11 سپتامبر؛ مادر دروغها آمریکا با منطقه چه کرد؟
محمدحسن نیکبین
در 17 سال گذشته در حالی که ماشین جنگی آمریکا سرگرم تخریب و نابودسازی منطقه بود، دستگاه تبلیغاتی این کشور و متحدانش نیز مرتبا اعلام میکردند هدف از این حملات، نابودی گروههای تروریستی و امنتر کردن جهان برای زندگی بهتر است. اما این هدف هیچگاه محقق نشد؛ افغانستان پس از گذشت 17 سال، هنوز روی آرامش بهخود ندید و شرایط امنیتی و معیشتی مردم به بدترین وضعیت رسیده است. کشور عراق هم هنوز رنجهای سالهای اشغال را تحمل میکند. علاوهبر آن، لشکرکشی آمریکا به منطقه باعث شد آفت تروریسم مثل قارچ در همه جای منطقه سبزشود به جان مردم بیگناه بیفتد و صحنههایی از جنایت بیافریند که در تارخ کم سابقه و یا حتی بیسابقه بوده است.
این تحولات به خوبی نشان میدهد که ماجرای 11سپتامبر یک نقطه عطف در تحولات منطقه و جهان بوده است. به همین خاطر، در رابطه با علت وقوع آن، باید هوشیار بود نباید به ادعاهای رسمی دولت وقت آمریکا اعتماد داشت. دولت آمریکا پس از این حادثه اعلام کرده بود، 19 هواپیماربا وابسته به القاعده هواپیماهای آمریکایی را ربوده و این جنایت را مرتکب شدهاند.
این ادعا از همان ابتدا و پس از تحقیقات مستقل اولیه، مورد تردید قرار گرفت. بررسیهای فراوان بعدی کارشناسان حوزههای مختلف، ادعاهای مقامات آمریکا را با تردیدهای بیشتری روبرو کرد.
اکنون و پس از گذشت 17 سال هرچند که جواب قطعی درباره عاملان این حادثه مشخص نگردیده اما شواهد موجود آنچه که تروریستی بودن این حادثه بیان میشود را بسیار تضعیف میکند.
از جمله مهمترین یافتههای علمی درباره حوادث 11 سپتامبر را میتوان کشف یک ماده منفجره قوی موسوم به «نانوترمیت» در خاکروبههای برجهای دوقلو دانست که البته هزینه آن برای کاشف، از دست رفتن شغلش در دانشگاه بیرمنگام بود. پروفسور «استیون جونز» فردی بود که به خاطر تحقیقات گسترده خود درباره این موضوع از دانشگاه اخراج و از تحصیل منع شد. «استیون جونز»، استاد فیزیک هستهای دانشگاه بیرمنگام چهار نمونه متفاوت از خاکروبه برجهای دو قلو و ساختمان شماره هفت تجارت جهانی که هر سه در روز 11 سپتامبر فروریختند به دست آورد. شواهدی که آقای جونز مطرح کرد باعث شد از تدریس در دانشگاه بیرمنگام منع شود. وی بر اساس آزمایش نمونههای خاکروبه به این نتیجه رسید که از نوعی ماده منفجره قوی موسوم به «نانو ترمیت» برای تخریب برجهایدوقلو استفاده شده است. به گزارش فارس، آقای «جونز» و بسیاری از همکاران وی که در حال تحقیق بر روی دلایل ریزش برجهای دوقلو هستند، معتقدند حرارت ناشی از سوخت هواپیما، چنانکه در روایتهای رسمی آمریکا آمده، به هیچ عنوان برای ایجاد انرژی لازم برای فروریختن این ساختمانها کافی نبودهاند. «انفجار مهندسیشده» ـ یعنی انفجار با کارگذاشتن ماده منفجره سوپرترمیت در ساختمانهای فولادی تجارت جهانی، تنها دلیلی است که به زعم آنها میتواند ریزش این ساختمانها را توجیه کند.
یک نظامی آمریکایی به نام «استفن لندمن»، که فارغالتحصیل دانشگاه پنسیلوانیاست و اکنون در رسانههای مختلف، به ارائه نظرات خود میپردازد، مقالهای را به همین مناسبت برای کیهان نوشته است. این مقاله را با هم میخوانیم.
«آمریکا از آغاز پیدایش تاکنون همواره استفاده از «دروغهای بزرگ» را در دستور کار خود قرار داده است و به واسطه آن سیاستهای پلید خود را به پیش برده است. آمادگی افکار عمومی در دنیا و حتی مردم آمریکا به واسطه همین «دروغهای بزرگ» شکل میگیرد. در سال 1917 «وودرو ویلسون» احساسات مردم آمریکا را تحت تاثیر قرار داد، وی این کار را به واسطه بیان دروغهای بزرگ انجام داده است. مردم آمریکا به واسطه همین دروغها به گروهی تبدیل شدند که از آلمانها متنفر بودند. ویلسون توانست به واسطه همین دروغها همان جنگی را که میخواست، به راه بیاندازد. سیاستهای آمریکا در طول تاریخ بدون تغییر مانده و چارچوب ثابتی دارد. دروغهای آمریکا برای مهار جهان و پیشبرد سیاستهای پلید خود همچنان حتی پس از سالها در 11 سپتامبر خود را نمایان کرد.
حادثه یازده سپتامبر بنابراین به عقیده من، مادر همه دروغهای بزرگ است. دروغی که به واسطه آن دوره جدیدی ازاشغالگری و سلطه جویی آغاز شد و سالهای طولانی به طول انجامید. پس از آن اتفاق، آنها کشورها را یکی پس از دیگری مورد هدف قرار دادند. نابودی، استعمار و استثمار آنها بازتاب درستی از سیاست خارجی رسمی آمریکا بود. از سوی دیگر، جنگهای داخلی مسلمانان، رنگین پوستها و قشر کارگر در داخل آمریکا به صورت جدی شکل گرفته است.
نویسنده نامدار آمریکایی «دیوید ریگریفین» به طور خستگیناپذیری در رابطه با 11 سپتامبر تحقیق کرده است. او تحقیقات خود را در قالب 10 کتاب و دیگر مقالات متعدد به چاپ رسانید.گریفین حقایقی را بر ملا کرد که نادیده گرفتن آنها ممکن نیست.
وی در یکی از کتابهای خود با نام،«11 سپتامبر، افسانه و واقعیت» نوشته : با توجه به بسیاری از دلایل، حادثه 11سپتامبر که تا کنون با استفاده ابزاری از احساسات مردم، یک اتفاق تروریستی محسوب میشود، یک افسانهای است که با واقعیت سازگاری ندارد.
«گریفین» همچنین در سپتامبر 2008 مطلبی را به رشته تحریر درمیآورد که طی آن 21 سؤال در رابطه با حادثه 11سپتامبر مطرح میکند و از مقامات رسمی درخواست میکند که به آن پاسخ دهند. برخی از این سؤالات که تاکنون نیز پاسخ قانعکنندهای به آنها داده نشده عبارتند از:
*اف.بی.ای اعتراف کرد که هیچگونه سندی دال بر ارتباط حادثه 11 سپتامبر به بن لادن وجود ندارد.
*در گزارش آمده که تروریست، یک مسلمان رادیکال و بسیار مذهبی بوده، پس چطور در حالت مستی به سر میبرده و از کلوب شبانه بیرون آمده است.
*تکنولوژی سال 2001 ارتباط تلفنی به واسطه موبایل در فاصله 30 هزار فوتی را ناممکن میسازد.
*پاسپورتهایی که از تروریستها پیدا شده، جعلی بوده است.
*در همان زمان «جرج دبلیو بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا، در «ساراسوتا» در سفری به سر میبرده و پس از اعلام این حادثه، هیچ وضعیت فوقالعاده و دستورالعمل خاصی برای محافظت از جان وی ابلاغ نشد.
«گریفین» در انتهای گزارش خود نتیجه میگیرد که از نظر منطقی و با در نظر گرفتن همه استدلالها، افسانه 11 سپتامبر که آن را مسئولان رسمی مطرح کردهاند، افسانهای بیش نیست.
«گریفین» در ژوئن سال 2010 طی مقالهای دیگر، مینویسد: «آیا حادثه 11 سپتامبر، حمله آمریکا به افغانستان را توجیه میکند؟» وی در آن مقاله مینویسد که هیچ ارتباطی بین حوادث تروریستی مذکور و افغانستان وجود ندارد و حمله آمریکا به کشوری که هیچ تهدیدی برای آن محسوب نمیشد، از لحاظ قانونی بیپایه و اساس است.
از نظرگریفین، آمریکا دو ماه پیش از حادثه 11 سپتامبر تصمیم حمله به افغانستان را گرفته بود، در حالی که از لحاظ اخلاقی، هیچ توجیهی برای جنگ وجود نداشت. او همچنین معتقد است که دلایل حمله واشنگتن به افغانستان، با دروغهایی هم که تاکنون گفته شد مغایر است و حمله به افغانستان هیچگاه منجر به دستگیری و یا کشته شدن «بن لادن» نشده و حتی القاعده نیز تضعیف نگردیده است.
بنابراین، باید قبول کرد که آنچه رخ داده، تنها ابزاری برای پیشبرد سیاستهای آمریکا بوده است. این نقشهای بوده تا سرزمینهای استراتژیک به کنترل و تسلط آمریکا درآیند. افغانستان از نگاه آمریکا، اهمیت فراوان ژئوپلیتیکی دارد. یکی از تامین کنندگان اصلی مواد مخدر است. آمریکا در نقاطی از افغانستان که دسترسی بسیار خوبی دارد و از لحاظ استراتژیک پر اهمیت است، پایگاههای هوایی ایجاد کرده است. سازمان سیا به واسطه مواد مخدر، به پولهای کلان و غیرقانونی رسیده و والاستریت از تجارت غیر قانونی مواد مخدر سود کلانی به جیب زده است.
«جان پیلگر» در کتاب جنجالی خود، به این مسئله اشاره کرده و این مطالب، بازتابهای بسیاری در سطح جامعه آمریکا داشته است. وی بر اساس گزارشهای میدانی، اعلام کرده که حضور آمریکا در افغانستان، وضعیت مرگباری را رقم زده است. مرگ، نابودی و خشونتهای روزانه همچنان ادامه دارد و انسانها در افغانستان بسیار وضعیت اسفباری را تجربه میکنند.
«جان پیلگر» در این کتاب که «آزادی دفعه بعدی، فعلا امپراتوری را حفظ کنیم» نام دارد، اعلام کرده که نقش مخرب واشنگتن در افغانستان صلح، ثبات و آزادی را به رویایی دوردست برای مردم افغانستان تبدیل کرده است.
در انتها و در مقام نتیجهگیری از آنچه که در این مقاله گفته شده، باید گفت که آمریکا از زمان شکلگیریاش تاکنون، جنایات مختلفی را در نقاط متفاوتی از جهان مرتکب شده است؛ از ژاپن گرفته تا ایران، افغانستان و آمریکای لاتین و حتی به ملت خود هم بر اساس گزارشهای تاریخی و در نمونههای مختلف رحم نکرده است. اما در این میان، چیزی که از اهمیت بالایی برخوردار است، تلاش آمریکا برای بهانهجویی و توجیه سلطهگری خود بر سایر کشورهاست. آمریکا به عنوان کشوری که روتوشی از دموکراسی دارد، باید در تصمیمات بحثبرانگیزی همچون لشکر کشی به افغانستان، افکار عمومی کشور را با خود همراه کند. آنچه که امروز به عنوان یک فرضیه قوی مطرح میشود و به واقعیت بسیار نزدیک به نظر میرسد، آن است که واشنگتن برای متقاعد کردن مردم خود بهاشغال و بهرهمندی از موقعیت استراتژیک افغانستان، با ترتیب دادن یک حمله نمایشی و تحریک عواطف و احساست عمومی، نه تنها در حمله به افغانستان با مخالفتی مواجه نشده، بلکه بعضا با اقبال مردم برای تنبیه القاعده نیز روبرو شده است. دسیسه شیطانی آمریکا در دورههای مختلف اما برای جهان بسیار پرهزینه بوده است؛ امروز مردم افغانستان به واسطه سالهااشغال آمریکا از سختترین شرایط زندگی رنج میبرند.
رسانههای افغانستان اوضاع کنونی کشورشان را این طور بیان میکنند: سالها از حضور دهها هزار نيروي خارجي در افغانستان مي گذرد، اما اوضاع كشور نه تنها خوب نشده، بلكه روز به روز بدترهم مي شود. «وضعيت افغانستان وخيم و در حال بدتر شدن است»، از سلسله عباراتی است كه هر ازگاهي، از سوي مقامهاي آمريكا و ناتو هم مطرح ميگردد. هزاران نيروي نظامي از 40 كشور جهان براي آنچه که تامين امنیت و ثبات و مبارزه با تروريسم خوانده مي شد، وارد افغانستان شدهاند، اما اکنون بعد از سالها، بنا بر اظهارات خودشان، نه تنها به اين اهداف نرسيدهاند، بلكه وضعيت، برخلاف توقع آنان پيش رفته، با آنکه هماکنون حدود 100هزار نيروي نظامي خارجي در افغانستان حضور دارند.
اکنون شرایط در افغانستان به گونهای است که خود مقامات آمريكایی، شورشيان را قوي ميخوانند و ميگويند که تاكتيك و شيوه حملات آنان پيچيدهتر از قبل شده است.