kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۵۱۰
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۳:۰۸
ردپای 60 سال خیانت و جنایت - روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایات‌ آمریکا در ایران 1392-1332

تردید شاه چگونه از بین رفت؟ (پاورقی)


Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری


گری ‌سیک ( مسئول امور ایران در شورای امنیت ملی آمریکا) نیز در این باره چنین می‌گوید:
"اردشیر زاهدی با گروهی از ژنرالها در تماس بود، به ویژه با ژنرال غلامعلی اویسی(فرماندار حکومت نظامی تهران)، ژنرال منوچهر خسروداد( فرمانده هوانیروز)، و ژنرال عباسعلی بدره‌ای(فرمانده گارد شاهنشاهی)، که چندین ماه به شاه اصرار می‌کردند تا مخالفین را در هم بکوبد. این گروه خواهان تشکیل یک دولت نظامی که آزادی بسیار بیشتری در کاربرد زور علیه مخالفین داشته باشد، بود."6
وی در بخش دیگری از کتاب خود می‌گوید:
"برژینسکی که خیلی به مشورتهای زاهدی وابسته بود، به طور ثابت از یک راه حل نظامی در ایران حمایت می‌کرد؛ در ابتدا یک دولت نظامی، و سپس در صورت نیاز، یک کودتای نظامی.
در داخل ارتش ایران فرماندهانی بودند که برای یک عملیات سرکوب بی رحمانه و خونین، در صورت دادن یک چراغ سبز، توانایی داشتند."7
کارتر طی مصاحبه‌ای در تاریخ هفتم دسامبر[شانزدهم آذر] تردید خود را در مورد وضعیت شاه، چنین بیان می‌کند:
" ما ترجیح می‌دهیم که شاه همچنان براریکه قدرت باقی بماند ولی تصمیم نهائی با مردم ایران است. در پاسخ سؤالی از طرف خبرنگاران دربارة اینکه آیا به نظر رئیس جمهور ، شاه می‌تواند بر سر قدرت باقی بماند یا نه، کارتر پاسخ داد: نمی‌دانم... امیدوارم چنین باشد... ولی این چیزی است که مردم ایران باید درباره آن تصمیم بگیرند."8
علی‌رغم این ادّعای کارتر، آنها نه تنها به تصمیم مردم ایران مبنی بر کنار نهادن رژیم پهلوی وقعی ننهادند، بلکه در صدد برآمدند تا با یک سرکوب خونین و بی‌رحمانه، انقلاب مردم را سرکوب کرده، دهها سال دیگر همچنان به غارت و جنایت خود در ایران ادامه دهند. اما عملیاتی که در این مرحله برنامه‌ریزی شده بود، با اقدام قهرمانانه سه سرباز و درجه‌دار در نهارخوری افسران گارد شاهنشاهی نافرجام ماند و جمعی از افسرانی که قرار بود در سرکوب و کشتار مردم شرکت کنند، خود به هلاکت رسیدند.
راه‌پیمایی‌های عظیم و میلیونی مردم در روزهای تاسوعا و عاشورا، در کنار واقعة لویزان، شاه و اربابان خارجی او را به فکر انداخت تا برای فریب مردم و انحراف انقلاب، چاره‌ای دیگر بیندیشند. یوسف مازندی این ماجرا را چنین طرح می‌کند که:
" راه‌پیمایی میلیونها تن در تاسوعا و عاشورا که گزارش داده شد خود شاه با هلیکوپتر از آسمان تهران آن را مشاهده کرده بود، مسلماً برای وی تردیدی باقی نگذارد که مقابله با آن موج خروشان، حتی با کشتار و به راه انداختن«حمام خون» نیز ممکن نیست. به این لحاظ از نظر شاه، وجود دولت نظامی، جز تحریک بیشتر مردم، مفید به نظر نمی‌رسد. مشاوران داخلی و خارجی که اکنون توصیه‌های ضد و نقیض خود را به شاه تقدیم می‌کردند، صلاح دیدند که یک دولت غیر نظامی به نخست وزیری چهره‌ای ملی ، زمام امور مملکت را در دست گیرد."9
شاه برای تحقق این منظور  به سراغ دکتر غلامحسین صدیقی(یکی از رهبران جبهه ملی) می رود و به او پیشنهاد پست نخست وزیری را می‌دهد. آنتونی پارسونز می‌گوید:
" روز بیست و دوم دسامبر[اول دی ماه] سولیوان و من ملاقات طولانی دیگری با شاه داشتیم. او به ما اطلاع داد که صدیقی نتیجه‌ مشورتها و مطالعات خود را تا روز بیست و پنجم دسامبر[چهارم دی ماه] به او گزارش خواهد داد. شاه سپس گفت که اگر صدیقی هم نتواند کاری از پیش ببرد و اوضاع تحت کنترل در نیاید، یک ضربة نظامی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود، زیرا دیگر بین شدت عمل و تسلیم شدن بدون قید و شرط، یکی را باید برگزید. شاه افزود که هنوز هم نمی‌تواند [به طور مستقیم ] در یک اقدام نظامی برای سرکوب مخالفان مشارکت کند و ترجیح می‌دهد خود برای بازدید (!) نیروی دریایی، به بندر عباس برود و کار را به دست نظامیان بسپارد."10
در این مرحله، صدیقی هم که شرایط را برای نخست وزیر شدن مناسب نمی‌بیند، از پذیرش این پست امتناع می‌ورزد و در پی آن، شاه مجدداً به سراغ طرح قبلی خود یعنی استفاده از «مشت آهنین» برای سرکوب شدید مردم می‌رود و برای انجام آن در پی جلب حمایت آمریکا بر می‌آید. برژینسکی نیز که نگران به خطر افتادن تداوم سلطنت شاه بود، در صدد بر می‌آید که شاه را به اتخاذ تصمیماتی برای«بر قراری نظم و ثبات!»تشویق کند. وی در این باره می‌گوید:
"در ماه دسامبر، طی پیامی خصوصی و محرمانه برای سولیوان که عنوان آن «پرسش‌هائی از شاه» بود، از سفیر خواسته شده بود که در اولین فرصت ممکن شاه را ملاقات کرده و به وی پیغام دهد که رئیس جمهور آمریکا با توجه و نگرانی عمیقی جریان حوادث ایران را دنبال می‌کند و مراتب پشتیبانی خود را از تلاش شجاعانه او برای برقراری نظم و ثبات اعلام می‌دارد. جملة آخر برای تأکید تکرار گردید."11
 اما تداوم ضعف و بی ارادگی شاه در ملاقاتی که روز 26 دسامبر‍ [پنجم دی ماه] میان او و سولیوان روی داد، بیشتر نمایان شد.
در این ملاقات، شاه بی مقدمه از سولیوان پرسید که آمریکا از او چه می‌خواهد؟ سولیوان گفت آمریکا از هر اقدامی که او در جهت استقرار نظم و قانون به عمل آورد پشتیبانی می‌کند. شاه از او پرسید حتی اگر تصمیم به اجرای سیاست« مشت آهنین» بگیرد و اعمال این سیاست به خونریزی شدید منجر شود؟ و در فرض عدم موفقیت این سیاست آیا باز هم آمریکا از او پشتیبانی خواهد کرد؟ سولیوان در پاسخ گفت که اگر نظر شاه این است که آمریکا مسئولیت اقدامات او را بر عهده گیرد، تصور نمی‌کند واشنگتن با قبول چنین مسئولیتی موافقت کند. او شاه است و خود اوست که باید تصمیم بگیرد و مسئولیت تصمیمات خود را هم بپذیرد.12
سایروس ‌ونس(وزیر خارجه آمریکا) نیز در این مورد گفته بود:
"روز بیست و ششم دسامبر[پنجم دی ماه] سولیوان گزارش داد که شاه مجدداً موضوع تشکیل یک شورای سلطنتی را عنوان کرده و هم چنین نظر ما را دربارة سرکوب مخالفان با استفاده از قوة  قهریه جویا شده است."13
بنابر اظهار برژینسکی، در تاریخ بیست و هشتم دسامبر[هفتم دی ماه]، تلگرام زیر مورد تأیید قرار گرفت و از سوی‌ونس برای‌سولیوان ارسال گردید:
"من هم اکنون مذاکراتی با رئیس جمهور انجام داده‌ام و از شما می‌خواهم که پیام زیر را به شاه برسانید:
ادامة تردید و بلا تکلیفی برای روحیة ارتش و ثبات سیاسی کشور خطرناک است.
منابع در دفتر روزنامه موجود است