تاریخ تمدن اسلامی- 54
هنر اسلامی؛ کاشف حقایق آسمانی
الف) تئوری هنری قرآن
دکتر مهدی محمد زاده (رئیس دانشکده هنرهای اسلامی دانشگاه هنر اسلامی تبریز) فراتر از این آثار و نقشهای برجسته، معتقد است که اسلام تئوری هنری دارد که قرآن آن را به صراحت بیان نموده است:
«برعکس نظریه بسیاری از مستشرقین که متاسفانه برخی از محققین داخلی هم آن را تکرار کرده و بازگویی میکنند که گویا قرآن تئوری هنری و فرهنگی خاصی ارائه نکرده است، عالیترین تئوری هنری قرآن در سوره «شعرا» وجود دارد. نگاه کلی به این سوره به ما کمک خواهد کرد که به طور روشنتر متوجه این تئوری شویم. قرآن بعد از آیات متعددی که در این سوره مبارک بیان میکند،در آیههای پایانی،تئوری هنری خودش را ارائه میکندومی فرماید:
شاعران را گمراهان پیروی میکنند. (اگر شاعر را مترادف با هنرمند بگیریم یعنی هنرمندان و اهل هنر و فرهنگ را گمراهان پیروی میکنند) مگر ( 3 شرط میگذارد) اِلَا الّذین آمنوا و عملو الصّالحات و ذَکَروا الله کثیرا. یعنی مگر اینکه شاعر و هنرمند این سه شرط را انجام دهد. اگر این سه شرط را انجام بدهد یعنی ایمان بیاورد، عمل صالح انجام دهد و ذکر خدا بسیار بکند، شعر و هنرش را اسلام قبول میکند. شعر و هنر او را هنری قرآنی میتوان تلقی کرد...»
خوشنویسی ؛ در صدر هنرهای فرهنگ و تمدن اسلامی
اما همان تحریف گران و تاریخ پردازان سفارشی و درباری، همچنان با رواج شایعات و دروغها، این شبهه را دامن میزنند که مثلا اسلام با تصویر و تصویر سازی و هنرهای تصویری مخالف است و از همین روی به جای هنرهای تصویری در تمدن اسلامی، هنر خوشنویسی شکل گرفت. دکتر مهدی محمد زاده در این باره میگوید:
«... به جای تصویر در تمدن بیزانسی، کلمه، کلام و خوشنویسی در تمدن اسلامی شکل گرفت و به اوج رسید...»
استاد حسن چلبی (استاد خوشنویسی در ترکیه) نیز درباره جایگاه هنر خوشنویسی در میان هنرهای اسلامی اظهار میدارد:
«... هنر خوشنویسی همواره یکی از هنرهای اصلی در میان هنرهای اسلامی بوده است و از زمان آغاز هنر خوشنویسی تا به امروز نیز این، تغییری نکرده است. حتی این هنر بهبود یافته و زیباتر نیز شده است...»
اما دکتر مهدی محمد زاده (رئیس دانشکده هنرهای اسلامی دانشگاه هنر اسلامی تبریز) توضیح میدهد که گرایش به سمت هنر خوشنویسی در اسلام، به دلیل مثلا مخالفت اسلام با تصویر و تصویر سازی نبوده است. وی علت این رویکرد مهم را اینگونه توضیح میدهد:
«... روی این نکته تاکید میکنم که توجه به خوشنویسی و کلام صرفا به این خاطر نبود که گفته میشود در اسلام با تصویر مخالفت میشد. بلکه به این خاطر بود که باری تعالی با انسان با کلمه ارتباط برقرار کرد. معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کلمه بود. ایشان کلام الهی را برای مومنان آورد. لذا اگر مومن با کلمه میتواند با باری تعالی ارتباط برقرار بکند، طبیعی است که پرداختن به این کلمه و به ویژه پرداختن به کلام الله یک امر قدسی خواهد بود، یک هنر الهی خواهد بود. این پرداختن میتواند به صورت کلامی یعنی قرائت خود قرآن باشد و میتواند به صورت نوشتاری یعنی خوشنویسی کلام الله باشد. لذا خوشنویسی و قرائت قرآن در صدر هنرهای فرهنگ و تمدن اسلامی قرار میگیرند...»
هنر تمدن اسلامی؛ نقش اعتقادات بر پرده زندگی
تبلور تفکرات و باورهای اسلامی و قرآنی در سبک زندگی اسلامی و در رفتار و سکنات مسلمانان، آنچنان عجین و تفکیک ناپذیر بوده و هست که به هیچوجه نمیتوان آن را از سلوک و رفتار تفکیک کرد. این آمیختگی و امتزاج در هنرمندان بیشتر و بیشتر نمود دارد، به طوریکه هنرمند مسلمان با همان تعریف قرآنیاش، بدون آنکه متوجه باشد یا به او بگویند و دستور دهند، آن تفکرات و ارزشهای اسلامی و قرآنی که با وجودش آمیخته شده را در اثر هنریاش جاری میسازد. دکتر کریم میرزایی (استاد دانشگاه هنرهای اسلامی تبریز) این ویژگی را توضیح میدهد:
«... این اندیشه که برآمده از دین اسلام است به طور ناخواسته در هنر هنرمند مسلمان، تبلور پیدا میکند. اصلا عمدی نیست. در واقع او زندگی خودش را در هنرش نقش میزند. همان زندگی که براساس باور و اعتقاداتش بوده که از دین اسلام گرفته شده و در هنرش کاملا رویت میشود...»
همین سبک زندگی به ساختار و محتوای علوم و فنون و فرهنگ و هنری که توسط مسلمانان پدید آمد نیز راه یافت و علم و فرهنگ و هنر اسلامی شکل گرفت که امروزه در مقابل تمدن اومانیستی و سکولاریستی غرب ، برای خود هویت مستقل و ثابت و پایداری دارد.
ب) آموزش هنر اسلامی براساس سیستم استاد- شاگردی
یکی از نقاط برجسته علم آموزی و آموزش علوم و هنرها در دوران تمدن اسلامی و در سبک آموزش اسلامی، سیستم موسوم به استاد- شاگردی بود. سیستمی که در واقع شاگرد با استاد زندگی میکرد. آنچه درست مغایر سیستم آموزشی تحمیلی غرب به سرزمینهای اسلامی بوده که به ربات پروری و جزوه مداری و مدرک گرایی منجر میگردد.
نقل است که فیلسوف و حکیم اسلامی، ملاصدرا در اولین کلاس خود با استادش میرفندرسکی ، ناخودآگاه و به خیال شرکت در کلاس وی ، به دنبال استاد راهی خرابهها و بیغولههای جذامیان رانده شده از اجتماع شد و نخستین درس خود را در آنجا از استاد گرفت. از چنان کلاسها و اساتید و آموزشی است که امثال ملاصدرا و بیرونی و فارابی و ابن سینا و خیام و ابن هیثم و... و دهها و صدها و هزاران تن دیگر مانند آنان بیرون میآیند. اما آنچه در کلاسهای سیستم آموزشی امروز حرف اول را میزند، ارائه جزوهای از سوی استاد و حفظ کردن آن و حتی طرح یک سری سؤال از همان جزوه است که گفته میشود سؤالات امتحان نیز از همان پرسشهای طرح شده، خواهد بود! و بالاخره پاس کردن دو واحد درسی به همین صورت و با یک نمره تقریبا ناپلئونی!
دکتر کریم میرزایی (استاد دانشگاه هنرهای اسلامی تبریز) درباره سیستم استاد- شاگردی دوران تمدن اسلامی و تفاوتهای آن با سیستم آموزشی امروز میگوید:
«... آموزش هنرهای اسلامی مبتنی برآموزش استاد – شاگردی بوده و این خیلی مهم است. امروزه وقتی هنر را آموزش میدهند، یک سری واحدهای دانشگاهی تعریف شدهاند که به دانشجو یا هنرجو ارائه میشود تا آنها را با اساتید تعیین شدهای بگذراند. او هم این مسیر را طی کرده، نمره خود را میگیرد و مدرک دریافت میکند و کار تمام میشود. ولی در نوع آموزش دوران تمدن اسلامی چنین نبود. دانشجو در کنار یادگیری یک رشته هنری، با آداب و منش استاد نیز آشنا میگردید یعنی با استاد زندگی میکرد. فقط طریق علم و هنر را یاد نمیگرفت. چون استاد یا هنرمند یک انسان ویژهای بود و این نبوده که استاد فقط دو ساعت یک کلاسی برگزار کند و برود. به همین دلیل استادان بزرگ شاگردان بزرگی را به جامعه تحویل دادند. مثلا در نگارگری، کمال الدین بهزاد بوده و بعد از آن، سلطان محمد را داریم و بعد از آن صادق بیگ افشار را داریم و بعد رضا عباسی و... یعنی یک سلسله بوجود میآید و قطع نمیشود. چرا قطع نمیشود؟ چون آن آداب و رفتار اسلامی در کنار آموزش هنر به دانشجو انتقال پیدا میکرد. امروزه استاد از شاگرد جداست، او را فقط در کلاس میبیند. فقط یک سری تئوریها و کارهایی را یاد میدهد که کاملا تخصصی است. فراتر از تخصص چیزی منتقل نمیکند. ولی در دوران تمدن اسلامی ، استاد در کنار تخصص، آداب و منش زندگی اسلامی را نیز یاد میداد. از همین روی، جامعه یک جامعه اسلامی بود...»
ج) هنرمند مسلمان فقط پردهها را کنار میزند
هنر در نگرش اسلامی (مانند علم که وسیلهای برای شناخت بهتر و عمیقتر ذات حق تعالی است)، راهی برای نمایش جلوههای زیبای خداوندی محسوب میشود. در واقع هنرمند مسلمان با اتکا بر اندیشهها و الهامات الهی، ابعاد مختلف زیبایی الهی را در برابر چشم مخاطب پدیدار ساخته و افشاء میکند. هنرمند مسلمان منشاء هر زیبایی را ذات حق تعالی دانسته و از همین روی خود را عاملی برای هرچه آشکارتر کردن زیباییهای آن ذات برای خود و دیگران تلقی میکند. هنرمند مسلمان برخلاف سایر هنرمندان هرگز ادعای خلق ندارد بلکه او کشف میکند، پردهها را کنار میزند و جمال هستی و خلقت را پدیدار و آشکار میسازد. دکتر ایمان زکریای کرمانی (استاد دانشگاه هنر اصفهان) درباره آنچه هنرمند مسلمان انجام میدهد، میگوید: «...هنر اسلامی تجلی نور خداوند متعال برروی زمین است. هنرمند مسلمان که تربیت یافته تعالیم اسلام و فرهنگ اسلامی است، همواره به دنبال آشکارگری است، آشکار میکند، پرده زدایی میکند، هرگز ادعای خلق و خلاقیت ندارد. او زیباییهایی که خداوند در عالم هستی قرارداده را بازآفرینی میکند، پردهها را کنار میزند، زیباییها را به مخاطبان نشان میدهد، زیباییهایی که همه منبعث از زیبایی خداوند است، از کمال زیبایی یعنی حضرت باری تعالی نشات گرفته است...»
دکتر مهدی محمد زاده (رئیس دانشکده هنرهای اسلامی دانشگاه هنر اسلامی تبریز) فراتر از این آثار و نقشهای برجسته، معتقد است که اسلام تئوری هنری دارد که قرآن آن را به صراحت بیان نموده است:
«برعکس نظریه بسیاری از مستشرقین که متاسفانه برخی از محققین داخلی هم آن را تکرار کرده و بازگویی میکنند که گویا قرآن تئوری هنری و فرهنگی خاصی ارائه نکرده است، عالیترین تئوری هنری قرآن در سوره «شعرا» وجود دارد. نگاه کلی به این سوره به ما کمک خواهد کرد که به طور روشنتر متوجه این تئوری شویم. قرآن بعد از آیات متعددی که در این سوره مبارک بیان میکند،در آیههای پایانی،تئوری هنری خودش را ارائه میکندومی فرماید:
شاعران را گمراهان پیروی میکنند. (اگر شاعر را مترادف با هنرمند بگیریم یعنی هنرمندان و اهل هنر و فرهنگ را گمراهان پیروی میکنند) مگر ( 3 شرط میگذارد) اِلَا الّذین آمنوا و عملو الصّالحات و ذَکَروا الله کثیرا. یعنی مگر اینکه شاعر و هنرمند این سه شرط را انجام دهد. اگر این سه شرط را انجام بدهد یعنی ایمان بیاورد، عمل صالح انجام دهد و ذکر خدا بسیار بکند، شعر و هنرش را اسلام قبول میکند. شعر و هنر او را هنری قرآنی میتوان تلقی کرد...»
خوشنویسی ؛ در صدر هنرهای فرهنگ و تمدن اسلامی
اما همان تحریف گران و تاریخ پردازان سفارشی و درباری، همچنان با رواج شایعات و دروغها، این شبهه را دامن میزنند که مثلا اسلام با تصویر و تصویر سازی و هنرهای تصویری مخالف است و از همین روی به جای هنرهای تصویری در تمدن اسلامی، هنر خوشنویسی شکل گرفت. دکتر مهدی محمد زاده در این باره میگوید:
«... به جای تصویر در تمدن بیزانسی، کلمه، کلام و خوشنویسی در تمدن اسلامی شکل گرفت و به اوج رسید...»
استاد حسن چلبی (استاد خوشنویسی در ترکیه) نیز درباره جایگاه هنر خوشنویسی در میان هنرهای اسلامی اظهار میدارد:
«... هنر خوشنویسی همواره یکی از هنرهای اصلی در میان هنرهای اسلامی بوده است و از زمان آغاز هنر خوشنویسی تا به امروز نیز این، تغییری نکرده است. حتی این هنر بهبود یافته و زیباتر نیز شده است...»
اما دکتر مهدی محمد زاده (رئیس دانشکده هنرهای اسلامی دانشگاه هنر اسلامی تبریز) توضیح میدهد که گرایش به سمت هنر خوشنویسی در اسلام، به دلیل مثلا مخالفت اسلام با تصویر و تصویر سازی نبوده است. وی علت این رویکرد مهم را اینگونه توضیح میدهد:
«... روی این نکته تاکید میکنم که توجه به خوشنویسی و کلام صرفا به این خاطر نبود که گفته میشود در اسلام با تصویر مخالفت میشد. بلکه به این خاطر بود که باری تعالی با انسان با کلمه ارتباط برقرار کرد. معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کلمه بود. ایشان کلام الهی را برای مومنان آورد. لذا اگر مومن با کلمه میتواند با باری تعالی ارتباط برقرار بکند، طبیعی است که پرداختن به این کلمه و به ویژه پرداختن به کلام الله یک امر قدسی خواهد بود، یک هنر الهی خواهد بود. این پرداختن میتواند به صورت کلامی یعنی قرائت خود قرآن باشد و میتواند به صورت نوشتاری یعنی خوشنویسی کلام الله باشد. لذا خوشنویسی و قرائت قرآن در صدر هنرهای فرهنگ و تمدن اسلامی قرار میگیرند...»
هنر تمدن اسلامی؛ نقش اعتقادات بر پرده زندگی
تبلور تفکرات و باورهای اسلامی و قرآنی در سبک زندگی اسلامی و در رفتار و سکنات مسلمانان، آنچنان عجین و تفکیک ناپذیر بوده و هست که به هیچوجه نمیتوان آن را از سلوک و رفتار تفکیک کرد. این آمیختگی و امتزاج در هنرمندان بیشتر و بیشتر نمود دارد، به طوریکه هنرمند مسلمان با همان تعریف قرآنیاش، بدون آنکه متوجه باشد یا به او بگویند و دستور دهند، آن تفکرات و ارزشهای اسلامی و قرآنی که با وجودش آمیخته شده را در اثر هنریاش جاری میسازد. دکتر کریم میرزایی (استاد دانشگاه هنرهای اسلامی تبریز) این ویژگی را توضیح میدهد:
«... این اندیشه که برآمده از دین اسلام است به طور ناخواسته در هنر هنرمند مسلمان، تبلور پیدا میکند. اصلا عمدی نیست. در واقع او زندگی خودش را در هنرش نقش میزند. همان زندگی که براساس باور و اعتقاداتش بوده که از دین اسلام گرفته شده و در هنرش کاملا رویت میشود...»
همین سبک زندگی به ساختار و محتوای علوم و فنون و فرهنگ و هنری که توسط مسلمانان پدید آمد نیز راه یافت و علم و فرهنگ و هنر اسلامی شکل گرفت که امروزه در مقابل تمدن اومانیستی و سکولاریستی غرب ، برای خود هویت مستقل و ثابت و پایداری دارد.
ب) آموزش هنر اسلامی براساس سیستم استاد- شاگردی
یکی از نقاط برجسته علم آموزی و آموزش علوم و هنرها در دوران تمدن اسلامی و در سبک آموزش اسلامی، سیستم موسوم به استاد- شاگردی بود. سیستمی که در واقع شاگرد با استاد زندگی میکرد. آنچه درست مغایر سیستم آموزشی تحمیلی غرب به سرزمینهای اسلامی بوده که به ربات پروری و جزوه مداری و مدرک گرایی منجر میگردد.
نقل است که فیلسوف و حکیم اسلامی، ملاصدرا در اولین کلاس خود با استادش میرفندرسکی ، ناخودآگاه و به خیال شرکت در کلاس وی ، به دنبال استاد راهی خرابهها و بیغولههای جذامیان رانده شده از اجتماع شد و نخستین درس خود را در آنجا از استاد گرفت. از چنان کلاسها و اساتید و آموزشی است که امثال ملاصدرا و بیرونی و فارابی و ابن سینا و خیام و ابن هیثم و... و دهها و صدها و هزاران تن دیگر مانند آنان بیرون میآیند. اما آنچه در کلاسهای سیستم آموزشی امروز حرف اول را میزند، ارائه جزوهای از سوی استاد و حفظ کردن آن و حتی طرح یک سری سؤال از همان جزوه است که گفته میشود سؤالات امتحان نیز از همان پرسشهای طرح شده، خواهد بود! و بالاخره پاس کردن دو واحد درسی به همین صورت و با یک نمره تقریبا ناپلئونی!
دکتر کریم میرزایی (استاد دانشگاه هنرهای اسلامی تبریز) درباره سیستم استاد- شاگردی دوران تمدن اسلامی و تفاوتهای آن با سیستم آموزشی امروز میگوید:
«... آموزش هنرهای اسلامی مبتنی برآموزش استاد – شاگردی بوده و این خیلی مهم است. امروزه وقتی هنر را آموزش میدهند، یک سری واحدهای دانشگاهی تعریف شدهاند که به دانشجو یا هنرجو ارائه میشود تا آنها را با اساتید تعیین شدهای بگذراند. او هم این مسیر را طی کرده، نمره خود را میگیرد و مدرک دریافت میکند و کار تمام میشود. ولی در نوع آموزش دوران تمدن اسلامی چنین نبود. دانشجو در کنار یادگیری یک رشته هنری، با آداب و منش استاد نیز آشنا میگردید یعنی با استاد زندگی میکرد. فقط طریق علم و هنر را یاد نمیگرفت. چون استاد یا هنرمند یک انسان ویژهای بود و این نبوده که استاد فقط دو ساعت یک کلاسی برگزار کند و برود. به همین دلیل استادان بزرگ شاگردان بزرگی را به جامعه تحویل دادند. مثلا در نگارگری، کمال الدین بهزاد بوده و بعد از آن، سلطان محمد را داریم و بعد از آن صادق بیگ افشار را داریم و بعد رضا عباسی و... یعنی یک سلسله بوجود میآید و قطع نمیشود. چرا قطع نمیشود؟ چون آن آداب و رفتار اسلامی در کنار آموزش هنر به دانشجو انتقال پیدا میکرد. امروزه استاد از شاگرد جداست، او را فقط در کلاس میبیند. فقط یک سری تئوریها و کارهایی را یاد میدهد که کاملا تخصصی است. فراتر از تخصص چیزی منتقل نمیکند. ولی در دوران تمدن اسلامی ، استاد در کنار تخصص، آداب و منش زندگی اسلامی را نیز یاد میداد. از همین روی، جامعه یک جامعه اسلامی بود...»
ج) هنرمند مسلمان فقط پردهها را کنار میزند
هنر در نگرش اسلامی (مانند علم که وسیلهای برای شناخت بهتر و عمیقتر ذات حق تعالی است)، راهی برای نمایش جلوههای زیبای خداوندی محسوب میشود. در واقع هنرمند مسلمان با اتکا بر اندیشهها و الهامات الهی، ابعاد مختلف زیبایی الهی را در برابر چشم مخاطب پدیدار ساخته و افشاء میکند. هنرمند مسلمان منشاء هر زیبایی را ذات حق تعالی دانسته و از همین روی خود را عاملی برای هرچه آشکارتر کردن زیباییهای آن ذات برای خود و دیگران تلقی میکند. هنرمند مسلمان برخلاف سایر هنرمندان هرگز ادعای خلق ندارد بلکه او کشف میکند، پردهها را کنار میزند و جمال هستی و خلقت را پدیدار و آشکار میسازد. دکتر ایمان زکریای کرمانی (استاد دانشگاه هنر اصفهان) درباره آنچه هنرمند مسلمان انجام میدهد، میگوید: «...هنر اسلامی تجلی نور خداوند متعال برروی زمین است. هنرمند مسلمان که تربیت یافته تعالیم اسلام و فرهنگ اسلامی است، همواره به دنبال آشکارگری است، آشکار میکند، پرده زدایی میکند، هرگز ادعای خلق و خلاقیت ندارد. او زیباییهایی که خداوند در عالم هستی قرارداده را بازآفرینی میکند، پردهها را کنار میزند، زیباییها را به مخاطبان نشان میدهد، زیباییهایی که همه منبعث از زیبایی خداوند است، از کمال زیبایی یعنی حضرت باری تعالی نشات گرفته است...»