شعر تاریخ مصرف دار و رسالت شاعر انقلابی
من نیز بر این باور و اعتقادم که گاهی وقت ها شعر باید تاریخ مصرف داشته باشد. تاریخ مصرف داشتن در اینجا به معنای هویت داشتن و شناسنامه دار بودن شعر است. رسالت انسانی و انقلابی ما حکم میکند که گاهی از پیله زبان بازیهای صرف زبانی و صنعتگریهای شاعرانه بیرون بیاییم و برای همراهی و همدلی با مردم و پاسخ به مطالبات اجتماعی «شعر تاریخ مصرف دار »بگوییم .
رضا اسماعیلی
همه ما این سخن مشهور را شنیده ایم که: «شعر همانند رقصیدن و نثر همانند راه رفتن است. راه رفتن به سوی مقصدی است؛ حال آنکه رقص مقصدی ندارد و رقصکنان به مقصدی رفتن ، مضحک خواهد بود. پس هدف رقص ، خودِ رقص است. گوینده این سخن پل والری شاعر سمبولیست فرانسه است که متاسفانه به خاطر دلبرانگی و فریبندگی ظاهر، این جمله در نقد و نظرهای ادبی مورد استناد بسیاری از ما قرار میگیرد، حال آن که در جهان بینی اسلامی چنین دیدگاهی محلی از اعراب ندارد. چرا که اسلام طرح دار و مبلغ هنر و ادبیات متعهد است، از این منظر نظریه «هنر برای هنر »نظریهای جاه طلبانه و غلط انداز است که در نهایت به دنبال نفی رسالت الهی، انسانی و انقلابی انسان است .
من نیز بر این باور و اعتقادم که گاهی وقت ها شعر باید تاریخ مصرف داشته باشد. تاریخ مصرف داشتن در اینجا به معنای هویت داشتن و شناسنامه دار بودن شعر است. شعر گذشته ما بیشتر «فرازمانی »و «فرامکانی »بود، ولی بعد از انقلاب ادبی نیما، شعر صاحب تشخص و هویت شد و با زندگی مردم پیوند خورد.
این مقدمه را گفتم که بگویم رسالت انسانی و انقلابی ما حکم میکند که گاهی از پیله زبان بازیهای صرف زبانی و صنعتگریهای شاعرانه بیرون بیاییم و برای همراهی و همدلی با مردم و پاسخ به مطالبات اجتماعی «شعر تاریخ مصرف دار »بگوییم. چنان که شاعران بزرگی چون قیصر با «شعری برای جنگ »، سید حسن حسینی با شعر «می روم مادر که اینک کربلا میخواندم »، محمد رضا عبدالملکیان با شعر «خیابان هاشمی »و علیرضا قزوه با شعر «مولا ویلا نداشت »این کار را کردهاند .
سرودن شعرهایی از این جنس توسط شاعران بزرگ نه تنها چیزی از شکوه و عظمت آنها کم نمیکند، بلکه گاهی شکوه و عظمت آنها را در چشم و دل مردم دو چندان میکند. بی علت نیست که وقتی از قله غزل فارسی استاد شهریار – که رحمت خدا بر او باد – میپرسند بهترین شعری که تا کنون خوانده اید چه شعری است ؟ با سربلندی و افتخار میگوید: «من تا کنون شعری زیباتر، جاندارتر و با شکوهتر از شعر: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار »نخوانده ام. در حالی که ممکن است این جمله در نظر منتقدان ادبی بیش از یک شعار نباشد .
این حکم در مورد شاعران عصر مشروطه نیز صادق است. شاعران مردمی و انقلابیای همچون: عارف قزوینی، میرزاده عشقی، فرخی یزدی، سید اشرف الدین حسینی ( نسیم شمال )، و … که به قصد همراهی و همنوایی با ملت به پا خاسته، با وجود توانمندیهای
ادبی غیر قابل انکار، فروتنانه از حصار زبان بازی و فضلفروشیهای شاعرانه خود را رها ساختند و با سرودن شعارها و شعرهای مردمی و انقلابی زبان مردم شدند. به نمونه زیر از شاعر انقلابی و آزادیخواه «نسیم شمال »توجه کنید :
غلغلى انداختی در شهر تهران اى قلم
خوش حمایت مى کنى از شرع قرآن اى قلم
گشت از برق تو ظاهر نور ایمان اى قلم
مشکلات خلق گردد از تو آسان اى قلم
نیستى آزاد در ایران ویران اى قلم
***
اى قلم تا مىتوانى در قلمدان صبر کن
یوسف آسا سال ها در کنج زندان صبر کن
همچو یعقوب حزین در بیت الاحزان صبر کن
کور شو بیرون نیا از شهر کنعان اى قلم
نیستى آزاد در ایران ویران اى قلم
بسیاری از شاعران بزرگ ادب مقاومت عرب زبان نیز گاهی به قصد عمل به رسالت انسانی و انقلابی خویش، ناگزیر به ابلاغ بیواسطه پیامهای خویش در قالب شعار و رجزهای انقلابی شدهاند .
آری، آنجا که عنصر تصویر و بهره گیری از آرایههای ادبی در ابلاغ پیامهای انسانی شاعر اخلال ایجاد میکند، شاعر باید به ندای وجدان خویش گوش جان بسپرد و بی واسطه تصویر و آرایههای ادبی و زبان بازیهای فضل فروشانه، با «بیداری بیعت »کند و به شوق «دیدار صبح »با واژههای شعله ور، آتش درخرمن مستکبران و جهانخواران جهان – که در راس آنها آمریکای جهانخوار است – در اندازد.
اینچنین باد .
همه ما این سخن مشهور را شنیده ایم که: «شعر همانند رقصیدن و نثر همانند راه رفتن است. راه رفتن به سوی مقصدی است؛ حال آنکه رقص مقصدی ندارد و رقصکنان به مقصدی رفتن ، مضحک خواهد بود. پس هدف رقص ، خودِ رقص است. گوینده این سخن پل والری شاعر سمبولیست فرانسه است که متاسفانه به خاطر دلبرانگی و فریبندگی ظاهر، این جمله در نقد و نظرهای ادبی مورد استناد بسیاری از ما قرار میگیرد، حال آن که در جهان بینی اسلامی چنین دیدگاهی محلی از اعراب ندارد. چرا که اسلام طرح دار و مبلغ هنر و ادبیات متعهد است، از این منظر نظریه «هنر برای هنر »نظریهای جاه طلبانه و غلط انداز است که در نهایت به دنبال نفی رسالت الهی، انسانی و انقلابی انسان است .
من نیز بر این باور و اعتقادم که گاهی وقت ها شعر باید تاریخ مصرف داشته باشد. تاریخ مصرف داشتن در اینجا به معنای هویت داشتن و شناسنامه دار بودن شعر است. شعر گذشته ما بیشتر «فرازمانی »و «فرامکانی »بود، ولی بعد از انقلاب ادبی نیما، شعر صاحب تشخص و هویت شد و با زندگی مردم پیوند خورد.
این مقدمه را گفتم که بگویم رسالت انسانی و انقلابی ما حکم میکند که گاهی از پیله زبان بازیهای صرف زبانی و صنعتگریهای شاعرانه بیرون بیاییم و برای همراهی و همدلی با مردم و پاسخ به مطالبات اجتماعی «شعر تاریخ مصرف دار »بگوییم. چنان که شاعران بزرگی چون قیصر با «شعری برای جنگ »، سید حسن حسینی با شعر «می روم مادر که اینک کربلا میخواندم »، محمد رضا عبدالملکیان با شعر «خیابان هاشمی »و علیرضا قزوه با شعر «مولا ویلا نداشت »این کار را کردهاند .
سرودن شعرهایی از این جنس توسط شاعران بزرگ نه تنها چیزی از شکوه و عظمت آنها کم نمیکند، بلکه گاهی شکوه و عظمت آنها را در چشم و دل مردم دو چندان میکند. بی علت نیست که وقتی از قله غزل فارسی استاد شهریار – که رحمت خدا بر او باد – میپرسند بهترین شعری که تا کنون خوانده اید چه شعری است ؟ با سربلندی و افتخار میگوید: «من تا کنون شعری زیباتر، جاندارتر و با شکوهتر از شعر: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار »نخوانده ام. در حالی که ممکن است این جمله در نظر منتقدان ادبی بیش از یک شعار نباشد .
این حکم در مورد شاعران عصر مشروطه نیز صادق است. شاعران مردمی و انقلابیای همچون: عارف قزوینی، میرزاده عشقی، فرخی یزدی، سید اشرف الدین حسینی ( نسیم شمال )، و … که به قصد همراهی و همنوایی با ملت به پا خاسته، با وجود توانمندیهای
ادبی غیر قابل انکار، فروتنانه از حصار زبان بازی و فضلفروشیهای شاعرانه خود را رها ساختند و با سرودن شعارها و شعرهای مردمی و انقلابی زبان مردم شدند. به نمونه زیر از شاعر انقلابی و آزادیخواه «نسیم شمال »توجه کنید :
غلغلى انداختی در شهر تهران اى قلم
خوش حمایت مى کنى از شرع قرآن اى قلم
گشت از برق تو ظاهر نور ایمان اى قلم
مشکلات خلق گردد از تو آسان اى قلم
نیستى آزاد در ایران ویران اى قلم
***
اى قلم تا مىتوانى در قلمدان صبر کن
یوسف آسا سال ها در کنج زندان صبر کن
همچو یعقوب حزین در بیت الاحزان صبر کن
کور شو بیرون نیا از شهر کنعان اى قلم
نیستى آزاد در ایران ویران اى قلم
بسیاری از شاعران بزرگ ادب مقاومت عرب زبان نیز گاهی به قصد عمل به رسالت انسانی و انقلابی خویش، ناگزیر به ابلاغ بیواسطه پیامهای خویش در قالب شعار و رجزهای انقلابی شدهاند .
آری، آنجا که عنصر تصویر و بهره گیری از آرایههای ادبی در ابلاغ پیامهای انسانی شاعر اخلال ایجاد میکند، شاعر باید به ندای وجدان خویش گوش جان بسپرد و بی واسطه تصویر و آرایههای ادبی و زبان بازیهای فضل فروشانه، با «بیداری بیعت »کند و به شوق «دیدار صبح »با واژههای شعله ور، آتش درخرمن مستکبران و جهانخواران جهان – که در راس آنها آمریکای جهانخوار است – در اندازد.
اینچنین باد .