دیدگاههای مختلف درباره جامعیت قرآن (5)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
اندیشمندان و صاحبنظران قرآنی چه دیدگاههایی را درباره جامعیت قرآن کریم مطرح کردهاند. لطفا به نحو اجمال توضیح دهید؟
پاسخ:
در چهار بخش قبلی پاسخ به این سؤال به ملاکهای جامعیت و اولین دیدگاه یعنی جامعیت مطلق و دومین دیدگاه یعنی جامعیت نسبی و سومین دیدگاه یعنی جامعیت مقایسهای پرداخته شد. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
نظريه چهارم
4- عدم جامعيت قرآن
اين نظريه بر آن است كه قرآن كمال دارد، همان گونه كه خود قرآن بدان اشاره كرده است ولى جامعيت ندارد. اين راى مبتنى بر تفاوت گذاشتن بر دو مفهوم جامعيت و كمال است. اين نظريه را دكتر عبدالكريم سروش مطرح كرده و از آن دفاع كردهاست. وی معتقد است كه «دين كمال دارد و نه جامعيت» چرا كه «فرق است ميان كامل بودن و جامع بودن. جامع بودن يعنى همه چيز را در بر مىگيرد، گويى دين سوپرماركتى است كه هر چه بخواهيد در آن پيدا مى شود.»
وی اگر چه صرفاً به تفاوت بين كمال و جامعيت دين اشاره كرده است اما دليل بيرونى او كه در ضمن مثالى تبيين شده عبارت است از: «براى مثال شما مثلثى رسم مى كنيد، اين مثلث در مثلث بودن كامل است، ولى البته چهار ضلعى يا پنج ضلعى نيست. و كسى نمىتواند بگويد چون اين مثلث چهار ضلعى يا صد ضلعى نيست پس ناقص است، هدف شما ترسيم يك مثلث بوده است و مثلثى كه شما كشيدهايد از اين حيث كامل است، ولى البته سه ضلع، جامعالاضلاع مقدر و ممكن نيست.»
اشكال عمده اين نظريه علاوه بر مستند نبودن آن به دلائل درون دينى خلطى است كه بين كمال دين و كمال قرآن رخ داده است. اگرچه براى اين نظريه مىتوان دلائلى همچون:
الف) سكوت متون دينى، ب) مطابقت داشتن اين نظريه با واقعيات بيرونى و... را اقامه و ارائه كرد. به عنوان نمونه با اينكه در قرآن كريم با صراحت از كمال دين «اكملتُ» و اتمام آن «أَتْمَمْت» سخن به ميان آمده است اما هيچ اشارهاى به مفهوم و يا واژه جامعيت نشده است. با توجه به مبانى ما در مورد قرآن و تاكيد قرآن بر «تِبْيَان كل شَىْء» بودن خود و از آن سو نپرداختن و تبيين نكردن جامعيت خود مى توان نتيجه گرفت كه جامعيت قرآن اگر مفهومى جداى از كمال دين داشته باشد بهوسيله قرآن قابل اثبات نيست. روايات نيز كه تفصيل دهنده قرآن و وحىاند همان گونه كهاشاره كرديم واژه جامعيت را به كار نگرفتهاند و آنچه در روايات با تعابيرى چون «لم يدع شيئاً يحتاجُ اليه الامهًْ» (الکافی، ج 1، ص 50) يا «ما من امر يختلف فيه اثنان إلاّ وله اصل فى كتاب الله» (همان، ص 49) يا «ما يحتاجون اليه الى يوم القيامهًْ» (وسایلالشیعه، ج 18، ص23) و... آمده است به نظر مىرسد در مقام تبيين و توضيح همان مفهوم كمال قرآن و دين هستند و نه اينكه بخواهند مفهومى جديد كه همان جامعيت باشد را اثبات و تبيين كنند. تذكر اين نكته مفيد است كه: متاسفانه ظرافتها و ظرفيتهاى لازم مباحث علمى، در اين مبحث بر جمعى از پژوهشگران پوشيده مانده و ايشان را به خلط و خطاهايى گرفتار كرده كه مىشد از آنها پرهيز كرد. خلطها و خطاهايى چون يكسان انگارى مفهوم جامعيت و كمال، يكسان انگاشته شدن جامعيت قرآن با جامعيت دين و استناد به آيات دال بر كمال دين و شريعت، براى جامعيّت قرآن از اين نمونههاست. بر طبق مبانى شيعى قرآن مهمترين و اولين منبع وحى و دين است اما تمام آن نيست بلكه سنت نبوى(ص) و ديگر معصومين نيز بخشى از وحى و دين است و چه بسا كه كسى معتقد باشد كه دين جامعيت دارد ولى قرآن به تنهايى جامعيت ندارد. يعنى چون دين شامل قرآن و سنت است لذا جامعيت دارد و در مقابل قرآن يا سنت را به تنهايى نمى توان جامع دانست. (الاختصاص، ص 281)