یک شهید، یک خاطره
بهترین هدیه
مریم عرفانیان
حاج احمد آقا به من فرمودند: «تسبیح دیگری تهیه کنید.»
گفتم: «تسبیح قبلی را بیاورید تا عوض کنم.»
حاج احمد آقا فرمودند: «نیازی نیست، آن هم باشد.»
اما من مصرانه ادامه دادم: «آقا آن را بیاورید تا یکی دیگر مثل آن نخرم و تسبیحی تهیه کنم که مدنظر امام باشد.»
ایشان تأملی کردند و تسبیح را آوردند. به بازار رفتم و تسبیح دیگری تهیه کردم. وقتی تسبیح را به حاج احمد آقا دادم فرمودند: «تسبیح دیگر را هم بدهید.»
گفتم: «آقا آن تسبیح متبرک است. حضرت امام آن را لمس کردهاند و دیگر برنمیگردانم. برای من بهترین هدیه است.»
وقتی ابوالفضل این خاطره را گفت حالتی معنوی داشت و معتقد بود که تمام زندگی امام، راه رفتن امام، ورزش امام و حتی تسبیح دست گرفتن ایشان از روی نظم و برنامه است.
* خاطرهای از شهید ابوالفضل رفیعی سیج * راوی: سید کاظم حسینی، همرزم شهید