لزوم مبارزه با خرافات (حکایت خوبان)
زمانی که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرزند خود ابراهیم را از دست داد، آن روز اتفاقا خورشید گرفت و هوا تاریک شد. در میان شهر و مردم پیچید که این خورشیدگرفتگی به خاطر مصیبتی است که به رسول خدا(ص) وارد شده است. (البته بدیهی است که این جریان سبب افزایش اعتقاد و ایمان مردم به پیامبر اکرم(ص) میشود و هیچ ضرری هم نه به دنیا و نه به عقبای مردم نمیزند ولی از آنجا که مبنای پیامبران الهی این است که مردم را عالم و متفکر و آگاه از حقایق عالم هستی بار بیاورند و آنها را از هرگونه اعتقاد خرافی و جاهلانه برحذر دارند، از این رو وقتی پیامبر(ص) از این شایعه آگاه شد، نه تنها خوشحال نشد، بلکه سخت برآشفت که چرا مردم باید مبتلا به اوهام و خرافات باشند و دیگران هم بخواهند دین خدا را با استفاده از جهل مردم پیش ببرند و عقیده و ایمان آنها را براساس تفکر غیرواقعی و خرافی آنها استوار سازند) از این رو حضرت دستور داد در میان شهر ندا در دادند و مردم اجتماع کردند، روی منبر رفت و فرمود: ای مسلمانان! آگاه باشید، آفتابگرفتگی امروز، نه به خاطر مرگ ابراهیم فرزند من بوده و نه به خاطر غمگینی من، بلکه روی یک حساب و جریان طبیعی است که خورشید در شرایط خاصی که به تقدیر خداوند حکیم تنظیم شده است منکسف میگردد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــ
1- بنای بندگی صفای زندگی، آیهالله ضیاءآبادی، ص 358
ــــــــــــــــــــــــــ
1- بنای بندگی صفای زندگی، آیهالله ضیاءآبادی، ص 358