kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۸۷۰۹
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۲
بررسی چیستی اشرافیت دنیاطلب و ویژگی‌ها و آثار آن از نگاه قرآن

اشرافی‌گری خطر بزرگ اجتماعی




*علیرضا میرحسینی
امروزه اشرافیت در فرهنگ ایرانی دارای بار منفی است‌‌؛ زیرا ناظر به طبقه اجتماعی است که از همه امکانات ثروتی و قدرتی بهره گرفته و روحیه و رویه خاصی را در روابط اجتماعی بویژه با طبقات  و اقشار دیگر اجتماعی در پیش گرفته‌اند. از نظر قرآن، اشرافیت به معنای طبقات بالای اجتماعی در معرض خطرات جدی برای خود و اجتماع هستند. توجه به این طبقه اجتماعی به سبب نقش کلیدی در سرنوشت اقشار گوناگون مردم همواره مد نظر بوده است. نویسنده در این مطلب آثار و ویژگی‌های اجتماعی این طبقه را در اجتماع بر اساس آموزه‌های قرآن تبیین کرده است.

مفهوم شناسی اشرافی‌گری
واژه عربی «شرف» به معنای مکان عالی و بلندی است که بر اطراف آن دید داشته و مسلط است. واژه اشراف جمع شریف به معنای سران، بزرگان، اشخاص بزرگ قدر و صاحبان حسب و نسب نیک یعنی اصيل و پاك‌نژاد به کار رفته است.(فرهنگ دهخدا، ذیل واژه اشراف) امروزه در فرهنگ متداول در کشورهای عربی، واژه های شریف و شرفاء درباره سادات بنی هاشم و فرزندان رسول الله (ص) به کار می‌رود‌‌؛ چنانکه در فارسی «سید و میر» به این معنا به کار می‌رود.
اما اشرافیت در فرهنگ اجتماعی به معنای بالاترین طبقه اجتماعی در یک نظام فئودالی است. در حقیقت اشراف - که گاه از آن به نجباء نیز تعبیر می‌شود - همان صاحبان ثروت و قدرت هستند که در بالاترین رسته اجتماعی قرار گرفته‌اند. (نگاه کنید: فرامرز رفیع پور. آناتومی‌جامعه یا سنهًْ الله: مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی کاربردی. تهران: انتشارات کاوه، ۱۳۷۷‌‌؛ آنتونی گیدنز. جامعه‌شناسی. ترجمه منوچهر صبوری. چاپ سوم. تهران: نشر نی، ۱۳۷۶. ۲۳۸.)
در کاربردهای قرآنی، از مفهوم اصطلاحی پیش گفته با عنوان «ملاء» یاد شده است. ملاء به معنای «چشم پر کن» است. از نظر قرآن ، ساحت قدس الهی همان ملاء اعلی است.(ص،آیه 69‌‌؛ صافات، آیه 8) به این معنا که در آن ساحت قدس، نور قدس الهی همه چشم ها را مسحور خود می‌کند و جایی برای دیدن چیزی باقی نمی‌گذارد.
از نظر قرآن، یکی از گروه ها و طبقات اجتماعی که با خدا و پیامبران درگیر بودند همان ملاء و چشم پرکن ها در اقوام گذشته بودند. خدا در قرآن گروه هاى مخالف با پیامبران و انبيا را گروه‌هاى ذيل دانسته است: 1. جباران ( قدرت هاى حاكم)‌‌؛ 2. ملاء ( اشراف)‌‌؛ 3. مترفين‌‌؛ 4. عالمان فاسد‌‌؛ 5. مستضعفان.
منظور از اشراف در مباحث اجتماعی همان بزرگان و صاحبان نفوذ از‌جهت قدرت و امكانات مادّى است که در رسته عالی ترین طبقات اجتماعی قرار می‌گیرند و در حوزه های عمل سیاسی و اجتماعی نقش تاثیرگذاری دارند. در آیات قرآن برای بیان این مفهوم و اصطلاح اجتماعی از واژه‌هاى «ترف» و مشتقّات آن و همچنین «ملأ» و‌ سياق آياتى كه اشرافيّت اجتماعی را برساند، استفاده شده است.
ملاء، طبقه چشم‌ پرکن‌ اجتماعی
باید توجه داشت که اشرافیت اجتماعی با اشرافیت سیاسی و اقتصادی آمیخته است. از این رو ارتباط تنگاتنگی با مترفان پیدا می‌کند. یاد آور می‌شود که مترف از «ترف و ترفه» به معناى ايستادگى در نعمت و عادت كردن به نعمت است. مترف كسى است كه داراى نعمت وثروت زيادى است و در بهره ورى از ثروت همان گونه كه خودش مى خواهد رفتار مى كند‌‌؛ به عبارت ديگر، مترف به كسى مى گويند كه فزونى نعمت و زندگى مرفه و امكانات گسترده مادى و دنيوى، او را مغرور و غافل ساخته و به طغيانگرى وا داشته است.(ر.ك: سيدعلى اكبر قريشى، قاموس قرآن (قم: دارالكتب الاسلاميه،1363) بنابراين مترفين همان متنعمان و ثروتمندان از خدا بى خبر و آلوده به فسق و فجور یا مرفهین بی‌درد هستند که در برابر تغییر اجتماعی از سوی پیامبران و اصلاحات آنان مقاومت می‌کردند و اجازه هیچ گونه تغییر به نفع توده های مردم و عدالت را نمی‌دادند.
اما «ملاء» به گفته راغب اصفهانی در فرهنگ قرآنی به گروهى از مردم می‌گویند كه بر فكر خاص اتفاق نظر دارند و منظر و ديدارشان چشم ها را پر مى كند و شخصيت ظاهرى‌شان مردم را به خود متوجه مى سازد. قرآن كريم از اين طبقه سى بار ياد كرده است. ملاء در واقع همان اشراف هستند كه وضع ظاهرى‌شان نظر افراد محروم را به خود جلب مى كند. اينان سياست مدارانى خودكامه اند كه در تضعيف روحيه مستضعفان نقش فعالى دارند.
به طوركلى، گروه ملاء افرادى هستند كه در رأس قدرت و ثروت قرار دارند و پيوسته هم رإى و پشتيبان يكديگرند و به عبارت ديگر، گروه برگزيدگان سياسى هستند كه رتق وفتق امور را در دست دارند و در رسته اجتماعی در بالاترین طبقات اجتماعی قرار داشته و نقش آفرین ترین افراد در جامعه هستند‌‌؛ زیرا رفتار اجتماعی تابع رفتار و رویه آنان است و مردم آنها را  الگوی رفتاری خود قرار می‌دهند‌‌؛ چنانکه قوم یهود، قارون از ملاء و اشراف را الگوی خود قرار داده و آرزو داشتند که همانند او شوند. قارون نیز با تفاخر و خودنمایی اموال و ثروت و رفتارهای چشم  پرکن به گونه ای عمل می‌کرد تا همه مسحور ثروت و قدرت و آرامش و آسایش ظاهری او شوند.(قصص، آیات 76 تا 80)
از نظر قرآن در طول تاریخ بشریت جمعیت اشراف و ثروتمندان خوش ظاهر و بد باطن که از آنها تعبیر به ملاء (چشم پر کن ) شده است، سررشته مخالفت با پیامبران بزرگ الهى را به دست گرفتند و اجازه ندادند توده های مردم با پیامبران ارتباط سالمی‌برقرار کنند و از مواهب نور وحی بهره مند شوند. بر اساس آموزه های قرآن، اساسا اشراف و ملاء افرادى هستند كه پول و امكانات مادى را ملاك ارزش ها و برترى خود بر ديگران به شمار مى آوردند و در مقابل انبياء و مردم مخالفت مى كردند.(نگاه کنید: مقاله: گونه شناسى طبقات اجتماعى در قرآن ‌‌؛ على اخترشهر)
صفات و ويژگى ها و آثار اشرافیت اجتماعی
چنانکه گفته شد، اشرافیت اجتماعی آمیزه ای از اشرافیت سیاسی و اقتصادی است. بنابراین، باید هامان را در کنار فرعون و قارون دید. خداوند از همین رو این سه گانه را در کنار هم آورده و اهداف و انگیزه ها و نیز روحیه و رویه آنان را همسان دانسته و فرموده است: وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ‌‌؛ و قارون و فرعون و هامان را هم هلاك كرديم و براستى موسى براى آنان دلايل آشكار آورد ولى آنها در آن سرزمين سركشى کردند و با اين همه بر ما پيشى نجستند.(عنکبوت، آیه 33)
از نظر قرآن مهمترین ویژگی های اشرافیت اجتماعی و نیز آثاری که بر آن مترتب می‌شود، عبارتند از:
1- رویه استکباری : از آنجا که کبر و خودبرتر بینی در این دسته از انسان ها به سبب غنای ظاهری و احساس استغنا زیاد است(علق، آیه 7‌‌؛ نازعات، آیه 24)، در رفتار اجتماعی رویه استکباری داشته و دیگران را به استضعاف می‌کشانند. (اعراف، آیه 75‌‌؛ یونس، آیه 75‌‌؛ هود، آیات 25 تا 27‌‌؛ مومنون، آیه 46)
2- افراط گرایی: افراط ‌كارى و عدم میانه روی در کارها از ويژگى‌هاى اشراف دنياطلب است‌‌؛ زیرا به چیزی که دارند بسنده نمی‌کنند و از عقلانیت سودی نمی‌برند بلکه تابع هواهای نفسانی خود هستند و بر اساس خواهش‌های نفسانی در هر کاری زیاده‌روی دارند.(کهف، آیه 28)
3- فسادگری و افساد: از آنجا که تابع هواها و خواهش نفسانی عمل و رفتار می‌کنند، انسان‌های مفسد هستند و به جای اصلاح گری به افسادگری می‌پردازند.(اعراف، آیه 103)
4- جاه‌طلبی و مقام‌خواهی: اشرافیت روحیه‌ای است که در رویه رفتاری افراد تاثیر منفی به جا می‌گذارد و آنان را جاه طلب و مقام طلب بار می‌آورد. از همین رو همواره می‌خواهند در برترین و عالی ترین جایگاه‌های اجتماعی و طبقات آن قرار گیرند. این گونه است که روحیه رقابت برای کسب قدرت و ثروت بیشتر، آنان را به همه نوع اعمال فاسد و افساد در امور سوق می‌دهد. از نظر قرآن، خودبرتربینی موجب می‌شود تا اشراف انسان‌هايى جاه‌طلب و حكومت‌خواه و نیز خودکامه‌ای باشند. (بقره، آیات 246 و 247)
5- غرور و تفاخر: اشراف ثروتمند، دچار غرور و تفاخر هستند و این گونه است که فریب قدرت و ثروت خود را می‌خورند و نسبت به دیگران فخرفروشی پیشه می‌کنند و طبقات دیگر اجتماعی را خوار و تحقیر می‌کنند و به استهزاء می‌گیرند.(کهف، آیات 32 تا 34)
6- کفر و کفران: اشرافیت با روحیه ای که برای این افراد ایجاد می‌کند زمینه ای برای کفران نعمت و نیز کفرگویی و کفرگرایی می‌شود‌‌؛ از این رو بیشترین مخالفت و دشمنی از سوی اشراف نسبت به پیامبران و دعوت های آنان انجام می‌گیرد.(اعراف، آیات 66 تا 90‌‌؛ یونس، آیات 75 و 78‌‌؛ هود، آیه 27‌‌؛ مومنون، آیه 24 و 33‌‌؛ سبا، آیات 34 تا 38)
7- انکار قیامت: بی گمان انکار قیامت موجب فسق و فجور و بی‌بندباری در قالب آزادی مطلق می‌شود(قیامت، آیات 1 تا 5) و مترفان و اشرافیت اجتماعی بی گمان منکران قیامت و بازخواست آن بوده و با انکار قیامت به هر کاری دست می‌زنند. (مومنون، آیات 24 و 33)
8- کوردلی: اشرافیت و غرور علمی‌به سبب استغنا و برتری های اجتماعی و فسق و جرم و جنایت موجب می‌شود تا دل های آنان زنگار بگیرد و گرفتار کوردلی شوند و حقایق را نبینند و نپذیرند.(اعراف، آیات 59 تا 64)
9- فسق و فجور: اشرافیت به سبب آنکه نوعی استغنا را با خود همراه دارد و شخص در اثر قدرت و ثروت، خودش را گم کرده است، هیچ احساس فقر ‌و فاقه‌ای ندارد. این گونه است که رفتارهای مجرمانه و فاسقانه ای را در پیش می‌گیرد و به فسق و فجور می‌پردازد.(اسراء، آیه 16)
10- سنت گرایی:برخورداران از اشرافیت گرفتار نوعی محافظه گرایی هستند و سعی می‌کنند تا سنت ها و قوانین حاکم بر جامعه را همچنان حفظ کنند‌‌؛ زیرا همین سنت ها و رسومات است که تضمین کننده مقام اشرافیت آنهاست. از این رو سنت گرایی و صیانت و محافظت از آن را وظیفه خود و نیز وسیله ای برای بقای جاه طلبی و اشرافیت خود می‌دانند.(زخرف، آیه 23)
11- ظلم و ستم: از مهمترین ویژگی های اشرافیت، ظلم و بی عدالتی نسبت به دیگران و سلب حقوق مردم و تضییع آن است.(انبیاء، آیات 11 تا 13)
12- مکرگرایی: اشراف مردمانی مکار هستند. آنان شبانه روز در حال حیله گری و چاره جویی هستند تا مردم را تابع خود نگه دارند و از آنان بهره برند و به استثمار بکشانند.(انعام، آیات 123 و 124)
13- بزرگترین و بدترین مجرمان: از نظر قرآن اشرافیت موجب می‌شود اشخاص، دارای روحیه طغیانگری علیه قوانین باشند و به جرم و جنایت بپردازند‌‌؛ زیرا اشرافیت و قدرت و ثروت را بازدارنده هر‌گونه بازخواست و محاکمه می‌دانند. بنابراین به بزرگترین جرم  وجنایت دست می‌یازند و به سادگی خود را از مجازات می‌رهانند. خداوند اشراف را اکابر مجرمین می‌داند.(همان)
14- ارزش های نادرست: فلسفه زندگی اشراف بر اساس جهان بینی مادیگرایانه و دنیاطلبانه شکل گرفته است. بر همین اساس ارزش‌ها و هنجارها از نظر آنان با هنجارها و ارزش های الهی و اسلامی‌فرق دارد. آن چیزی را که آنان اصلاحات می‌دانند در حقیقت چیزی جز فساد و  افساد نیست و آن چیزی که اصلاحات واقعی است آن را افساد دانسته و به مقابله با آن می‌پردازند. از همین رو کیل و میزان و ترازو را بر نمی‌تابند و به عدالت بی محلی کرده  وبه مخالفت با آن می‌پردازند.(هود، آیه 88) همین روحیه اشرافی‌گری موجب می‌شود تا اجازه ندهند اقشار پست جامعه به مراتب عالی اجتماعی و سیاسی و نظامی‌دست یابند و قدرت و ثروت را ملاک مناصب اجتماعی و سیاسی قرار دهند و اگر کسی از طبقات دیگر اجتماعی بخواهد این مناصب را در اختیار بگیرد به او اجازه نمی‌دهند و به شدت و قدرت با او مخالفت و مبارزه می‌کنند. از نظر آنان جاه  ومقام و منصب از آن اشراف و طبقات برتر و بالای اجتماعی است و دیگران شانیت و لیاقت آن را ندارند. در حقیقت معیارهای ارزش گذاری آنان با حقایق وحیانی در تضاد و تقابل کامل قرار دارد.(بقره، آیات 246 و 247)
15- استبداد و خودکامکی: از دیگر آثار روحیه اشرافیت، رویه مستبدانه و خودکامانه ای است که در رفتار اجتماعی در پیش می‌گیرند. فلسفه زندگی آنان سبک خاصی از رفتار اجتماعی را موجب می‌شود که از جمله آن استبداد و خودکامگی در امور اجتماعی و سیاسی است.(یونس، آیه 83)
16- تمسخر دیگران: روحیه اشرافیت موجب خودبرتربینی و کبر و تکبری می‌شود که رویه استکباری و استبدادی و نیز تحقیر و تمسخر دیگران از بازتاب های اجتماعی و سیاسی آن است. اشراف، دیگران را خوار و حقیر شمرده و به سادگی با گفتار و رفتار خویش آنان را به تمسخر می‌گیرند.(بقره، آیه 212)
17- ترس از جهاد: روحیه اشرافیت با آسایش و آرامش سازگاری دارد و با جهاد و جنگ اصلا هم خوانی ندارد‌‌؛ از این رو از هر گونه جهاد اعراض کرده و راحت طلبی را بر جهاد ترجیح می‌دهند. خدا به‌صراحت درباره این روحیه می‌فرماید که روىگردانى از ميدان مبارزه با دشمن، از آثار اشرافى‌گرى است.(بقره، آیه 264) روحیه اشرافی‌گری موجب می‌شود تا این افراد برای حفظ جان و مال خود به هر کاری دست بزنند و خود را برده و بنده دیگران بکنند ولی هرگز تن به جنگ و جهاد ندهند.(همان)
18- امتیاز طلبی: روحيّه اشرافى‌گرى، مقتضى امتيازخواهى از دیگران است. آنان خود را در میان خلق ممتاز دانسته و بر آن هستند که هر چه از نظر اجتماعی امتیاز شمرده می‌شود در اختیار آنان قرار گیرد.(زخرف، آیه 31)
19- انحصارطلبی: استئثار و انحصارطلبی از دیگر آثار روحیه اشرافیت است. اشراف بر نمی‌تابند که دیگران برتر قرار گیرند و امتیازی را کسب کنند، از این رو تلاش می‌کنند که همه چیزهای باارزش و ممتاز در اختیار آنان قرار گیرد. (زخرف، آیه 31)
20- انکار حق و حقیقت: از نظر اشراف حق همان چیزی است که آنان می‌دانند و می‌شناسند و بدان عمل می‌کنند‌‌؛ زیرا قدرت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی‌، نمایانگر برتری اندیشه و ارزش‌ها و افکار  وعقاید آنان است‌‌؛ بر همین اساس هرگز تن به پذیرش افکار دیگران نداده و رویه و رفتار دیگران را نادرست دانسته و تکذیب می‌کنند. انکار پیامبران و حقانیت وحی نیز در همین چارچوب تحلیل و تبیین می‌شود.(اعراف، آیه 75‌‌؛ سبا، آیات 34 و35) امروز نیز کشورهای قدرتمند و ثروتمند اروپایی  و مردمان آن نیز از چنین روحیه و رویه ای برخوردارند. از همین رو در برابر دعوت اسلام مقاومت می‌کنند و بر این باورند که گفتمان غربی و اصول لیبرال دمکراسی برتر از هر گفتمانی است.
21- تحقیر دیگران: تحقير و سبك‌شمردن ديگران، از آثار اشرافى‌گرى است. این تحقیر در بیشتر موارد با تمسخر همراه است.(انعام، آیه 53‌‌؛ هود، آیات 25 و 27‌‌؛ شعراء، آیات 107 و 111)
22- تکبر: کبر و خودبرتربینی درونی، آنان را به رفتار متکبرانه سوق می‌دهد. (قصص، آیات 78 و 79)
23- خودنمایی چشم پرکن: کسانی که گرفتار روحیه اشرافی‌گری هستند، برای اینکه خودنمایی کنند به هر کاری دست می‌زنند. از همین رو در تعابیر عربی به اشراف ، ملا می‌گویند. (همان)
24- تهدید و تطمیع: روحیه اشرافی‌گری برتری دیگران را بر نمی‌تابد. از همین رو اشراف تمام تلاش خود را می‌کنند که برتری خود را حفظ کنند و انحصارگرایی و امتیازطلبی و جاه طلبی خود را پاسخی در خور دهند. بر همین اساس  زمانی که احساس مخالفتی را می‌یابند با تطمیع یا تهدید تلاش می‌کنند تا دیگران  در جای آنان ننشینند. (اعراف، آیه 88‌‌؛ طه، آیه 77‌‌؛ هود، آیه 62‌‌؛ شعراء، آیه 34)
25- حسادت: اشراف انسان های حسودی هستند که حسادت آنان رنگ و بوی عملی می‌گیرد و بسیار خطرناک است.(همان) این افراد اصولا به سبب امتیازخواهی و انحصار طلبی حاضر نیستند دیگران نعمتی را دارا شوند.(ص، آیات 6 و 8‌‌؛ زخرف، آیه 31)
26- عیب‌جویی: اشراف از آنجا که خواهان خودبرتری هستند ، هر‌گاه با برتری دیگران مواجه شوند با عیب جویی تلاش می‌کنند تا آنان را خوار و حقیر شمارند و برتری خود را حفظ و صیانت کنند.
(قلم، آیات 11 تا 14‌‌؛ همزه، آیات 1 تا 3)
27- فریب‌کاری عمومی: توطئه در جامعه و فريب افكار عمومى، پيامد اشرافى‌گرى است. بسیاری از مردم گرفتار افکار سازی فریبکارانه اشرافی می‌شوند و در زمین آنان علیه منافع واقعی خودشان بازی می‌کنند. (مومنون، آیات 23 تا 34)
28- ارزش شکنی: روحیه اشرافیت اقتضا می‌کند تا ارزش ها را معیار قرار دهند که منافع آنان را تامین می‌کند‌‌؛ از این رو، هر آنچه با منافع آنان در تضاد باشد به عنوان ضد ارزش تلقی کرده و با ارزش شکنی بر آن هستند تا مردم را از آن دور سازند. بی ارزش سازی ایمان و نماز و حجاب و عدالت و مانند آن از مهمترین بازی‌هایی است که آنان به کار می‌گیرند.(انعام، آیه 53) باید توجه داشت که گاه بر ارزش‌هایی چون آزادی مطلق تاکید می‌کنند تا ارزش‌های اساسی‌تر چون عدالت فراموش شود.
29- هواپرستی: اصولا روحیه اشرافیت با عقلانیت سازگاری ندارد و گرایش به هواپرستی دارد.(کهف، آیه 28)
30- بی‌نظمی‌و اختلال اجتماعی: ‌ به سبب روحیه اشرافی‌گری که با هواپرستی همراه می‌شود، نظم و قانون عقلانی بر رفتار فردی و اجتماعی حاکم نمی‌شود‌‌؛ از همین رو پیروی از اشرافی‌گری و اطاعت از چنین طبقات اجتماعی بالادستی منجر به بی نظمی‌و اختلال اجتماعی می‌شود‌‌؛ چنانکه اگر خداوند می‌خواست بر اساس هواها و خواهش ها عمل می‌کرد، و یا دو خدا بر هستی حاکم بودند چنین اختلال و بی‌نظمی‌پدید می‌آمد.
(مومنون، آیات 64 و 71)
31- لجاجت: از دیگر آثار روحیه اشرافی‌گری لجاجت با حق است. این لجاجت گاه بدانجا کشیده می‌شودکه هیچ گونه موعظه و تهدید و برهانی بر نمی‌تابد. از این رو اشراف قوم ، افرادى لجوج و خواهان تحقّق وعده‌هاى عذاب بر خويشتن می‌شوند.(هود، آیات 25 تا 32)
32- ذلت و خواری: از آثار بد روحیه اشرافی‌گری این است که خشم خداوند را برای خود می‌خرند و در دنیا و آخرت خوار و ذلیل می‌شوند‌‌؛ چنانکه خداوند قارون و هامان و فرعون را با عذاب های گوناگون خوار کرد و در قیامت نیز خوار و ذلیل هستند.(اعراف، آیات 59 تا 64‌‌؛ مومنون، آیات 23 و 27‌‌؛ عنکبوت، آیات 39 و 40)
33- بهانه جویی: روحیه اشرافی‌گری با روحیه بهانه جویی سازگاری دارد. این افراد در هر امری دنبال بهانه هستند تا انجام ندهند. گاه با بهانه از جنگ و جهاد می‌گریزند که مثلا ناموس ما در خطر است یا به بهانه اینکه پیرامون شما افراد از طبقات پایین اجتماع هستند، سخنان شما نادرست و غیر قابل قبول است. به هر حال دنبال بهانه‌جویی برای گریز از حق و مسئولیت و تعهدات اجتماعی و مانند آنها هستند. (هود، آیات 25 و 27 ‌‌؛ بقره، آیات 246 و 247)
34- همترازی بر اساس ملاک ظاهری: روحیه اشرافیت به ملاک‌های ظاهری همانند قدرت و ثروت توجه می‌کند و اگر برای کسی ارزشی قائل می‌شود بر اساس این ملاک‌ها و معیارها است.(همان‌‌؛ یونس، آیه 88)
35- بردگی دیگران: اشراف، افرادى خودخواه وبرترى جوهستندكه در به بندكشيدن توده هاى محروم نقش بسزايى دارند.(شعراء، آیه 22)
36- اذیت و آزار: روحیه استکباری با اذیت  و آزار دیگران به‌ویژه پیامبران همراه است.(هود، آیه 91‌‌؛ اعراف، آیه 124) آنان از شکنجه برای رسیدن به اهداف شوم خود بهره می‌گیرند.(یونس، ایه 83)
37- ایجاد محدودیت برای دیگران: محدودیت‌سازی برای دیگران از دیگر آثار روحیه اشرافی‌گری است. گروه اشراف از پيروان فرعون به او گفتند آيا موسى و ايمان آورندگان را وا مى‌گذارى كه نظم سرزمين ما را به هم زنند و تو و معبودهايت را كنار گذارند. (اعراف، آیه 127)
38- واپس‌گرایی: از دیگر آثار روحیه اشرافی‌گری واپس‌گرایی به گذشته و آیین‌های باطل گذشتگان از سنت‌های قومی‌و دینی و فرهنگی و صیانت و حفاظت بر آن است. (زخرف، آیه 23)
39- اسراف گری: از دیگر آثار روحیه اشرافی‌گری اسراف در هر امری از جمله اعتقادی و اقتصادی و اجتماعی و جنسی و مانند آنها است.(کهف، آیه 28)
40- ستیزه‌جویی: اشرافی‌گری با ستیزه‌جویی سازگاری دارد و اشراف انسان های ستیزه‌جویی نسبت به دیگران بویژه مخالفان روحیه و رویه آنان هستند.(مدثر، آیات 11 تا 16)
41- طرد اجتماعی: اشراف به سبب روحیه خودبرتربینی، دیگران را طرد می‌کنند و امکان حضور طبقات دیگر را در برخی از مراکز و یا امور نمی‌دهند.(انعام، آیه 52‌‌؛ بقره، آیات 246 و 247‌‌؛ کهف، آیه 28 ‌‌؛ هود، آیه 27)
42- درشت‌خویی و تندخویی: روحیه اشرافی‌گری موجب می‌شود که با طبقات دیگر تندخو و درشت‌گو و بدرفتار باشند. (قلم، آیات 10 تا 14‌‌؛ عبس، آیات 1 تا 5)
43- تجاوزگری: اشرافی‌گری موجب می‌شود تا حدود و قوانین را مراعات نکنند و نسبت به حقوق دیگران از روحیه تجاوز برخوردار باشند.(همان)
44- شب‌نشینی: روحیه اشرافی‌گری با لهو و لغو و لعب سازگار است. از این رو شب را به بطالت و لغو و لهو مشغول می‌شوند و شب زنده‌داری‌های بیهوده دارند. در این شب نشینی‌ها به عیاشی و مانند آن وقت خود را صرف می‌کنند. (مومنون، آیات 64 و 67)
45- گناه پیشگی: روحیه اشرافی‌گری با جرم و جنایت  وگناه و فسق و فجور همراه است. (قلم، آیات 10 تا 14)
به هر حال، اشرافیت، دنیا‌طلبی، رفاه‌زدگی و عشق و علاقه مفرط به دنیا  و مظاهر آن از قبیل مقام، ثروت و قدرت که باعث می‌شود انسان در همه این زمینه‌های دنیوی یا برخی از آنها خواستار برتری و والایی باشد، یکی از صفات مذموم است که مانند یک ویروس خطرناک، فرد، جامعه و اعتقادات آنها را مورد هدف قرار داده و به نابودی می‌کشاند.
مولای متقیان امام علی(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص) و از همان آغاز غصب خلافتش، با اشرافیت در انواع مختلف آن با موضع‌گیری‌ها و سخنرانی‌ها در موقعیّت‌های متفاوت به دو شیوه مقابله کرده است:
1- اعتقادی: در‌این بخش امام علی(ع) با تبیین عواملی که سبب هشیاری و جلوگیری از گرفتار شدن در دام اشرافیت می‌شود مانند توجّه به خدا در همه حالات، شناساندن ماهیّت واقعی دنیا و سرانجام دنیاپرستی و شناخت الگوهای صالح و فاسد و ... با اشرافیّت مقابله کرده‌است.‌
2- رفتاری: دراین قسمت امام در مقابله با اشرافیّت از روشهایی مانند نوشتن نامه به کارگزاران و اصحاب خود که به دنبال تجمّل‌گرایی و اشرافیّت رفته بودند و سرزنش و برخورد با آنها، نیز رفتارش در چگونگی برخورد با دنیا و برخورد با فرزندان و نزدیکان خود در مورد بیت‌المال و همچنین مبارزه و جنگ با اشراف و دنیاپرستانی که به هیچ صراطی مستقیم نبودند استفاده کرده‌است. امام در مدت پنج سال حکومت خود درگیر مبارزه با قدرت طلبان و دنیا گرایان از خدا بی خبر بود و فرصتی را که امام می‌توانست از آن در جهت تربیت و رشد و پیشرفت جامعه اسلامی‌استفاده کند ‌‌؛ به خاطر اشرافی‌گری و دنیا پرستی و قدرت‌طلبی عدّه‌ای از اطرافیانش و صحابه رسول خدا (ص) به جهاد و مبارزه با این فرصت‌طلبان و دنیا‌گرایان پرداخت تا با اصلاح جامعه، احکام اسلامی‌و سنن فراموش شده پیامبر اعظم(ص) را دوباره زنده کند.
 البته باید توجه داشت امام علی (ع) قدرت و ثروت و میل به دنیا را به خودی خود مطرود و مذموم نمی‌داند، بلکه فقط در صورتی که این نعمت‌ها در مسیر ناصحیح قرار گیرد و رسیدن به آنها به هر قیمتی هدف باشد، مورد نکوهش قرار می‌دهد.