kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۴۸۲۱
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۰:۴۶
تاریخ تمدن اسلامی- ۳۷

بیمارستان‌های تمدن اسلامی روشن، نظیف با بخش‌های مجزا و آب‌لوله‌کشی




ویل دورانت (نویسنده تاریخ تمدن) درباره یکی از بیمارستان‌های دوران تمدن اسلامی می‌نویسد:
«... در سال 684 هجری، بیمارستان منصوری را در قاهره ساخته شد. درمحوطه این بیمارستان، حوض‌ها وجوی‌های آب و هوای خنک قرار داشت. برای بیماران، بخش‌های مختلفی به وجود آورده بودند، از جمله چند آزمایشگاه، یک داروخانه عمومی، کلینیک‌های کمک اولیه، چند آشپزخانه، حمام، کتابخانه، نمازخانه و یک سالن سخنرانی. برای بیماران روانی مناظر دل انگیزی با آب و فواره و گل فراهم شده بود. تمام بیماران از غنی و فقیر، آزاده و برده، به طور مجانی معالجه می‌شدند. به بیمارانی که باید در منزل استراحت کنند، به اندازه کافی پول پرداخت می‌شد. تا مجبور نشوند فورا به کار بپردازند. بیمارانی که به بی‌خوابی مبتلا بوند، به موسیقی و قصه گویی گوش می‌دادند. برای مراقبت از دیوانگان نیز تیمارستان ساخته شده بود...»
جرجی زیدان (نویسنده تاریخ تمدن اسلامی) نیز در این باره می‌نویسد:
«... بیمارستان‌های اسلامی، در کمال نظم و ترتیب اداره می‌شد و همه بیماران تحت معالجه قرار می‌گرفتند. آن‌ها حتی بیمارستان‌های سیار نیز داشتند. رشته‌هایی چون طب و داروسازی نیز در بیمارستان‌ها تدریس می‌شد...»
الف) بیمارستان اسلامی، بیمارستان اروپایی
پروفسور زیگرید هونکه (مورخ، پژوهشگر و نویسنده کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین») درباره اولین بیمارستان‌ها در اروپا می‌نویسد:
«... خانه‌هایی که فقط از بیماران پرستاری شود، تا اول قرن 12 میلادی در اروپا وجود نداشت. با جنگ‌های صلیبی بود که به تقلید از مسلمانان در اروپا هم بیمارستان دائر شد. یعنی خانه‌هایی در اروپا بوجود آمد که فقط بیماران در آن سکونت می‌کردند. گرچه مدتها بدون طبیب و بدون معالجه می‌ماندند ولی همین اندازه بود که از آنان سرپرستی می‌شد. درد را تخفیف دادن، در حدود افکار و عقائد کلیسایی بود، نه بیمار را معالجه کردن...»
بیمارستان اروپایی در قرون وسطی؛
محیطی متعفن و آلوده برروی علف خشک
شاید این مطالبی که در پی می‌آید واقعا باورش دشوار و حتی غیر ممکن باشد اما وقتی به اسناد متقن و معتبر در این باره و نوشته‌ها و خاطرات افرادی که خود از شاهدان عینی بوده و مشاهدات خویش را برکاغذ آورده اند، برمی خوریم آنگاه به تدریج فضایی جدید در ذهنمان ورای همه تبلیغات و پروپاگاندا و تحریفات و سانسور رسانه‌ها و تواریخ غربی، باز می‌شود. در اینجا براساس مشاهدات و نوشته‌های برخی بیماران و مراجعه کنندگان یک بیمارستان اروپایی در قرن شانزدهم میلادی، موقعیت و شرایط آن را بازخوانی می‌کنیم.
توصیف یک بیمارستان اروپایی به نام هتل دیو Hotel Dieu (پناهگاه خدا) در پاریس (تاریخ تاسیس 1536 میلادی) از قول برخی افرادی که در آن زمان مشاهده کردند و البته بهترین بیمارستان اروپا به شمار می‌رفت:
«... روی زمین آجر، فرش علف خشک پهن کرده و روی این علف‌ها، بیماران تنگ هم خوابیده بودند... افراد دارای امراض مسری کنار بیماران با نقاهت جزیی، همه تنگ هم به طوری که بدن‌ها به همدیگر چسبیده، زنی با درد زایمان ناله می‌کرد، بچه‌ای در پیچ و تاب مرگ بود،یک بیمار مبتلا به تیفوس با آتش تب در حال هذیان و کابوس، مسلولی سرفه می‌زد و بیمار جلدی با ناخن هایش دیوانه وار، پوست بدن خود را که خارش و سوزش داشت، خراش می‌داد... بدترین غذا را به بیماران می‌دادند و آن هم نه به اندازه کافی و نه سر وقت بلکه در فواصلی نامعین.... تمام ساختمان پر بود از مگس و حشرات نفرت انگیز. هنگام صبح داخل سالن‌هایی که بیماران خوابیده بودند، هوا به قدری متعفن بود که محافظین و پرستاران جرآت نمی‌کردند داخل شوند، مگر اینکه اسفنجی به سرکه آغشته، جلوی بینی و دهان خود بگیرند. جسد مرده‌ها معمولا 24 ساعت و غالبا بیشتر در همان مکان که جان داده بودند، به جای می‌ماند تا اینکه بعدا حمل کنند. مریض‌های دیگر می‌بایست در تمام این مدت در کنار جسد بیجان سر ببرند. در حالیکه جسد در این جو نامساعد به زودی بو می‌گرفت و اطرافش مگس‌های سبز رنگی جمع می‌شدند...»
ماکس نرودا، پزشک بیمارستان هتل دیو در پاریس بود. او در اواسط قرن گذشته کمی قبل از آنکه بیمارستان مزبور را خراب کنند، سوابق تاریخی آن را شخصا مورد مطالعه قرار‌داد.
بیمارستان اسلامی در قرون وسطی؛
روشن و نظیف با بخش‌های مجزا و آب لوله‌کشی
شاید به نظر برسد که همه بیمارستان‌های آن زمان، به علت فقر علمی و کمبود امکانات پزشکی و درمانی به همین صورت بوده و شاید این تصور را داشته باشیم در آن زمان که در اروپا چنین بیمارستان‌هایی وجود داشت، احتمالا در سرزمین‌های اسلامی اساسا بیمارستانی نبوده است. اما بازهم بایستی به سراغ اسناد باقیمانده و مکتوبات و نوشته‌های معتبر و مستند رفت. این اسناد و مکتوبات نشان می‌دهد که در همان زمان که بیمارستان «هتل دیو» در اروپا با آن وضعیت اسفناک فعالیت داشت، در سرزمین‌های اسلامی نیز بیمارستان‌هایی وجود داشت، منتها با تفاوت‌ها و فرق‌های بسیار اساسی که براساس نامه‌ای به جا مانده از بیمار سلامت یافته یکی از بیمارستان‌های دوران تمدن اسلامی که به پدرش نوشته، توصیفی هرچند اجمالی و ناقص از آن بیمارستان اسلامی بدست می‌آوریم. بیماری که گویا پس از سقوط از یک بلندی به آن بیمارستان انتقال یافته بود:
«... پدر عزیزم! تو می‌پرسی که آیا وقتی به ملاقاتم می‌آیی، برایم پول بیاوری؟! هرگاه من از بیمارستان مرخص شوم، یک دست لباس نو و پنج سکه طلا دریافت خواهم کرد. بیمارستان این کمک را به من می‌کند تا اینکه بلافاصله پس از بیماری مجبور نباشم سر کار بروم. بنابراین لازم نیست که تو از گله ات، حیوانی بفروشی.
ولی اگر بخواهی مرا ببینی باید به همین زودی‌ها بیایی. من در بخش ارتوپدی در جنب سالن جراحی بستری هستم. از درب اصلی که وارد شدی، از سالن بیرونی که در قسمت جنوب قرار دارد، رد می‌شوی. جایی که مرا بعد از سقوط به آنجا بردند. در آنجا هر بیماری ابتدا بوسیله طبیبان معاون و محصلین طب، مورد آزمایش اولیه قرار می‌گیرد. هر بیماری که بستری شدنش در بیمارستان ضرورت نداشته باشد، در همان جا برایش نسخه می‌نویسند که در همین کنار، به داروخانه بیمارستان می‌تواند مراجعه کند و نسخه‌اش را بپیچد. در آنجا پس از اینکه مرا آزمایش کردند، نامم را در دفتر بیمارستان ضبط کردند و بعد پیش رئیس بخش بردند. یک پرستار مرا به بخش مردانه بیمارستان حمل کرد. در آنجا مرا شست و لباس بیمارستان تنم کرد... دست چپ، کتابخانه و سالن بزرگ تدریس است، جایی که رئیس بیمارستان محصلین را درس می‌دهد. از آنجا که گذشتی راهرو دست چپ مستقیما از حیاط بیمارستان می‌رود به بخش زنان. شما باید دست راست بروی و از بخش امور اداری بیمارستان و قسمت جراحی رد شوی...
اگر صدای موسیقی یا آواز از یکی از اتاق‌ها به گوش رسید داخل آن اتاق شو، شاید من در آنجا باشم. آنجا اتاقی است که بیماران بهبود یافته دور هم جمع می‌شود، در آنجا با کتاب و موسیقی سر خودشان را گرم می‌کنند.
امروز صبح موقعی که رئیس بیمارستان با معاونینش و پرستاران، بیماران را بازدید می‌کردند، به طبیبی که مسئول بخش ماست، چیزی دیکته کرد که من نفهمیدم. بعدا او برایم توضیح داد که من فردا اجازه دارم از جایم برخیزم و به همین زودی نیز مرخص خواهم شد. در حالی که دلم نمی‌خواهد از اینجا بروم...
اینجا هر کجا نگاه می‌کنی، روشن و نظیف است. رختخواب‌ها نرم و ملافه‌ها از پارچه سفید دمشقی و بالاپوش‌ها کرکی و ظریفند مثل مخمل. در هر اتاقی لوله کشی آب است که به منبع متصل است و همه اتاق‌ها دارای بخاری است که هروقت شب‌ها سرد شود، آن را روشن  می‌کنند.
تقریبا هرروز غذا از گوشت پرنده یا گوسفند داده می‌شود، البته به آنهایی که معده شان، تحمل چنین غذایی را دارد...»
نامه فوق گویای شرایطی است که در واقع می‌تواند با اوضاع بیمارستان‌های قرن بیستم قابل مقایسه باشد. گرچه در حقیقت شرح یکی از بیمارستان‌هایی است که در هزار سال قبل در همه شهرهای بزرگ کشورهای اسلامی وجود داشتند و تاسیسات آن جزو ملزومات بدیهی مراکز تمدن اسلامی بودند. تمدنی که بین هیمالایا و پیرنیه (برنات) گسترده شده بود.