kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۸۸۹۱
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۱:۵۱

بار خار یا پرنیان(خوان حکمت)



 روح انسان آن‌قدر قدرت دارد كه اين آسمان و زمين را در گوشه ذهن خود جا مي‌دهد. يك بيان نوراني از حضرت امير(ع) است، فرمود: ظرف‌ها را شما در دنيا ديديد. روح، ظرفيت يك سلسله مطالب دارد؛ اما اين ظرف روح با ظرف‌هاي دنيا فرق مي‌كند. ظرف‌هاي مادّي ظرفيّتش مشخص است، يك؛ هر اندازه مظروف وارد اين ظرف بشود از ظرفيتش مي‌كاهد، دو؛اگر ظرفي ظرفيّت پنج ليتر آب دارد، وقتي دو ليتر آب رفت، اين ديگر ظرفيت پنج ليتر را ندارد، فقط آماده پذيرش سه ليتر است. هر مظروفي ظرف خودش را‌اشغال مي‌كند؛ اما قلب ما و روح ما و جان ما كه ظرف معارف است، خاصيّتش اين است كه هر اندازه مظروف بيايد، اين مهمان‌ها را پذيرايي مي‌كند، خودش وسيع‌تر مي‌شود، اين مظروف، اين ظرف را وسيع‌تر مي‌كند:«كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ»؛هر ظرفى بر اثر قرار دادن چيزى در آن از وسعتش كاسته مى‌شود مگر پيمانه علم كه هرقدر از دانش در آن جاى گيرد وسعتش افزون مى شود!؛(1) اين بيان نوراني حضرت است در نهج‌البلاغه. فرمود طلبه‌اي كه وارد حوزه شد يا دانشجويي كه وارد دانشگاه شد، روز اوّل، استعداد درك ده مطلب را دارد، اين ده مطلب وقتي وارد ظرف دل شد، فردا ظرفيّت آن بيشتر مي‌شود، مي‌تواند بيست مطلب بفهمد، وقتي فردا بيست مطلب فهميد، پس‌فردا سي مطلب مي‌فهمد. مظروف، ظرف را توسعه مي‌دهد. اين ظرفي نيست که با آمدن مظروف پر شود.
 اخلاق هم همين طور است، معارف هم همين طور است. چرا ما به آنجا نرسيم. اين ظرفيت كه براي ما هست، مرتب هم به ما گفتند ياد بگير و مرتب هم گفتند دو لحظه شما در يک حدّ نباشد. جامعه را عقل و عدل اداره مي‌كند، اگر ـ خداي ناكرده ـ انسان بيراهه برود، آن بيماري‌هاي بدخيم هم همين را توسعه مي‌دهد. اين دل، ظرفيت دو جانبه را دارد؛ كفر اگر بيايد وسيعترش مي‌كند، شرارت بيايد وسيعترش مي‌كند، شقاوت بيايد وسيعترش مي‌كند، تا چه در اين دل بريزيم. اين دل ظرفيت فراواني دارد. غزالي مي‌گويد: من تمام مدت عمر كه نصيحت كردم، جمله‌اي به عظمت و جلال و شكوه حرف فردوسي نيافتم که مي‌گويد:
اگر بار خار است خود كِشته‌اي
وگر پرنيان است خود رشته‌اي(2)
ستمگران؛ هیزم‌های جهنم
به هر حال انسان را يا مي‌سوزانند يا جامه ابريشمي در بر مي‌كنند. خدا نكند ما از جهنم از نزديك باخبر باشيم، نمي‌خواهيم برويم و باخبر بشويم؛ اما ما هيچ جا نشنيديم كه از يك جنگل هيزم بياورند، جهنم را شعله‌ور كنند. اميدواريم نرويم و نبينيم! اما آن مقداري كه رفتيم و ديديم در قرآن، اين است كه فرمود هيزم جهنم، آدم‌هاي ظالمي‌ هستند: (وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً)؛ و امّا ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخند!(3) «حَطب»؛ يعني هيزم و خود ظالم گُر مي‌گيرد ومي‌شود يك هيزم نسوز؛ آنكه مال مردم را گرفته، آنكه اوضاع را به هم زده، جان مردم را، مال مردم را، امنيت مردم را، آرامش مردم را به هم زده. قاسِط براي «قَسط» است، «قَسط»؛ يعني جور، «قِسط» مساوی با عدل است؛ كسي كه سهم ديگري را مي‌دهد مي‌گويند او قِسط ديگران را داده، كسي كه سهم ديگري را مي‌برد مي‌گويند اهل قَسط است. قاسطون و مارقون و ناكثون اين طور بودند. فرمود: (وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً). اين را ما مي‌دانيم؛ اما اینکه از جاي ديگر هيزم بياورند، جهنم درست مي‌كنند، آن را نمي‌دانيم و اميدواريم ندانيم. اما آنكه قرآن گفت اين است. خود انسان ظالم كه چراغ ديگري را خاموش كرده گُر مي‌گيرد. درختي است كه با آتش آبياري مي‌شود؛ (إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ في‏ أَصْلِ الْجَحيمِ)؛آن درختی است که از قعر جهنّم می‌روید!؛(4) درخت نسوز است، ما درختي كه با آتش رشد بكند نديديم؛ اين در قرآن كريم هست. هيزمي كه نسوز باشد براي ابد گُر بگيرد نديديم؛ ولي در قرآن هست. ما چرا آن طور باشيم، چرا روح و ريحان نباشيم؟
يك وقت انسان دارد ابريشم‌بافي مي‌كند، يك وقت دارد اين درخت پرتيغ جنگلي را مرتب آبياري مي‌كند، تيغ به بار مي‌آورد، به اين نيش بزند، در آن روزنامه بد بنويسد، در اينجا كار بد بكند، به اين اهانت بكند؛ چرا ما آن طور باشيم؟ ما مي‌توانيم جامعه برين درست كنيم، بهشت درست كنيم،چرا بيراهه برويم؟ اين ابزاري كه دست ماست به وسيله اين پيام بدهيم كه غرب و شرق اصلاح شوند، چرا از آنها حرف‌هاي بد ياد بگيريم؛ اين راه باز است.
 بنابراين همه مخصوصاً نسل جوان بدانند اين ابزاري كه دستشان هست، هر روز دارند بهترين سرمايه را صرف مي‌كنند؛ يعني جان و اين عزيزترين سرمايه كه به نام جان است به نام عمر است دارند مي‌دهند،بايد چيزي هم بگيرند. گاهي عمر به جايي مي‌رسد كه خدا به اين عمر قسم مي‌خورد، ما در تعبيرات عاميانه مي‌گوييم «به جان شما قسم» كه اين درست نيست؛ اما ذات اقدس اله به جان پيغمبر قسم مي‌خورد: (لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفي‏ سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ)؛(5)قسم به جان تو، اينها بيراهه مي‌روند.
مستحضريد كه قسم خدا به بيّنه است، نه در قبال بيّنه. در محاكم آن كسي كه دليل و شاهد دارد،آن را مي‌آورد، آنكه شاهد و دليل ندارد، سوگند ياد مي‌كند. در محاكم بشري، سوگند در مقابل دليل است؛ ولي سوگند خدا به خود دليل است، نه در مقابل دليل. دليل نبوّت پيغمبر معجزه است:(يس) وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ (إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلين‏)؛(6) قسم به اين قرآن كه تو پيغمبر هستي! يعني چه؟ يعني قسم به اين آفتاب الآن روز است؛ قسم به معجزه، تو پيغمبر هستي. قسم‌هاي خدا به بيّنه است نه در قبال بيّنه، اين خدا به عمر و جان پيغمبر سوگند ياد كرد، فرمود: قسم به جان تو كه سراسر علم است، اينها بيراهه مي‌روند.
پس بيان نوراني وجود مبارك اميرالمؤمنين(ع) اين است كه ما جاني داريم از آسمان و زمين وسيع‌تر و هر اندازه به آن مظروف بدهيم، بر ظرفيت آن نسبت به ما افزوده مي‌شود؛ چرا مظروف خوب در آن نريزيم، ما كه بالاتر از آسمان و زمين هستيم. اگر در بخش پاياني سوره مباركه «احزاب» فرمود: (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛(7) پس معلوم مي‌شود انسان مي‌تواند كاري انجام بدهد كه آسمان، بارِ امانت آنچناني را نمي‌تواند بكِشد، اما ما مي‌توانيم.
 آنگاه لذّت نماز شب خواندن را كسي مي‌چشد كه با او گفت‌وگو كند، هيچ لذّتي به اندازه لذّت نام محبوب نيست: «مَنْ ذَاالَّذي‏ ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً» (خدايا كيست آن كه شيرينى محبتت را چشيد، پس به جاى تو ديگرى را برگزيد؟).(8) ما بهترين غذايي كه مي‌خوريم، مادامي كه در فضاي دهان است لذيذ است، اگر از اين چند لحظه گذشت، از هر راهي خارج بشود عَفن است. بالا بياوريم عفن است، از راه ديگر هم دفع بشود عفن است. همين چند لحظه‌اي كه در فضاي دهان است لذيذ است. اين بيان نوراني معصوم است، فرمود هيچ لذّتي بالاتر از ياد حق و نام حق نيست.چرا ما اين را از دست بدهيم. هيچ كس از ما گِله‌اي ندارد، نگراني ندارد؛ براي اينكه ما نه بيراهه رفتيم، نه راه كسي را بستيم. گذشته از اينكه انبيا و اوليا از ما راضي‌ هستند، خدا از ما راضي است، سعادت ابد را هم داريم كه ـ إن‌شاءالله ـ اميدواريم جامعه ما اينچنين باشد.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 14/4/97
__________________
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
1. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت205.   2. شاهنامه فردوسي، فريدون، بخش20.   3. جن، 15.   4.صافات، 64.   5. حجر، 72.   6. يس، 1 ـ 3.   7. احزاب، 72   
8. زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص412.
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر می‌شود.