kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۳۲۴۹
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۷

توقع از که و بر چه چیزی؟


 
  پژمان کریمی
  حادثه تروریستی اهواز در روز 31 شهریور، موجب اندوه هر انسان دیندار، خردمند، دارای وجدان و آزاده‌ای – ایرانی و غیرایرانی - شد.
عده‌ای از دشمنان اسلام، بدخواه ملت ایران، بی‌رحم، جاهل و آلت دست اجنبی، به شکلی ناجوانمردانه عده‌ای از مدافعان کشور و مردم عادی را به رگبار گلوله بستند.
آنان، به‌گونه‌ای دیگر ماهیت پلید دشمنان داخلی و خارجی دین خدا و بدخواهان علیه انقلاب و جمهوری اسلامی را آشکار کردند و بار دیگر ثابت نمودند که دشمنی با خداوند و تقابل با انقلابی الهی و حکومتی دینی و بد خواستن برای ایران و ایرانی، مساوی دنائت و شقاوت است.
حادثه‌ تاسف‌بار اهواز، با هدف شوم ضربه به امنیت ملی، و صدمه بر اقتدار نیروهای مسلح، ترساندن ایرانیان از پافشاری بر آرمان‌های متعالی و نیز انتقام از مردم حامی دین و انقلاب طراحی شده بود.
غافل از اینکه؛ با وجود خشونت و ترور و قتل‌عام و جنگ نظامی و اقتصادی و تحریم‌های همه‌جانبه بود که مردم ایران چهار دهه در برابر دنیای استکباری و عمله‌ فراعنه‌ زمان ایستادند و امروز در قله‌ قدرت و بالندگی به سر می‌برند! گواه این ادعا؛ حفظ تمامیت ارضی کشور با وجود هشت سال جنگ تحمیلی و تقلای تجزیه‌طلبان داخلی و خارجی، دستیابی به عمق نفوذ استراتژیک معنوی در سرزمین‌های گوناگون، رسیدن به نقطه‌ هجدهمین اقتصاد جهان، تبدیل شدن به کشوری هسته‌ای و فضایی، خودکفایی در صنایع جنگ افزار‌سازی و... ثبات سیاسی مثال زدنی در سطح منطقه‌ جغرافیایی پر آشوب است.
بدون شک؛ هر‌گاه مصیبتی و حادثه‌ای تروریستی چون رخداد 31 شهریور اهواز روی داده است، مسیر بالندگی ایران و نظام دینی کشورمان هموارتر شده است و دشمنان در ادامه راه خصومت ورزی رسواتر و زبون‌تر شده‌اند. حقانیت ایرانیان و نظامشان پررنگ‌تر و پلیدی دشمنان روشن‌تر شده است. حلقه ‌ وحدت ملی محکم‌تر و اراده‌های انقلابی قوی‌تر شده است.
اما یک نکته!
باید گفت؛ در احترام به شهدای فاجعه اهواز و بنا به وظیفه  انسانی و دینیِ همدردی با خانواده‌های گرامی آنان و نیز بنا به ضرورت تقابل با دشمنان خداوند و میهن‌مان، انتظار از جامعه فرهنگی کشور به‌عنوان لایه‌ای فرهیخته و پیشرو و اندیشه‌ساز، واکنشی به‌هنگام و انقلابی بود.
 بخشی از جامعه‌ فرهنگی، واکنش مناسبی را بروز داد.
به شهدا احترام گذاشته شد، با خانواده‌ قربانیان خشونت و ترور همدردی شد، تروریسم و تجزیه‌طلبی و عناد با دین و انقلاب و نظام دینی محکوم شد، آلت دست اجنبی بودن نکوهش گردید.
این واکنش یا به شکل فردی بود و یا در قالب یک تشکل شناخته شده مانند «انجمن قلم ایران»!
اما متاسفانه بخشی از جامعه ‌فرهنگی ما سکوت را ترجیح داد و بخشی هم با ادعاها و برداشت‌های نادرست، در واقع نمک به زخم مردم پاشید و آب به آسیاب دشمن ریخت.
 چند هنرمند پر ادعا به بیان کلمه ‌«تسلیت» اکتفا کردند و جمله‌ای علیه دشمنان ننوشتند. برخی چهل سال سرافرازی را کتمان کردند و حسرت «آرامش» خوردند بی‌آنکه مسبب اصلی رنج ایرانیان – همانا ضد‌انقلابیون داخلی و خارجی‌– را محکوم کنند!
در اردوگاه مدعیان شبه روشنفکری قلم بدست نیز تو گویی «همه بی‌خبر و فارغ» اند!
انگار نه انگار که رخدادی خونبار در گوشه‌ای از مملکت را شاهد بوده‌اند.
کسانی که 40 سال است خطاب به این و آن – داخلی و خارجی – نامه و شکایت نامه علیه ممیزی و چه و چه می‌دهند، در برابر حادثه‌ای تروریستی چشم بسته‌اند و قلم زمین نهاده‌اند.
کسانی که؛ خود را شاعر و نویسنده آزادیخواه معرفی می‌کنند و دم از ضرورت حرمت به اندیشه و قلم و حقوق اساسی انسان می‌زنند، نسبت به شهادت مظلومانه هموطنانشان، بی‌تفاوت‌اند.
فردای حادثه ‌ اهواز – اول مهر – برخی مدعیان روشنفکر مانند «م.د» سالروز تولد آوازخوان همپالکی با بهاییان و تهمت زننده به اسلام را تبریک گفت و در مدح وی سطرها نگاشت.
در نظر این نویسنده مدعی، اندوه بابت 25 شهید پیدا نبود. در واقع نزد وی، تبریک گفتن سالروز تولد یک آواز‌خوان مهم‌تر از ‌اشاره‌ای به رخدادی خونبار است و عبور بی‌اعتنا از کنار این رخداد به الزامات روشنفکری نزدیک است!
البته هیچ جای شگفتی نیست
هشت سال دفاع مقدس را به یاد بیاورید! وقتی کشور درگیر جنگ با ارتش حرامی صدام بود، عناصر مدعی شبه‌روشنفکری، به نوشتن حدیث نفس مشغول بودند و برای اینکه نوشته‌های مبتذل و مستهجن‌شان را بدون کم و کاست منتشر کنند، به این و آن، درون و برون مرزها، نامه می‌نوشتند و از قانون عقلانی ممیزی که در هر کجای دنیا به نوعی و مبتنی بر ضوابطی اعمال می‌شود، شکایت می‌کردند. اما همین جماعت از نوشتن سطری در دفاع از دفع مقدس، در تمجید از فداکاری رزمندگان و در نکوهش متجاوز دریغ می‌ورزیدند!
روشنفکری در نظر اینان همانا حدیث نفس و عنان گسیختگی اخلاقی بود و هست. اینان بله... جهان وطنی فکر می‌کنند، یعنی در هر کجا که بساط عیش دنیایی‌شان پهن باشد؛ آن نقطه و موقف، وطنشان است. اینان را با مفاهیم والا و آسمانی چکار؟ اینان را با دنیا و معادلات دنیوی معنا باید کرد و پیش‌بینی‌شان نمود.
 اینان تا زمانی که هر آنچه می‌گویند و هر آنچه می‌نویسند، به دیده حاکمیت و دولت و مردم باشد، لبخند می‌زنند. اما به محض اینکه حرف و نوشته‌شان هدف نقد و نظر قرار گیرد بر آشفته می‌شوند و در صف عقلانیت و فرهیختگی‌شان سخن می‌گویند و دیگران را هر صفت زشتی توصیف می‌کنند. به آثار و مصاحبه‌های آنها بنگرید. با بیگانگان چنان درد و دل می‌کنند که گویی خود ایرانی نیستند، مسلمان نیستند و عرقی به مملکت و هموطن خود ندارند.
این جماعت توقع محکومیت جنایت تروریستی را داریم؟ از این مدعیان هیچ توقعی جز تفرعن و خیانت نداشته باشیم! اینان به همپالگی‌های خود هم رحم ندارند چنانکه جاسوس انگلیس – گلستان – دوستان دیروز و امروزش را از دم تیغ اهانت و تهمت و استهزاء می‌گذراند!