به اسلام و معارف الهی دارد.
3- کفر تعبد، در این مرتبه شخص از نظر علمی حق را دریافته است،اما درک علمی را به مرتبه قلب نرسانده و برهان را به باور تبدیل نکرده است. به تعبیر دیگر ظاهراً به حقایق اقرار دارد اما باطن آن را انکار میکند... تفاوت این کفر با کفر نفاق ظریف است. اهل معرفت، ایمان را از مقوله علم نمیشناسند، و اگر برخی بزرگان از ایمان به «ادراک قلبی» تعبیر کردهاند، مقصودشان پیوند قلبی است نه ادراک علمی.(1)
ــــــــــــــــــــــ
1- کیش پارسایان، آیتالله شیخ مجتبی تهرانی، ص 32
تکبر نفس در پارهای افراد به حدی است که در هر استدلال و تحقیقی، حقایق را تحقیر میکنند و ناچیز میانگارند. دشمنی نفس با حقایق به حدی است که اجازه خطور ذهنی به حقایق نمیدهد. منشأ این کفر، تکبر نفس است. بنابراین سخن گفتن درباره معنویات با افراد مبتلا به این حالت با سکوت کردن یکسان است. حالت نفسا نیشان مانع و رادع تفکر در حق است.
2- کفر نفاق، صاحب این نوع کفر، ایمان قلبی ندارد، اگرچه زبانی هم به حقایق و عقاید اعتراف کند و اعمال ظاهری عبادی را نیز انجام دهد. عاملی که موجب چنین کفری میشود «حب دنیا» است. علاقه به مال، آبرو، مقام و امور دنیوی از او مسلمانی ریاکار ساخته است. این مرتبه از کفر، باطنی است، اگرچه دارنده آن اقرار ظاهری به اسلام و معارف الهی دارد.
3- کفر تعبد، در این مرتبه شخص از نظر علمی حق را دریافته است،اما درک علمی را به مرتبه قلب نرسانده و برهان را به باور تبدیل نکرده است. به تعبیر دیگر ظاهراً به حقایق اقرار دارد اما باطن آن را انکار میکند... تفاوت این کفر با کفر نفاق ظریف است. اهل معرفت، ایمان را از مقوله علم نمیشناسند، و اگر برخی بزرگان از ایمان به «ادراک قلبی» تعبیر کردهاند، مقصودشان پیوند قلبی است نه ادراک علمی.(1)
ــــــــــــــــــــــ
1- کیش پارسایان، آیتالله شیخ مجتبی تهرانی، ص 32