ضرورت رشد عقلی عالم
از نظر قرآن، علم مقدمه برای عمل است و انسان عالم تا به عمل نرسد، علمش سودی برای او ندارد؛ زیرا با دانستن و گفتن غذا، انسان سیر نمیشود، باید با دانش غذاسازی، غذایی را برای خود بسازد و بخورد.
عالم زمانی موفق است که به عقل برسد و عاقل شود. پس عالم تا عاقل نشود، به جایی نرسیده است. از همین رو خدا میفرماید: وَتِلْکَ الاَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ؛ و آن امثال را برای مردم زدیم و جز عالمان کسی آن را تعقل نمیکند.(عنکبوت، آیه 43)
این عقلی که در اینجا مطرح است همان عقلی است که امام صادق(ع) درباره ماهیت و حقیقت آن میفرماید:العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان؛ عقل،آن چیزی است که بدان خدای رحمان عبادت میشود و بهشت با آن به دست میآید.
بر همین اساس، باید عالم با عقال عقل عبودیتی خویش پاهای شتر شهوت را ببندد تا به هر جایی نرود. چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: اعْقِلْ و تَوَکَّل؛ شتر را عقال کن و توکل نما! (عوالی اللئالی ، ج1، ص75).
پس اگر عالم، عاقل نشود و به درجهای از رشد و بالندگی نرسد، از علم او کاری بر نمیآید و علم او سودی برایش ندارد؛ لذا گفته شده علم مطلوبیت نفسی ندارد، بلکه مطلوبیت آن مقدمی است؛ با علم است که انسان باید به تزکیه نفس برسد که همان معنای دیگر عقال کردن و رسیدن به مقام عاقل است. از همین رو، در قرآن جز یک مورد(بقره، آیه 129)، تزکیه بر تعلیم مقدم شده تا معلوم شود که هدف نهایی از تعلیم، تزکیه یعنی همان عقال کردن نفس است. (آل عمران، آیه 164؛ صف، آیه 2)
باید توجه داشت که نسبت علم و عمل همانند نسبت آب و کشتی است؛ به این معنا که کشتی بدون آب معنا و مفهومی ندارد و جز پاره چوبی به هم دوخته نیست؛ اما همین آب اگر بیکشتی به آن وارد شده باشیم، موجب هلاکت ما است. بنابراین، میتوان گفت نسبت علم و عمل همانند ثقل اکبر و ثقل اصغر است که اهل بیت(ع) کشتی کسانی است که قرآنی شده و از علم قرآن بهره بردهاند. پس هر کسی در این کشتی در آید از علم قرآنی بهرهمند شده؛ وگرنه همین علم قرآنی چون آبی هولناک آدمی را به تباهی میکشاند؛ زیرا خدا میفرماید: لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَه؛ تا کسى که باید هلاک شود با دلیلى روشن هلاک گردد و کسى که باید] زنده شود با دلیلى واضح زنده بماند. (انفال، آیه 42)