kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۳۰۴۸
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۵

ضرورت حضور اهل‌بیت امام حسین(ع) در کربلا(۲)(پرسش و پاسخ)



پرسش:
چرا امام حسین(ع) خاندان و اهل بیت شریف خود را با علم به شهادت و اسیری و حوادث ناگوار به کربلا برد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سوال ادله به همراه بردن زنان و کودکان و اهل‌بیت امام حسین(ع) به کربلا را مطرح کردیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی می‌گیریم.
امام حسين(ع) به برادرش محمد حنفيه فرمود: بعد از اين که تو از نزد من رفتي، پيامبر در عالم خواب به من فرمود: اي حسين! حرکت کن؛ زيرا خداوند خواسته است که تو را کشته ببيند. محمد حنفيه آيه استرجاع (إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) را به زبان جاري کرد و سپس علت به همراه بردن اهل‌بيت را در اين شرايط خطرناک سؤال نمود؛ امام فرمود: پيامبر درمورد آنها نيز به من خبر داد که خدا خواسته تا آنها را نيز اسير ببيند.
حضرت از اين‌ کلام رسول خدا(ص) فهميد که اسارت آنها مورد رضايت حق است. بنابر‌اين، امام اهل بيت خود را براي انجام رسالت عظيم و ايفاي نقشي بسيار مهم در ساختن تاريخ به همراه برد. اين احتمال از طرف بزرگان، همچون شهید مطهری(ره) بيشتر مورد تأکيد قرار گرفته است. از اينجاست که سؤال دوم مطرح مي‌شود:
ب. زنان و کودکان در حادثه عاشورا چه نقشی داشتند؟
يکي از عوامل به همراه بردن اهل‌ بيت، رسالت آنان بعد از حادثه عاشوراست. حال با توجه به اين نکته، مي‌توان گفت که نهضت امام حسين(ع) دو مرحله داشت: مرحله اول فداکاري، جانبازي و شهادتِ مردان، و مرحله ديگر «ابلاغ پيام» توسط زنان و کودکان.
1. پيام‌رسانی
انقلاب امام حسين(ع) تا عصر عاشورا، مظهر خون و شهادت بود، اما پس از آن، مرحله دوم (پيام‌رساني) با پرچم‌داري امام سجاد(ع) و حضرت زينب(ع) آغاز شد. آنان با سخنان آتشين خود، پيام انقلاب امام حسين(ع) و يارانش را، با وجود تبليغات گسترده حکومت اموي که از زمان معاويه تا يزيد در شام به راه انداخته بودند، به آگاهي مردم رساندند و در مدت اسارت، بنيان خاندان اموي را با افشاي چهره واقعي‌شان از جا برکندند.
2. بی‌اثر کردن تبليغات بنی‌اميه و معرفی اهل‌بيت(ع):
پس از تصرف شام به وسيله مسلمانان، حکومت آن زير سيطره فرمانرواياني چون خالد بن وليد و معاويه، پسر ابوسفيان قرار گرفت. مردم اين سرزمين نه سخن پيامبر(ص) را شنيده بودند و نه روش اصحاب را مي‌دانستند و نه اسلام را که در مدينه رواج داشت، مي‌شناختند.
از اين گذشته، تا زمان قيام امام حسين(ع) تنها يازده تن از آنان در سنين هفتاد تا هشتاد سال بودند و در شام در انزوا به ‌‌سر مي‌بردند، که در نتيجه نسل جوان آن روز از اسلام حقيقي چيزي نمي‌دانست.(قیام امام حسین(ع)، سیدجعفر شهیدی، ص 185)
معاويه نزديک به چهل‌ودو سال در شام حکومت کرد و مردم آنجا را دور از بصيرت و آگاهي ديني پرورش داد؛ به‌گونه‌اي که در برابر اراده او بي‌چون و چرا تسليم شوند.(بررسی تاریخ عاشورا، محمدابراهیم آیتی، ص47)
حکومت بني‌اميه، با تبليغات زهرآگين، خاندان پیامبر(ص) را در نظر مردم شام، منفور و خاندان ‌بني‌اميه را خويشان رسول خدا معرفي کردند؛ به‌گونه‌اي که پس از استقرار حکومت ابو‌العباس سفاح (اولین خلیفه عباسي)، ده تن از امراي شام نزد او سوگند خوردند که تا زمان قتل مروان (آخرين خلیفه اموي) نمي‌دانستيم که رسول خدا جز بني‌اميه، خويشان ديگري داشت که از او ارث ببرند.
بنابراين، جاي شگفتي نيست که به هنگام ورود اسيران کربلا به دمشق، مردي در برابر امام سجاد(ع) ايستاد و گفت: سپاس خدا را که شما را کُشت و مردمان را از شرّ شما آسوده کرد! حضرت با تلاوت آيه: «... إِنَّمَا يُرِيدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(احزاب-33)، فرمود: اين آيات در شأن ما نازل شده است. آن مرد فهميد آن‌چه در‌باره اسيران شنيده، درست نيست و آنان خارجي نيستند؛ بلکه فرزندان پيامبرند؛ پس از گفته خود پشيمان شد و توبه کرد.
بنا‌براين، با حرکت منزل به منزل خاندان امام و خطبـه‌ها و روشـنگري‌هاي امام سجاد(ع) و زينب(س)، چندين دهه تحريفات بني‌اميه (حتي در شام به عنوان مرکز خلافت دشمنان) بي‌اثر شد.                                    ادامه دارد