روایتی از كودتاى آمریکایی 28 مرداد 1332- جزئیاتی از فرماندهی آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد:
شببخیرآقای روزولت!
روز 28 تيرماه كرميت روزولت فرمانده عمليات كودتا از طريق بغداد وارد ايران شد. روزولت در پناه كمسوادى مأمور گمرك بدون هيچ مانعى وارد كشورمان شد و در دهكدهاى اطراف تهران مستقر شد. در اين زمان اردشير زاهدى (پسر سرلشكر زاهدى) به دلايل امنيتى و نيز برقرار كردن ارتباطى معتبر و مؤثر بهعنوان رابط سيا و زاهدى درنظرگرفته شده بود. روزولت با كمك اردشير زاهدى به ديدار سرلشكر زاهدى كه در مخفيگاه كوهستانى زندگى مىكرد رفت.
روز 3 مرداد اشرف پهلوى وارد تهران شد تا مطابق مأموريتش شاه را از باتلاق تذبذب خارج نموده و به همكارى با كودتا متقاعد سازد. نيم ساعت پس از ورود اشرف پهلوى فرماندارى نظامى به او اطلاع داد كه نخستوزير از مراجعت وى مطلع گشته لذا بايد سريعا ايران را ترك كند. دكتر مصدق همچنين به شاه پيغام داد خواهرش بايد ظرف 48 ساعت ايران را ترك كند. ولى اشرف پهلوى علت آمدنش به ايران را اينگونه توجيه
كرد كه:
«من قصد خاصى از آمدن به ايران ندارم.
فقط آمدهام از محل فروش اموالم مبلغ بيست هزار دلار تهيه كنم و براى معالجه فرزندم كه مدتهاست مبتلا به سل استخوانى بوده و در سوئيس بسترى است برسانم.»13
ورود اشرف پهلوى با توجه به سابقه ورودش در سال پيش و چند روز قبل از قيام سىتير، بازتاب گستردهاى در محافل سياسى- مطبوعاتى بهدنبال داشت و اعتراضات زيادى را برانگيخت. شاه نيز از پذيرفتن اشرف پهلوى خوددارى كرد. دربار هم به انفعال افتاده و روز 4 مرداد اعلاميه ذيل را صادر كرد؛
«اعلاميه دربار شاهنشاهى
نظر به اينكه والاحضرت اشرف پهلوى بدون اجازه از پيشگاه همايونى و بىاطلاع قبلى به دربار شاهنشاهى ديروز بعدازظهر وارد تهران شدهاند. با كسب اجازه از پيشگاه اعليحضرت همايونى به معظماليها ابلاغ شد كه فورا از ايران خارج شوند و از اين پس نيز نسبت به هريك از افراد خاندان جليل سلطنت كه رعايت تشريفات و مقررات مربوط به وزارت دربار كه بستگى با حيثيت مقام شامخ سلطنت را دارد ننمايند با سختترين ترتيب عمل خواهد شد.
كفيل دربار شاهنشاهى»14
شاه نيز كه از پيشامدهاى ناگوار شديدا واهمه داشت، همچنان از پذيرفتن خواهرش امتناع مىكرد. تا اينكه سرانجام با وساطت سليمان بهبودى رئيس دربار و مأمور سرويس اطلاعات مخفى به ديدار با اشرف پهلوى رضايت داد. شامگاه 7 مرداد شاه خواهر خود را به حضور پذيرفت. ملاقات اين دو با يك مشاجره شديد آغاز شد. ولى سرانجام با صلح و سازش پايان يافت.15 و روز بعد اشرف پهلوى مطابق نقشه از پيش طراحى شده تهران را ترك كرد. درحالى كه برخى محافل تصور مىكردند خواهرشاه بر اثر فشار آنان ايران را ترك كرده است. دكتر مصدق هم چند روز بعد فهميد اشرف با چه غرضى آمده بود.
روزهاى هشتم و نهم مرداد شاه با اسدالله رشيديان دومين فرستاده كودتاگران ملاقات كرد. مأموريت اصلى رشيديان اين بود كه به شاه بقبولاند او سخنگوى رسمى دولت انگليس است. رشيديان سعى كرد اعتماد پهلوى دوم را كسب كند. لذا يك جمله دلخواه از شاه گرفت و به لندن ارسال كرد تا از طريق برنامه زبان فارسى بىبىسى پخش شود.
انتشار جمله مذكور اندكى موجب آرامش خاطر شاه گرديد، ولى او همچنان گرفتار بىارادگى خود بود. رشيديان براى تقويت روحيه شاه و نشان دادن اتحاد انگليس و آمريكا در عمليات كودتا تصميم گرفت جمله كذايى را به شوارتزكوف بدهد تا در ملاقات با شاه بر زبان جارى كند.16
مأموران سيا تصميم گرفته بودند دو سند، يكى فرمان انتصاب زاهدى بهعنوان رئيس ستاد ارتش و ديگرى نامهاى در تقبيح همهپرسى بهعنوان يك عمل غيرقانونى، براى امضاى آنها توسط شاه تهيه شود. روز 10 مرداد سرهنگ نورمن شوارتزكوف با شاه ديدار كرد. در اين ملاقات شوارتزكوف از لزوم امضاى اسناد مذكور توسط شاه سخن به ميان آورد. شاه اين درخواست را رد كرد ولى در عوض گفت:
«اگر مصدق رفراندوم خود را به اجرا بگذارد و مجلس را منحل كند، آنگاه خود او بر طبق قانون اساسى براى بركنارى مصدق و آوردن نخستوزير موردنظر خود اختيارات كامل خواهد داشت.»17
سرهنگ شوارتزكوف 18 سپس با روزولت كه در مخفيگاه سيا به سرمىبرد ديدار كرد تا گزارش ملاقات خود با شاه را ارائه دهد. وى در اين ديدار خطاب به كرميت روزولت گفت:
«كيم! اگر بخواهى از طريق واسطهها با شاه وارد مذاكره و معامله شوى موفق نخواهى شد... من اعتقاد راسخ دارم كه تو خودت بايد با شاهنشاه شخصا ملاقات كنى.»19
روز 11 مرداد اسدالله رشيديان مجددا با شاه ملاقات كرد. رشيديان جزئيات مربوط به شيوه اجراى عمليات را به اطلاع شاه رساند و توانست رضايت شاه را درخصوص بركنارى دكتر مصدق و انتصاب زاهدى به نخستوزيرى و سرلشكر وثوق بهعنوان رئيس ستاد ارتش، جلب كند.20 از سوى ديگر دكتر مصدق يك پرده آهنين اطراف كاخ شاه بوجود آورد. از 11 مرداد به بعد شاه ديگر نمىتوانست ديپلماتهاى خارجى يا رهبران سياسى را بدون اجازه نخستوزير ملاقات كند.21 سحرگاه روز 12 مرداد روزولت بنابر پيشنهادشوارتزكوف با شاه ملاقات كرد وى در شرح اين ديدار مىگويد:
«... راننده بدون توجه و كنجكاوى و حتى يك كلمه حرفزدن در را باز كرد فكركردم يك ماشين كاملا معمولى است در صندلى عقب نشستم يك پتو روى صندلى بود موقعى كه به دروازه قصر رسيديم به زير صندلى رفتم و پتو را روى خود كشيدم. ولى ديگر بيش از اين لازم نبود احتياط كرد گارد اجازه داد ماشين داخل شود. بين راه ماشين ايستاد هيكل لاغرى از پلههاى قصر پائين آمد و پهلوى من روى صندلى نشست. من پتو را كنار كشيدم تا جاى كافى براى او باشد به اندازه كافى نور بود كه بتوانيم همديگر را ببينيم خيلى برايم مشكل نبود قيافههاى سلطنتى را بشناسم و از اينكه شاه هم فورا مرا شناخت چندان تعجب نكردم... شب بخير آقاى روزولت... شب بخير اعليحضرت...»22
در اين ديدار شاه عمليات كودتا را ماجراجويانه توصيف كرد و اظهار داشت نمىتواند مانند يك ماجراجو رفتار كند. روزولت هم سعى كرد روحيه شاه را تقويت كند ولى وقتى ملاحظه كرد سخنانش چندان تأثيرى ندارد شاه را خطاب قرارداده و با لحنى تهديدآميز گفت اگر نتواند تصميم بگيرد وى كشور را ترك خواهد كرد و در اين صورت پهلوى دوم بايد منتظر يك كشور كمونيستى يا يك جنگ داخلى مانند كره باشد. شب بعد و يا سحرگاه روز 13 مرداد شاه و روزولت بارديگر با يكديگر ملاقات كردند. در اين ديدار شاه از روزولت خواست تا از آيزنهاور تضمين بگيرد كه ابتكار كودتا به مصلحت شاه است و در همين ديدار تصميم گرفته شد در صورت بروز خطرشاه به همراه همسرش به بغداد برود.23 روز 13مرداد رئيسجمهور آمريكا طى سخنان خود در جمع فرمانداران در «سياتل» به موضوع ايران گريز زد و نگرانى خود را از سقوط ايران به دام كمونيسم اعلام كرد. روزولت با زيركى سعى كرد با استفاده از همين اشاره مختصر رضايت خاطر شاه را جلب كند و اطمينان لازم را به او بدهد با اين حال بازهم شاه دچار تذبذب گرديده خواستار ملاقات و مشورت با رشيديان شد.
پس از اعلام نتايج همهپرسى در تهران ژنرال آيزنهاور در 15 مرداد طى مصاحبهاى مطبوعاتى ضمن انتقاد از نتايج آن بهطور تلويحى سخن از كودتا به ميان آورد:
«... مصدق توانست بر پارلمان فائق آيد و خود را از آن خلاص سازد. البته مصدق در اين اقدام از حزب كمونيست ايران استفاده مىبرد تمام اين اوضاع براى آمريكا شوم و نحس مىباشد. زيرا اگر دنيا اين نقاط را از دست بدهد چگونه مىتواند امپراتورى ثروتمند اندونزى را نگاه دارد. در اين صورت ملاحظه مىكنيد كه اين راه را در جايى بايد مسدود كرد و دير يا زود بايستى مسدود گردد و ما مصمم به اين كار هستيم»24
در همين روز (15 مرداد) سرهنگ غلامرضا نجاتى و سرگرد على تراب تركى كه عضو سازمان افسران ناسيوناليست شاخه نيروى هوايى بودند طى ملاقاتى با دكتر مصدق به او اطلاع دادند كه فعاليتهاى سرى عوامل وابسته به دربار عليه دولت در ارتش و نيروى هوايى شدت پيدا كرده و احتمال وقوع كودتا از هر زمان بيشتر شده است.25
17 مرداد روزولت بارديگر با شاه ملاقات كرد. در اين ديدار بالاخره توانست بر بىارادگى شاه غالب شود. شاه اطمينان داد افسران منتخب سيا ارتش را براى مشاركت در كودتا تشويق خواهند كرد. روز بعد رشيديان با شاه ملاقات و او نيز همچنان سعى كرد به شاه زبون قوت قلب بدهد. رشيديان توانست شاه را متقاعد كند كه به افسران بلندپايه دستور دهد زاهدى را بهعنوان نخستوزير جديد به رسميت بشناسند. 26
18 مرداد روزنامه شجاعت ارگان حزب توده از توطئهگرى دشمنان ملت خبرداد:
«جبهه متحدى با شركت شريرترين دشمنان ملت بهوسيله سياستهاى امپرياليستى براى عقيم ساختن مبارزه ضداستعمارى ملت ما بوجود آمده است. بازهم دربار مركز اصلى توطئه است»27
20 مرداد شاه با سرلشكر زاهدى ديدار كرد و سپس (در همان روز) تهران را به مقصد رامسر ترك گفت. پس از عزيمت شاه روزولت و رشيديان تصميم گرفتند دو فرمان يكى با مضمون عزل دكتر مصدق و ديگرى انتصاب سرلشكر زاهدى به نخستوزيرى مهيا شود. رشيديان به همراه بهبودى اين فرامين را تهيه كردند. شامگاه 21 مرداد سرهنگ نعمتالله نصيرى فرامين را با هواپيما به رامسر برد و روز بعد با فرامين امضا شده توسط شاه به تهران بازگشت.28
روز 3 مرداد اشرف پهلوى وارد تهران شد تا مطابق مأموريتش شاه را از باتلاق تذبذب خارج نموده و به همكارى با كودتا متقاعد سازد. نيم ساعت پس از ورود اشرف پهلوى فرماندارى نظامى به او اطلاع داد كه نخستوزير از مراجعت وى مطلع گشته لذا بايد سريعا ايران را ترك كند. دكتر مصدق همچنين به شاه پيغام داد خواهرش بايد ظرف 48 ساعت ايران را ترك كند. ولى اشرف پهلوى علت آمدنش به ايران را اينگونه توجيه
كرد كه:
«من قصد خاصى از آمدن به ايران ندارم.
فقط آمدهام از محل فروش اموالم مبلغ بيست هزار دلار تهيه كنم و براى معالجه فرزندم كه مدتهاست مبتلا به سل استخوانى بوده و در سوئيس بسترى است برسانم.»13
ورود اشرف پهلوى با توجه به سابقه ورودش در سال پيش و چند روز قبل از قيام سىتير، بازتاب گستردهاى در محافل سياسى- مطبوعاتى بهدنبال داشت و اعتراضات زيادى را برانگيخت. شاه نيز از پذيرفتن اشرف پهلوى خوددارى كرد. دربار هم به انفعال افتاده و روز 4 مرداد اعلاميه ذيل را صادر كرد؛
«اعلاميه دربار شاهنشاهى
نظر به اينكه والاحضرت اشرف پهلوى بدون اجازه از پيشگاه همايونى و بىاطلاع قبلى به دربار شاهنشاهى ديروز بعدازظهر وارد تهران شدهاند. با كسب اجازه از پيشگاه اعليحضرت همايونى به معظماليها ابلاغ شد كه فورا از ايران خارج شوند و از اين پس نيز نسبت به هريك از افراد خاندان جليل سلطنت كه رعايت تشريفات و مقررات مربوط به وزارت دربار كه بستگى با حيثيت مقام شامخ سلطنت را دارد ننمايند با سختترين ترتيب عمل خواهد شد.
كفيل دربار شاهنشاهى»14
شاه نيز كه از پيشامدهاى ناگوار شديدا واهمه داشت، همچنان از پذيرفتن خواهرش امتناع مىكرد. تا اينكه سرانجام با وساطت سليمان بهبودى رئيس دربار و مأمور سرويس اطلاعات مخفى به ديدار با اشرف پهلوى رضايت داد. شامگاه 7 مرداد شاه خواهر خود را به حضور پذيرفت. ملاقات اين دو با يك مشاجره شديد آغاز شد. ولى سرانجام با صلح و سازش پايان يافت.15 و روز بعد اشرف پهلوى مطابق نقشه از پيش طراحى شده تهران را ترك كرد. درحالى كه برخى محافل تصور مىكردند خواهرشاه بر اثر فشار آنان ايران را ترك كرده است. دكتر مصدق هم چند روز بعد فهميد اشرف با چه غرضى آمده بود.
روزهاى هشتم و نهم مرداد شاه با اسدالله رشيديان دومين فرستاده كودتاگران ملاقات كرد. مأموريت اصلى رشيديان اين بود كه به شاه بقبولاند او سخنگوى رسمى دولت انگليس است. رشيديان سعى كرد اعتماد پهلوى دوم را كسب كند. لذا يك جمله دلخواه از شاه گرفت و به لندن ارسال كرد تا از طريق برنامه زبان فارسى بىبىسى پخش شود.
انتشار جمله مذكور اندكى موجب آرامش خاطر شاه گرديد، ولى او همچنان گرفتار بىارادگى خود بود. رشيديان براى تقويت روحيه شاه و نشان دادن اتحاد انگليس و آمريكا در عمليات كودتا تصميم گرفت جمله كذايى را به شوارتزكوف بدهد تا در ملاقات با شاه بر زبان جارى كند.16
مأموران سيا تصميم گرفته بودند دو سند، يكى فرمان انتصاب زاهدى بهعنوان رئيس ستاد ارتش و ديگرى نامهاى در تقبيح همهپرسى بهعنوان يك عمل غيرقانونى، براى امضاى آنها توسط شاه تهيه شود. روز 10 مرداد سرهنگ نورمن شوارتزكوف با شاه ديدار كرد. در اين ملاقات شوارتزكوف از لزوم امضاى اسناد مذكور توسط شاه سخن به ميان آورد. شاه اين درخواست را رد كرد ولى در عوض گفت:
«اگر مصدق رفراندوم خود را به اجرا بگذارد و مجلس را منحل كند، آنگاه خود او بر طبق قانون اساسى براى بركنارى مصدق و آوردن نخستوزير موردنظر خود اختيارات كامل خواهد داشت.»17
سرهنگ شوارتزكوف 18 سپس با روزولت كه در مخفيگاه سيا به سرمىبرد ديدار كرد تا گزارش ملاقات خود با شاه را ارائه دهد. وى در اين ديدار خطاب به كرميت روزولت گفت:
«كيم! اگر بخواهى از طريق واسطهها با شاه وارد مذاكره و معامله شوى موفق نخواهى شد... من اعتقاد راسخ دارم كه تو خودت بايد با شاهنشاه شخصا ملاقات كنى.»19
روز 11 مرداد اسدالله رشيديان مجددا با شاه ملاقات كرد. رشيديان جزئيات مربوط به شيوه اجراى عمليات را به اطلاع شاه رساند و توانست رضايت شاه را درخصوص بركنارى دكتر مصدق و انتصاب زاهدى به نخستوزيرى و سرلشكر وثوق بهعنوان رئيس ستاد ارتش، جلب كند.20 از سوى ديگر دكتر مصدق يك پرده آهنين اطراف كاخ شاه بوجود آورد. از 11 مرداد به بعد شاه ديگر نمىتوانست ديپلماتهاى خارجى يا رهبران سياسى را بدون اجازه نخستوزير ملاقات كند.21 سحرگاه روز 12 مرداد روزولت بنابر پيشنهادشوارتزكوف با شاه ملاقات كرد وى در شرح اين ديدار مىگويد:
«... راننده بدون توجه و كنجكاوى و حتى يك كلمه حرفزدن در را باز كرد فكركردم يك ماشين كاملا معمولى است در صندلى عقب نشستم يك پتو روى صندلى بود موقعى كه به دروازه قصر رسيديم به زير صندلى رفتم و پتو را روى خود كشيدم. ولى ديگر بيش از اين لازم نبود احتياط كرد گارد اجازه داد ماشين داخل شود. بين راه ماشين ايستاد هيكل لاغرى از پلههاى قصر پائين آمد و پهلوى من روى صندلى نشست. من پتو را كنار كشيدم تا جاى كافى براى او باشد به اندازه كافى نور بود كه بتوانيم همديگر را ببينيم خيلى برايم مشكل نبود قيافههاى سلطنتى را بشناسم و از اينكه شاه هم فورا مرا شناخت چندان تعجب نكردم... شب بخير آقاى روزولت... شب بخير اعليحضرت...»22
در اين ديدار شاه عمليات كودتا را ماجراجويانه توصيف كرد و اظهار داشت نمىتواند مانند يك ماجراجو رفتار كند. روزولت هم سعى كرد روحيه شاه را تقويت كند ولى وقتى ملاحظه كرد سخنانش چندان تأثيرى ندارد شاه را خطاب قرارداده و با لحنى تهديدآميز گفت اگر نتواند تصميم بگيرد وى كشور را ترك خواهد كرد و در اين صورت پهلوى دوم بايد منتظر يك كشور كمونيستى يا يك جنگ داخلى مانند كره باشد. شب بعد و يا سحرگاه روز 13 مرداد شاه و روزولت بارديگر با يكديگر ملاقات كردند. در اين ديدار شاه از روزولت خواست تا از آيزنهاور تضمين بگيرد كه ابتكار كودتا به مصلحت شاه است و در همين ديدار تصميم گرفته شد در صورت بروز خطرشاه به همراه همسرش به بغداد برود.23 روز 13مرداد رئيسجمهور آمريكا طى سخنان خود در جمع فرمانداران در «سياتل» به موضوع ايران گريز زد و نگرانى خود را از سقوط ايران به دام كمونيسم اعلام كرد. روزولت با زيركى سعى كرد با استفاده از همين اشاره مختصر رضايت خاطر شاه را جلب كند و اطمينان لازم را به او بدهد با اين حال بازهم شاه دچار تذبذب گرديده خواستار ملاقات و مشورت با رشيديان شد.
پس از اعلام نتايج همهپرسى در تهران ژنرال آيزنهاور در 15 مرداد طى مصاحبهاى مطبوعاتى ضمن انتقاد از نتايج آن بهطور تلويحى سخن از كودتا به ميان آورد:
«... مصدق توانست بر پارلمان فائق آيد و خود را از آن خلاص سازد. البته مصدق در اين اقدام از حزب كمونيست ايران استفاده مىبرد تمام اين اوضاع براى آمريكا شوم و نحس مىباشد. زيرا اگر دنيا اين نقاط را از دست بدهد چگونه مىتواند امپراتورى ثروتمند اندونزى را نگاه دارد. در اين صورت ملاحظه مىكنيد كه اين راه را در جايى بايد مسدود كرد و دير يا زود بايستى مسدود گردد و ما مصمم به اين كار هستيم»24
در همين روز (15 مرداد) سرهنگ غلامرضا نجاتى و سرگرد على تراب تركى كه عضو سازمان افسران ناسيوناليست شاخه نيروى هوايى بودند طى ملاقاتى با دكتر مصدق به او اطلاع دادند كه فعاليتهاى سرى عوامل وابسته به دربار عليه دولت در ارتش و نيروى هوايى شدت پيدا كرده و احتمال وقوع كودتا از هر زمان بيشتر شده است.25
17 مرداد روزولت بارديگر با شاه ملاقات كرد. در اين ديدار بالاخره توانست بر بىارادگى شاه غالب شود. شاه اطمينان داد افسران منتخب سيا ارتش را براى مشاركت در كودتا تشويق خواهند كرد. روز بعد رشيديان با شاه ملاقات و او نيز همچنان سعى كرد به شاه زبون قوت قلب بدهد. رشيديان توانست شاه را متقاعد كند كه به افسران بلندپايه دستور دهد زاهدى را بهعنوان نخستوزير جديد به رسميت بشناسند. 26
18 مرداد روزنامه شجاعت ارگان حزب توده از توطئهگرى دشمنان ملت خبرداد:
«جبهه متحدى با شركت شريرترين دشمنان ملت بهوسيله سياستهاى امپرياليستى براى عقيم ساختن مبارزه ضداستعمارى ملت ما بوجود آمده است. بازهم دربار مركز اصلى توطئه است»27
20 مرداد شاه با سرلشكر زاهدى ديدار كرد و سپس (در همان روز) تهران را به مقصد رامسر ترك گفت. پس از عزيمت شاه روزولت و رشيديان تصميم گرفتند دو فرمان يكى با مضمون عزل دكتر مصدق و ديگرى انتصاب سرلشكر زاهدى به نخستوزيرى مهيا شود. رشيديان به همراه بهبودى اين فرامين را تهيه كردند. شامگاه 21 مرداد سرهنگ نعمتالله نصيرى فرامين را با هواپيما به رامسر برد و روز بعد با فرامين امضا شده توسط شاه به تهران بازگشت.28