به یاد پاسدار شهید «غلامرضا پورعبائيان»
این مرگ برای عاشقان شیرین است (حدیث دشت عشق)
سال 1341 کودکی در شهر «خوراسگان اصفهان» بر گلشن حیات قدم گذاشت که نام «غلامرضا» را برایش برگزیدند. در دوران کودکی دچار حادثه هولناک خفگی در حوض آب شد که به طور معجزهآسایی شفا یافت و به کانون گرم خانه بازگردانده شد.
شرایط نامناسب اقتصادی خانواده باعث میشد تا در کنار تحصیل همراه پدر با روی آوردن به کسب و کار، فراهمکننده هزینههای زندگی باشد. همگام و همقدم با پدرش در راهپیماییها و تظاهرات شرکت میجست و با عضویت در جهاد سازندگی، یاری رسان مردم محروم در شهرها و روستاها میشد. همواره مست عشق عبادت و بندگی پروردگار بود و با انجام تکالیف شرعی و دوری گزیدن از محرمات، عهد و پیمان بندگیاش را هرچه بیشتر محکم میکرد. به گاه فراگیری علم و دانش، همت عالیاش را بر حرکت در راه پرفضیلت معرفت استوار کرد و با وجود مشکلات مالی توانست تا مقطع دیپلم تحصیل کند و بر تعالی وجود بیفزاید. پس از آن در «فرودگاه اصفهان» و سپس داوطلبانه در «جهاد سازندگی» مشغول به کار شد. مهربانانه با خلق میزیست. مظلومیت، ادب، صبر و شکیبایی در رفتارش او را در میان دوستان و آشنایان برجسته و نمونه کرده بود. آنچنان دریادل و سخاوتمند بود که حقوق دریافتیاش از سپاه پاسداران را جهت کمک به محرومان و مستضعفان به جهاد سازندگی پرداخت میکرد. با برخاستن بانگ گوش خراش جنگ، دوره آموزش نظامی را در پادگان «غدیر اصفهان»به پایان رسانید و سپس به مناطق فتنه و آشوب وارد شد. به طور متناوب در این عرصه از خود جانفشانیها نشان داد. نهایتا در «خرمشهر» با اصابت ترکش به پشت سرش شراب سرخ شهادت را نوشید و در اعلی علیین حضور یافت.