تاریخ تمدن اسلامی- 52
مسجد، نهادی تمدنساز و نظامآفرین
پیشرفت علوم ادبی هم در حوزه بغداد، شگفتآور بود. علومی که هم در سطح مقدماتی و هم در سطح عالی، تدریس میشد. از قدیمیترین عالمان و ادیبان شیعی در بغداد باید به «ابویوسف یعقوب بن اسحاق» معروف به «ابن سکّیت» از اصحاب حضرات امام جواد و امام هادی(علیهم السلام) اشاره کرد که در لغت و صرف و نحو و بدیع کتابهایی تألیف کرد، از جمله: اصلاح المنطق، کتاب الالفاظ، کتاب الاضداد، کتاب المذکر و المؤنث.
علاوه بر «ابن سکّیت»،اشخاص دیگری چون «علی بن عبداللّه بن وصیف» معروف به «ناشیء الاصغر» ،متکلم و شاعر مشهور اهل بیت، «ابوعبیداللّه محمد بن عمران مرزبانی»، ادیب مشهور شیعه و «مهیار دیلمی»، شاعر خلاق شیعی و شاگرد «سید رضی» در شعر و ادب را میتوان ذکر کرد اما بزرگترین ادیب و شاعر شیعه در بغداد که برخی او را بزرگترین شاعر قریش خواندهاند، «شریف رضی» از علمای حوزه بغداد بوده است.
اینچنین و در قلب قرون میانی و حتی پیش از آن، تمدنی از علم و هنر و اندیشه و تفکر در شرق اسلامی برپا شد. تمدنی بسیار متفاوت با آنچه در اروپا بود و یا پس از آن شکل گرفت. تمدنی مملو از علم و هنر و عالم و هنرمند و فرهیخته و... پرفسور جرج سالیبا (استاد مرکز اسلامی و عربی دانشگاه کلمبیا) درباره رقابت علمی شدید در آن تمدن میگوید:
«... پس در آن زمان هر دانشمندی برای بدست آوردن یک شغل، در واقع همیشه در رقابت بود و این رقابت همیشه بین خودشان ادامه داشت، درست به همان صورتی که امروز در دنیای مدرن این جنگ و پیکار بین مقامات اداری و مقامات آکادمیک وجود دارد. متفکران مسلمان برخلاف همتایان مسیحی خود بین ایمانشان و قوانین طبیعت هیچ تناقضی احساس نمیکردند...دوران رنسانس، شروع خود را در بغداد به چشم میدید...»
دکتر پاملا فورد (کارشناس تاریخ تمدن) نیز تصویری مشابه از بغداد روزگار تمدن اسلامی ارائه میدهد. تصویری که با تصاویر تحریف شده مراکز رسانهای غرب متفاوت است:
«در دوران طلایی اسلام، بغداد مرکز فرهنگی و یادگیری علم و پژوهش بود و از اقصی نقاط خاورمیانه و گاه اروپا دانشمندان به این شهر میآمدند. نهضت ترجمه در دوران طلایی اسلام بخش بسیار مهمی را در گردش اطلاعات پزشکی بین فرهنگها و کشورها ایفا میکرد. علم پزشکی در حین این گردش سیر تکاملی را طی کرد و پیشرفتهتر شد. علوم فلسفی یونانی که تا قرن پنجم میلادی توسط امپراتوری روم شرقی زنده نگه داشته شده بود در نهضت ترجمه و در دوران اسلام به عربی ترجمه شدند. این ترجمههای عربی پس از سقوط حکومت مسلمانان در اسپانیا به دست اروپاییان افتاد و به لاتین ترجمه شدند. این باعث شد تا این علوم از بین نروند و احیاء شوند.
یکی از اصولی که در اسلام برآن تاکید شده، پژوهش و کند و کاو در زمینه علمی است، تحمل سیاسی و فرهنگی حکومتهای اسلامی باعث شد تا اهمیت این اصل بیشتر مشخص بشود و از طریق آن پیشرفتهای علمی چشمگیری بوجود بیاید.»
ب) عناصر اصلی شهر اسلامی
تقریبا در همه شهرهای سرزمینهای اسلامی که در طول تاریخ تمدن اسلامی ساخته شدند، میتوان سبک و سیاق شهرسازی و مدنیت را براساس تفکرات اسلامی مشاهده کرد، یک مسجد در مرکز شهر و سایر اماکن اعم از بازار و مدرسه و حمام و کتابخانه و... درکنارش. مثلا در یزد، مسجد جامع آنکه یکی از قدیمیترین مساجد ایران است در کنار بازار و مدرسه علمیه و حمام و سایر ساختارهای شهرسازی اسلامی قرار دارد.
مسجد ، مرکز تمدن سازی
از آنجا که اسلام دین دنیا و آخرت و زندگی و مرگ است ، از همان آغاز براساس کلام وحی ، پیامبر گرامی اسلام سعی داشتند تا اندیشهها و باورها و عقاید دینی را با زندگی مردم عجین نمایند. از همین رو پایگاه خود را در مکانی به نام مسجد قراردادند که هم محل عبادت بود و هم جای شور و مشورت و سیاست ، هم در آن برای مسائل اجتماعی تصمیم میگرفتند و هم اعمال عبادی را به جای میآوردند. به این ترتیب از همان روزهای آغازین برپایی اولین حکومت اسلامی در مدینه النبی ، مسجد به عنوان مرکز این حکومت ، در عین انسان سازی ، مرکز تمدن سازی هم قرار گرفت. مسجد قبا در مدینه پیامبر ، اولین نمونه از این مرکز تمدن ساز بود که پیامبر اکرم (ص) در آن علاوه بر مناسک مذهبی و دینی، مجالس علمی و مشورتی و سیاسی- نظامی خویش را با حضور اصحاب برپا میساختند.
حضرت امام خمینی(ره)در درسهای ولایت فقیه خودشان که در بهمن 1348 در مسجد شیخ انصاری نجف تدریس کردند در این باره گفته اند:
«...دارالاماره و دکه قضا یعنی وزارت دادگستری او (حضرت علی علیهالسلام) در گوشه مسجد قرار داشت و دامنه حکومتش تا انتهای ایران و مصر و حجاز و یمن گسترش داشت...»
از صدر اسلام ، برخلاف ادیان دیگر ، مسجد تنها مکان عبادت و دعا نبود بلکه مرکز تمامی فعالیتهای اسلامی قرار گرفت. در کنار هر مسجد، مکان درس و تعلیم ایجاد شد و در کنار آن کتابخانه و دیگر مراکز علمی. یعنی مسجد به نهاد تمدن ساز و نظام ساز تبدیل گردید. از همین رو در تمامی سرزمینهایی که اسلام راه یافت ، به همین صورت مساجد مراکز فعالیت دینی و علمی شدند و در کنار اغلب مساجد،حوزههای علمی دینی ایجاد شدند.
از همین رو اوج هنر معماری مسلمانان در همین مساجد به منصه ظهور رسید ، چه این مسجد در قلب سرزمینهای اسلامی و مکه مکرمه یا مدینه منوره بود همانند مسجدالحرام یا مسجد پیامبر ، چه در بیتالمقدس و مسجدالاقصی، چه در آندلس مانند مسجد جامع کوردوبا، چه در استانبول و در مرکز امپراتوری مضمحل شده بیزانس مثل مسجد سلیمانیه یا ایا صوفیه، چه در آنکارا مثل مسجد بایرام ولی و چه در ایران همچون مسجد اعظم قم یا مسجد شیخ عبدالحسین بازار تهران و یا مسجد شیخ لطف الله اصفهان و چه در لاهور پاکستان مثل مسجد بزرگ این شهر که در قلب امپراتوری مغول ایجاد شد.
معماری و هنر اسلامی در مساجد برخلاف هنر شرکآمیزی که در مسیحیت با آموزههای اومانیستی به تصویر کردن و تجسم نمودن خدا و پیامبران میپرداخت ، شبستانها و محرابها و طاقیها و گنبد و منارهها را با کاشیهای هفت رنگ و معرق به گونهای بنا کرد تا حضور خداوند در جان هر بینندهای جاری شود.
دروازه قرآن؛ نمود آیین اسلامی بدرقه
یکی دیگر از مظاهر سبک زندگی اسلامی، بروز آن در معماری و شهرسازی است. یعنی همچنانکه این سبک زندگی در نحوه رفتار و سکنات و شیوه تعلیم و تعلم و هنرمندی و... و دیگر ابعاد زندگی مسلمانان حضور و بروز داشت، در بناها و ساختمانها و شهرسازی هم این سبک زندگی و آیینهای برخاسته از فرهنگ و اندیشه اسلامی رسوخ پیدا کرد. فی المثل یکی از آداب مسلمانها و آیینهای سبک زندگی آنها در هنگام بدرقه مسافران، گذراندن از زیر قرآن مجید و کلام الله بوده که نمادی از اعتقاد و باور به والاترین حافظ و قادرترین متضمن سلامتی یعنی پروردگار متعال به شمار میآید و با گرفتن کتاب خدا بر بالای سر مسافر، در حقیقت خدای تبارک و تعالی را به کتاب وحی الهی قسم داده که مسافرشان را حفظ نماید و در واقع مسافر عزیز خود را به او میسپارند.
چنین باور و اعتقادی وقتی در معماری و شهر سازی اسلامی بروز پیدا کرد، باعث ایجاد دروازههایی تحت عنوان «دروازه قرآن» در مدخل شهرها شد که در بالای آن اتاقی تعبیه گردیده و در آن اتاق، کتاب قرآن قرارداده میشد. مسافران هنگام خروج از شهر و آغاز سفر خود، با عبور از زیر این دروازهها، در واقع از زیر قرآن رد شده و اینچنین همان باور و اعتقاد و روش و سبک زندگی مسلمانان در نحوه معماری و
شهرسازیشان، تبلور مییافت.
مناره؛ فانوس راهنما
یکی دیگر از نشانههای شهر اسلامی، منارهها بود که اغلب در کنار مساجد قرار میگرفت. اما به جز آن، منارههایی به صورت تک و در نقاط دیگر شهر نیز برای راهنمایی مسافران و یا آنها که از دوردست میتوانستند با دیدن این منارهها راه خویش را از میان بیابانها و صحراها پیدا نمایند، وجود داشت که بعضا ارتفاع بسیار زیادی داشتند مانند مناره مسجد علی یا مناره هارون ولایت و منار ساربان در اصفهان یا مناره قطب در دهلی و مانند آن. دکتر محمد حسین ریاحی (استاد دانشگاه هنر اصفهان) درباره این منارهها میگوید:
«... به عنوان نماد شهر اسلامی، منارههای زیبا به عنوان شکوفایی هنر (آجرکاری، کاشی کاری، کتیبه نویسی و...) ظرافتهای خاص خودش را نشان میدهد. این منارهها در واقع نماد یک شهر بوده و معرف فرهنگ آن به شمار میآمدند و در جای جای محلات یک شهر اسلامی تلفیق معنویت با هنر، علم و ارزشهای فرهنگی تجلی پیدا میکرد...»