نگاهی مستند به خسارات اشغالگران در جنگ جهانی دوم به ایران
چرا ایران اشغال شد؟
جنگ جهانی دوم
روز اول سپتامبر 1939 برابر با 9 شهریور 1318 آلمان هیتلری با حدود دو میلیون سرباز و هزار و پانصد تانک و سه هزار هواپیما به لهستان حمله کرد و این واقعه به عنوان آغاز جنگ جهانی دوم در تاریخ ثبت شد. این درحالی است که بنا بر اسناد متقن تاریخی، زمینههای جنگ جهانی دوم از سالها پیش توسط کانونهای پنهان صهیونی ریخته شده بود. از همان سال 1917 که لرد بالفور انگلیسی طی بیانیه یا نامهای (که بعدها به بیانیه یا اعلامیه بالفور مشهور شد) به لرد ویکتور روچیلد،سرکردهامپراتوری روچیلدها یا همان امپراتوری جهانی صهیونیسم، سرزمین فلسطین را برای اسکان یهودیان جهان، به وی هدیه کرد.
اگر نتیجه جنگ جهانی اول، نابودی دو امپراتوری روسیه و عثمانی و بوجود آمدن خاورمیانه جدید متشکل از حکومتهای دست نشاندهای مانند کمال آتاتورک در ترکیه، ملک فیصل در عراق، ملک عبدالله در اردن، آلسعود در عربستان، رضاخان در ایران و محمد ظاهر شاه در افغانستان بود تا براساس طرحی دیرین، رژیم صهیونیستی را در منطقه حمایت کنند، جنگ جهانی دوم برای تاسیس همان رژیم رخ داد تا اولا با بروز و ظهور رژیمی نژادپرست در اروپا همه یهودیانی که حاضر به ترک دیار خویش و کوچ به سرزمین فلسطین برای جامعه عمل پوشیدن به نقشه صهیونی ایجاد رژیم صهیونیستی نبودند، با زور و اجبار به این سرزمین کوچانده شوند و ثانیا کشور جعلی اسرائیل براساس افسانهای به نام هولوکاست تاسیس شود. از همین روست که صریحترین نتیجه جنگ جهانی دوم که 3 سال پس از پایان آن رخ نمود، اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در 14 ماه مه سال 1948
بود.
اما هیتلر پس از حمله به لهستان به فرانسه و انگلستان نیز اعلان جنگ داد و به این دو کشور نیز از زمین و دریا و هوا حمله کرد. فرانسه و انگلستان و سپس شوروی در کنار آمریکا که در سال 1941 وارد جنگ شد، متفقین را تشکیل دادند و ژاپن و ایتالیا که بعدا به آلمان پیوستند، در کنار آن، متحدین یا دول محور را بوجود آوردند.
اعلام بیطرفی ایران
ایران از همان نخستین روزهای شعلهور شدن آتش جنگ جهانی دوم با صدور اطلاعیهای رسمی اعلام بیطرفی نمود. محمود جم (نخستوزیر وقت) طی بیانیهای اعلام کرد که ایران در این جنگ بیطرف خواهد ماند. متن اطلاعیه یاد شده به شرح زیر است:
سند:
تاریخ : 12/6/1318
شماره 7377
خبرگزاری پارس
بیانیه
در این موقع که متاسفانه نائره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میرساند که در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت.
نخستوزیر
جم1
مسئله بیطرفی ایران توسط علی اصغر حکمت، وزیر داخله یا کشور به کلیه اتباع خارجی که در خاک ایران سکنی داشتند، ابلاغ شد که از اقدام به هرگونه مسئلهای که به نقض بیطرفی تعبیر شود، بپرهیزند. مظفر اعلم، وزیر امور خارجه نیز موضوع بیطرفی ایران در جنگ را به سفارتخانههای خارجی در تهران اعلام کرد.
چرا ایران اشغال شد؟
سجاد راعی ، محقق و کارشناس اسناد تاریخی درباره اوضاع ایران در آغاز جنگ جهانی دوم میگوید:
«... کشورهای درگیر جنگ، هر دو طرف هم متحدین و هم متفقین، به نظر ایران احترام گذاشتند. البته این صرفا احترام به نظر دولت ایران نبود. منافع آنها در جبهههای جنگ اروپا و خارج از حوزه اروپا طوری بود که این اعلام بیطرفی ایران به نفعشان بود. در اسناد موجود ملاحظه میشود که از سال 1318 که آغاز جنگ جهانی دوم است تا سال 1320 که در واقع استراتژی جنگ تغییر پیدا کرده و به ایران حمله کرده و آن رااشغال میکنند، در تمام مکاتبات و اسنادی که بین وزارت خارجه ایران و وزارت خارجه روسیه، انگلیس و آمریکا وجود دارد، نشان میدهد که آنها رسماً از موضع بیطرفی ایران حمایت کرده و در تمام مجامع بینالمللی هم از این سیاست ایران تمجید و تحسین میکنند.
ولی با تحولاتی که رخ داد، ماجرا به آن سمت پیش رفت که ایران را اشغال کنند. اما قبل از اینکه به موضوعاشغال ایران بپردازیم، لازم است بدانیم که چرا ایراناشغال شد؟....»2
فکر اشغال ایران از همان آغاز جنگ جهانی دوم در مغز دو آتش افروز اصلی جنگ یعنی انگلیس و شوروی بوجود آمده بود، ولی در آن هنگام ضرورت چندانی برای اجرای این فکر وجود نداشت. حمله ناگهانی و برق آسای قوای آلمان هیتلری به روسیه برای دولت انگلستان از یک طرف و برای دولت اتحاد جماهیر شوروی از طرف دیگر این فکر را تقویت نمود که ارتش رایش سوم، چشم به سرزمین پارسی دارد. ضمن اینکه نظامیان هیتلری به طور کامل شوروی را از طریق محاصره شهرهای استراتژیکی همچون استالینگراد به مرز سقوط کشانده بودند و راههای مستقیم برای کمک به پشت جبهه شوروی برای نجات از این سقوط بسیار محدود و اندک بود:
یکی از راه اقیانوس منجمد شمالی بود که در این مسیر خطر یخبندان مانع اصلی کمکرسانی و ایجاد وقفه در آن محسوب میشد و دیگری راه خاور دور و از طریق بندر ولادی وستک و مورمانسک که هم از مسافتی طولانی برخوردار بود و هم با آبهای دولت ژاپن که یکی از دول محور و متحد آلمان هیتلری محسوب میشد، شانه میسایید. و قطعا با وجود ژاپن، ارسال تجهیزات نظامی و آذوقه برای شوروی غیرممکن به نظر میرسید. راه دیگر تنگه بسفر و داردانل در ترکیه بود که بازهم به دلیل اتحاد دولت ترکیه با آلمان، این راه نیز برای کمکرسانی به شوروی مسدود به حساب میآمد. تنها راه ممکن که کوتاهترین و امنترین راه برای کمکهای نظامی و اقتصادی به شمار میآمد، از طریق ایران و خط آهن 900 کیلومتری آن از خلیجفارس تا دریای خزر بود.
انگلستان میخواست ایران را اشغال کند
ابوالفضل صدقی، پژوهشگر و کارشناس تاریخ معاصر درباره راههای احتمالی کمکرسانی به شوروی که از سوی انگلیس و آمریکا مورد بررسی قرار گرفته بود، اظهار میدارد:
«... چرچیل میگوید اشکالات و دشواریهای عظیمی که حمل انواع کالاها و تدارکات نظامی به شوروی از طریق آرخانگلس وجود داشت و به خصوص امکانات سوقالجیشی آن باعث شد که فرستادن این کمکها از طریق ایران به شوروی به طور خارقالعادهای در توجه قرار بگیرد. این عین حرف چرچیل است که سند و مدرکش وجود دارد. ایدن، وزیر امور خارجه انگلستان در نطقی که در مجلس عوام انگلیس ایراد میکند، میگوید به خاطر حمله آلمان به شوروی، ایران اهمیت سوق الجیشی داشته و این تنها به خاطر آن نبود که ایران سرپل ارتباطی ما را به سایر مناطق امپراتوری تشکیل میداد بلکه بیشتر به این خاطر بود که ایران گذشته از راه قطب شمال، تنها راه قابل استفاده بین ما و شوروی بود...»3
روز اول سپتامبر 1939 برابر با 9 شهریور 1318 آلمان هیتلری با حدود دو میلیون سرباز و هزار و پانصد تانک و سه هزار هواپیما به لهستان حمله کرد و این واقعه به عنوان آغاز جنگ جهانی دوم در تاریخ ثبت شد. این درحالی است که بنا بر اسناد متقن تاریخی، زمینههای جنگ جهانی دوم از سالها پیش توسط کانونهای پنهان صهیونی ریخته شده بود. از همان سال 1917 که لرد بالفور انگلیسی طی بیانیه یا نامهای (که بعدها به بیانیه یا اعلامیه بالفور مشهور شد) به لرد ویکتور روچیلد،سرکردهامپراتوری روچیلدها یا همان امپراتوری جهانی صهیونیسم، سرزمین فلسطین را برای اسکان یهودیان جهان، به وی هدیه کرد.
اگر نتیجه جنگ جهانی اول، نابودی دو امپراتوری روسیه و عثمانی و بوجود آمدن خاورمیانه جدید متشکل از حکومتهای دست نشاندهای مانند کمال آتاتورک در ترکیه، ملک فیصل در عراق، ملک عبدالله در اردن، آلسعود در عربستان، رضاخان در ایران و محمد ظاهر شاه در افغانستان بود تا براساس طرحی دیرین، رژیم صهیونیستی را در منطقه حمایت کنند، جنگ جهانی دوم برای تاسیس همان رژیم رخ داد تا اولا با بروز و ظهور رژیمی نژادپرست در اروپا همه یهودیانی که حاضر به ترک دیار خویش و کوچ به سرزمین فلسطین برای جامعه عمل پوشیدن به نقشه صهیونی ایجاد رژیم صهیونیستی نبودند، با زور و اجبار به این سرزمین کوچانده شوند و ثانیا کشور جعلی اسرائیل براساس افسانهای به نام هولوکاست تاسیس شود. از همین روست که صریحترین نتیجه جنگ جهانی دوم که 3 سال پس از پایان آن رخ نمود، اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در 14 ماه مه سال 1948
بود.
اما هیتلر پس از حمله به لهستان به فرانسه و انگلستان نیز اعلان جنگ داد و به این دو کشور نیز از زمین و دریا و هوا حمله کرد. فرانسه و انگلستان و سپس شوروی در کنار آمریکا که در سال 1941 وارد جنگ شد، متفقین را تشکیل دادند و ژاپن و ایتالیا که بعدا به آلمان پیوستند، در کنار آن، متحدین یا دول محور را بوجود آوردند.
اعلام بیطرفی ایران
ایران از همان نخستین روزهای شعلهور شدن آتش جنگ جهانی دوم با صدور اطلاعیهای رسمی اعلام بیطرفی نمود. محمود جم (نخستوزیر وقت) طی بیانیهای اعلام کرد که ایران در این جنگ بیطرف خواهد ماند. متن اطلاعیه یاد شده به شرح زیر است:
سند:
تاریخ : 12/6/1318
شماره 7377
خبرگزاری پارس
بیانیه
در این موقع که متاسفانه نائره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میرساند که در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت.
نخستوزیر
جم1
مسئله بیطرفی ایران توسط علی اصغر حکمت، وزیر داخله یا کشور به کلیه اتباع خارجی که در خاک ایران سکنی داشتند، ابلاغ شد که از اقدام به هرگونه مسئلهای که به نقض بیطرفی تعبیر شود، بپرهیزند. مظفر اعلم، وزیر امور خارجه نیز موضوع بیطرفی ایران در جنگ را به سفارتخانههای خارجی در تهران اعلام کرد.
چرا ایران اشغال شد؟
سجاد راعی ، محقق و کارشناس اسناد تاریخی درباره اوضاع ایران در آغاز جنگ جهانی دوم میگوید:
«... کشورهای درگیر جنگ، هر دو طرف هم متحدین و هم متفقین، به نظر ایران احترام گذاشتند. البته این صرفا احترام به نظر دولت ایران نبود. منافع آنها در جبهههای جنگ اروپا و خارج از حوزه اروپا طوری بود که این اعلام بیطرفی ایران به نفعشان بود. در اسناد موجود ملاحظه میشود که از سال 1318 که آغاز جنگ جهانی دوم است تا سال 1320 که در واقع استراتژی جنگ تغییر پیدا کرده و به ایران حمله کرده و آن رااشغال میکنند، در تمام مکاتبات و اسنادی که بین وزارت خارجه ایران و وزارت خارجه روسیه، انگلیس و آمریکا وجود دارد، نشان میدهد که آنها رسماً از موضع بیطرفی ایران حمایت کرده و در تمام مجامع بینالمللی هم از این سیاست ایران تمجید و تحسین میکنند.
ولی با تحولاتی که رخ داد، ماجرا به آن سمت پیش رفت که ایران را اشغال کنند. اما قبل از اینکه به موضوعاشغال ایران بپردازیم، لازم است بدانیم که چرا ایراناشغال شد؟....»2
فکر اشغال ایران از همان آغاز جنگ جهانی دوم در مغز دو آتش افروز اصلی جنگ یعنی انگلیس و شوروی بوجود آمده بود، ولی در آن هنگام ضرورت چندانی برای اجرای این فکر وجود نداشت. حمله ناگهانی و برق آسای قوای آلمان هیتلری به روسیه برای دولت انگلستان از یک طرف و برای دولت اتحاد جماهیر شوروی از طرف دیگر این فکر را تقویت نمود که ارتش رایش سوم، چشم به سرزمین پارسی دارد. ضمن اینکه نظامیان هیتلری به طور کامل شوروی را از طریق محاصره شهرهای استراتژیکی همچون استالینگراد به مرز سقوط کشانده بودند و راههای مستقیم برای کمک به پشت جبهه شوروی برای نجات از این سقوط بسیار محدود و اندک بود:
یکی از راه اقیانوس منجمد شمالی بود که در این مسیر خطر یخبندان مانع اصلی کمکرسانی و ایجاد وقفه در آن محسوب میشد و دیگری راه خاور دور و از طریق بندر ولادی وستک و مورمانسک که هم از مسافتی طولانی برخوردار بود و هم با آبهای دولت ژاپن که یکی از دول محور و متحد آلمان هیتلری محسوب میشد، شانه میسایید. و قطعا با وجود ژاپن، ارسال تجهیزات نظامی و آذوقه برای شوروی غیرممکن به نظر میرسید. راه دیگر تنگه بسفر و داردانل در ترکیه بود که بازهم به دلیل اتحاد دولت ترکیه با آلمان، این راه نیز برای کمکرسانی به شوروی مسدود به حساب میآمد. تنها راه ممکن که کوتاهترین و امنترین راه برای کمکهای نظامی و اقتصادی به شمار میآمد، از طریق ایران و خط آهن 900 کیلومتری آن از خلیجفارس تا دریای خزر بود.
انگلستان میخواست ایران را اشغال کند
ابوالفضل صدقی، پژوهشگر و کارشناس تاریخ معاصر درباره راههای احتمالی کمکرسانی به شوروی که از سوی انگلیس و آمریکا مورد بررسی قرار گرفته بود، اظهار میدارد:
«... چرچیل میگوید اشکالات و دشواریهای عظیمی که حمل انواع کالاها و تدارکات نظامی به شوروی از طریق آرخانگلس وجود داشت و به خصوص امکانات سوقالجیشی آن باعث شد که فرستادن این کمکها از طریق ایران به شوروی به طور خارقالعادهای در توجه قرار بگیرد. این عین حرف چرچیل است که سند و مدرکش وجود دارد. ایدن، وزیر امور خارجه انگلستان در نطقی که در مجلس عوام انگلیس ایراد میکند، میگوید به خاطر حمله آلمان به شوروی، ایران اهمیت سوق الجیشی داشته و این تنها به خاطر آن نبود که ایران سرپل ارتباطی ما را به سایر مناطق امپراتوری تشکیل میداد بلکه بیشتر به این خاطر بود که ایران گذشته از راه قطب شمال، تنها راه قابل استفاده بین ما و شوروی بود...»3