kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۸۳۳۷
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۰:۴۱

چرا پادشاهی بن سلمان به تأخیر افتاد؟(نگاه)

محمدرضا مرادی

محمد بن سلمان ولیعهد سعودی، خیلی زود توانست در سلسله مراتب قدرت قرار بگیرد اما روند رو به رشد وی با ولیعهدی متوقف شد. بسیاری از کارشناسان غربی و حتی سعودی منتظر پادشاهی وی در ماه‌های گذشته بودند اما این اتفاق نیفتاد. اما چرا؟
شاهزاده جوان سعودی متولد 1985 است و تا سال 2009 جوانی ناشناخته و دور از سلسله مراتب قدرت بود.  بن سلمان در سال ۲۰۰۹ زمانی که ملک سلمان فرماندار ریاض بود، مشاور ویژه پدر شد. مرگ نایف بن عبدالعزیز ولیعهد عربستان در سال 2012 بزرگ‌ترین شانس زندگی محمد بن سلمان بود. چرا که سلمان بن عبدالعزیز به عنوان ولیعهد جدید انتخاب و تنها سه سال بعد به عنوان پادشاه عربستان برگزیده شد و این به معنای باز شدن مسیر برای قدرت‌نمایی شاهزاده جوان سعودی بود.
فصل جدید زندگی بن سلمان از 2015 و آغاز پادشاهی پدرش شروع شد. وی در ابتدا در سال 2015 به عنوان وزیر مشاور و نیز رئیس‌شورای توسعه و اقتصاد شد؛ این به معنای کنترل بر شرکت ملی نفت سعودی(آرامکو) بود. در ادامه وی به عنوان وزیر دفاع عربستان نیز انتخاب شد. اما انتخاب بن سلمان به عنوان جانشین ولیعهد سعودی پرده از اهداف آل سلمان برداشت. چرا که انتخاب یک جوان 32 ساله به عنوان جانشین ولیعهد امری بسیار عجیب در خاندانی بود که مبنای تمام فعالیت‌ها در آن براساس سن و ریش سفیدی تعریف می‌شد.
سمت و پست جدید بن‌سلمان نشان دهنده میل شدید وی به قدرت بود. بن سلمان در مقام وزیر دفاع و جانشین ولیعهد اقدام به گسترش نفوذ خود کرد و به تدریج اختیارات محمد بن نایف ولیعهد سعودی را کاهش داد و با وارد کردن ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا به معادلات قدرت در عربستان به سود خود زمینه را برای برکناری بن‌نایف فراهم کرد. سرانجام خرداد 96 پایان انتظار بن سلمان برای ولیعهدی بود و بن نایف به اجبار از پست ولیعهدی خداحافظی کرد. دوران قدرت آل سلمان شروع شد. در واقع بن سلمان در دو سال توانست به نفر دوم در سلسله مراتب قدرت در عربستان تبدیل شود.
اما نکته بسیار عجیب این بود که این عطش رسیدن به تخت پادشاهی در یک نقطه متوقف شد. با ولیعهدی بن سلمان و همچنین وخامت اوضاع جسمی ملک سلمان کارشناسان معتقد بودند که به سرعت وی به عنوان پادشاه عربستان انتخاب خواهد شد. حتی رسانه‌های غربی تاکید داشتند که وی تا قبل از عید فطر امسال پادشاه خواهد شد. اکنون 14 ماه از ولیعهدی بن سلمان گذشته و او هنوز ولیعهد عربستان است. اما چرا بن سلمان همچنان به پدرش متکی است و به تخت پادشاهی جلوس نکرده است؟
اول: محمد بن سلمان با کودتا علیه بن نایف و همچنین دستگیری بیش از 200 شاهزاده و فعال اقتصادی جامعه عربستان را وارد نوعی جنگ قدرت کرده است. سند چشم انداز 2030 که وی ارائه داده و برخی از اصلاحات به ویژه در حوزه زنان مانند اعطای حق رانندگی به زنان، بازشدن مجدد سینماها و ورود زنان به عرصه نظامی‌گری باعث تقابل بخشی از نهاد دینی در برابر بن سلمان شده است. هرچند وهابیت کنونی نوعی وهابیت شبه دولتی بوده و در برابر فرامین پادشاه و ولیعهد سرتعظیم فرود می‌آورد اما نباید از تقویت علمای مخالف بن سلمان نیز غافل بود. بن سلمان با برکناری بن نایف، دستگیری سرمایه‌دارها و ورود به حوزه دینی و تلاش برای محدود کردن قدرت علمای وهابی سه گروه دشمن برای خود خلق کرده است: نظامیانی که به بن نایف وفادار هستند، سرمایه‌دارانی که احساس ناامنی می‌کنند و به دنبال فرار از عربستان هستند و در نهایت، علمای وهابی که قدرت خود را در خطر می‌بینند. این مسئله به معنای این است که بن سلمان در حوزه داخلی مشروعیت نداشته و با چند گروه مخالف مواجه است. شاید به دلیل هراس از این مخالفان باشد که رسانه‌ها اعلام کرده‌اند که بن سلمان مدت‌ها است که در قصر خود زندگی نمی‌کند و در کشتی 500 میلیون دلاری خود روزها را سپری کرده و مهمانان خود را در این کشتی ملاقات می‌کند. علاوه‌بر این قبایل عربستان نیز به عنوان دشمنان بالقوه بن سلمان به شمار می‌روند چرا که وی با زیرپاگذاشتن سنت‌های حاکم بر جامعه و به ویژه مسئله ریش سفیدی در حال قیام علیه سنت‌ها است. بنابراین در این شرایط وی به تنهایی نمی‌تواند اوضاع داخلی کشور را اداره کرده و به ناچار همچنان به پدرش متکی است. چرا که ملک سلمان براساس قواعد موجود به پادشاهی رسیده و از احترام خاصی در بین قبایل برخوردار است. علت علنی نشدن مخالفت‌ها علیه بن سلمان نیز جایگاه ویژه پادشاه است. بنابراین پادشاه شدن بن سلمان در این شرایط به معنای نوعی «خودکشی سیاسی» است که باعث اتحاد مخالفان شده و زمینه برای کودتا علیه وی را فراهم می‌کند.
دوم: کناره‌گیری از قدرت رسم و سنت خاندان حاکم در عربستان نیست. پیروان این دیدگاه در تایید رویکرد خود ملک فهد بن عبدالعزیز را مثال می‌زنند که بیماری او را ۱۰ سال (از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵) از قدرت دور کرد اما با این حال او از قدرت کناره‌گیری نکرده و شاهزاده عبدالله، ولیعهدش را به جای خود تعیین نکرد. ملک فهد در طول این ۱۰ سال امور کشور را از داخل بسترش و از طریق پسرش عبدالعزیز که به نظر می‌رسد اکنون بازداشت شده و یا تحت اقامت اجباری است، مدیریت کرد.
سوم: عامل دیگر به شکست‌های بن سلمان در عرصه جنگ یمن برمی‌گردد. بن سلمان این جنگ را در سال 2015 با هدف رسیدن به یک پیروزی سریع و برق‌آسا راه انداخت تا بتواند به عنوان یک کارت برنده در رقابت‌های داخلی عربستان به کار ببرد. اما وی 39 ماه است که در باتلاق یمن گرفتار شده و حتی موشک‌ها و پهپادهای یمن نیز اکنون بر فراز کاخ‌های سعودی در حال خودنمایی هستند. علاوه‌بر این ناوهای پیشرفته سعودی که میلیون‌ها دلار هزینه داشته توسط موشک‌های ارزان انصارالله هدف قرار گرفته‌اند. این یک بی‌آبرویی و شکست بزرگ برای آل‌سعود است. این مسئله بن سلمان را به عنوان معمار جنگ یمن تبدیل به یک سیاستمدار بی‌کفایت کرده است. بنابراین پادشاه شدن چنین شاهزاده‌ای در این شرایط می‌تواند شورای بیعت و همچنین بزرگان قبایل را در مورد برکناری وی مصمم کند.
بن سلمان می‌خواهد هرچه سریع‌تر خود را به عنوان پادشاه معرفی کند اما از کودتای مخالفان هراس دارد. وی می‌ترسد که همانطور که عمویش ملک سعود در دهه 60 به دلیل بی‌کفایتی از قدرت برکنار شد وی نیز به چنین سرنوشتی مبتلا شود. بن سلمان ترجیح داده همچنان منتظر بماند تا بلکه شرایط برای رسیدن وی به تخت پادشاهی مساعدتر شود، مسئله‌ای که به نظر می‌رسد چندان در دسترس نباشد.