باز هم نفوذ، باز هم غفلت
پژمان کریمی
مصداق نفوذ فرهنگی، طرح و نخبه پنداشته شدن و الگو شدن یک چهره به اصطلاح فرهنگی است. طبیعی است که نخبه فرهنگی- جعلی و غیرجعلی- با دیدگاهها وآثارش، نگاهها را دگرگون میکند و جهت میدهد. در همین مسیر است که به تعبیر رایج، جای ارزشها و ضد ارزشهای گروه مخاطبان، جامعه هدف یا یک ملت... دچار دگرگونی میشود.
به همین دلیل دستگاههای بزرگ اطلاعاتی و امنیتی بویژه غربی روی چهرههای به ظاهر فرهنگی سرمایهگذاری میکنند.
سیآیای، جان وفورد وسترنساز و برخی دیگر از دوستان و همکاران وی را به خدمت میگیرد، آنجلینا جولی بازیگر و سفیر صلح سازمان ملل، هدف حمایت و تربیت همین دستگاه واقع میشود، جورج اورول نویسنده شهیر به سفارش سیآیای کتاب «قلعه حیوانات» را مینویسد. جالب اینکه؛ این چهرهها کارویژه خود را در جهت پیادهسازی سیاستهای فرهنگی ایالات متحده، نه در داخل مرزهای کشور خود که در بیرون از مرزها بروز میدهند. آنجا که باید اذهان غیرآمریکایی را دقیقا کابویستی سازند، در نقاطی که باید نه جهان وطنی که«آمریکا وطنی» را از حیث جغرافیایی در اذهان مخاطبان گونهگون محقق کرد.
چهرههایی که قرار است مرزهای شناخت و نگاه و مطالبات من و شما را تغییر دهند حتما؛ هویت و گذرنامه آمریکایی ندارند. اتفاقا وقتی با تابلوی غیرآمریکایی میآیند و هرچه برای مخاطب آشناتر و نزدیکتر باشند، احتمال پذیرفته شدن از طرف مخاطب و شانس و میزان مقبولیت نخبگیشان بیشتر است. به گفتهای؛ اقتضای ذهن مخاطب است که با دارنده وجوه فرهنگی نزدیک، راحتتر پیوند میخورد و بدو بیشتر اعتماد میکند.
در همین راستا، شما فکر میکنید، چهرهای مثل اورهان پاموک برای جامعه هدفی چون ایران مناسب نیست؟
نویسنده ای در ظاهر مسلمان از کشوری همسایه، طبعا برای مخاطب ایرانی غریبه نیست! پس قطعا موافقید که پاموک و امثال او گزینهای مناسب برای عملیاتی کردن پروژه نفوذ به شمار میآیند.
اورهان پاموک متولد سال 1952 میلادی است. در سال 2006 جایزه نوبل ادبیات را گرفته است. او چهره جذابی برای غرب است. به هر حال، او بود که به عنوان یک اهل قلم به سهم خود در مسیر تبلیغات ضد ترکیهای غرب قدم برداشت وقتی از کشتار اکراد جداییطلب ترکیه و قتلعام ارامنه به دست دولت ترکیه سخن گفت!
پس از صدور فرمان تاریخی حضرت امام خمینی(ره) در سال 1367 برابر با 1989 مبنی بر مهدورالدم بودن «سر احمد سلمان رشدی» نویسنده کتاب ضد اسلامی و اهانتبار «آیات شیطانی»، در ترکیه و پس از عزیز نسین نویسنده سکولار مشهور، این پاموک بود که در حمایت از سر احمد، پا جلو گذاشت.
حمایت پاموک یک اتفاق پنهان نبود. رسانههای دویچه وله، صدای آمریکا و بیبیسی، به اصطلاح دانشنامه ویکی پدیا و... در معرفی پاموک؛ به موضوع حمایت یاد شده به صراحت اشاره کردهاند.
شما هیچ کجا و در هیچ نوشتهای نمیبینید وی حمایت خود از سر احمد را کتمان کرده است.
همین چهره، به عنوان یک نویسنده موفق و جهانی، به سی و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دعوت میشود. نشست خبری برگزار میکند، سخنرانی میکند و خود را شیفته ایران توصیف میسازد.
عجیب است... یک نویسنده مرتد، در قالب یک پروژه ضد دینی و استکباری، در جهت بدبین کردن اذهان جهانی علیه یک دین بزرگ الهی و مقدسات آن کتابی مینویسد، هدف حمایت دولتهای استعماری قرار میگیرد، خشم یک میلیارد مسلمان برانگیخته میشود. از حیث فقیهی مرتد شناخته میگردد.
با این وصف، دفاع از این فرد هتاک چه معنایی دارد؟ چه معنایی جز باور به مشی آن نویسنده و محتوای کتاب او و همراهی با دولتهای استعمارگر؟
پاموک هر قدر هم نویسنده خوبی باشد، همان فردی است که از سر احمد سلمان رشدی حمایت کرده است. دعوت از این فرد با کدام ملاک دینی و اخلاقی و سیاسی جور درمیآید؟
ناشر میزبان پاموک میگوید: «این نویسنده حامی سلمان رشدی نیست!»
اگر نبود و نیست، چرا اخبار رسانههای رسمی غرب در حمایت خود از سر احمد را تکذیب نکرده است؟
یک نویسنده سطحی در خبرگزاری دولتی نامهای منتشر میکند که «از لغو شدن سخنرانیهای پاموک شرم کردم»!
در حالی که این نویسنده باید از دعوت شدن یک نویسنده مخالف حکم تاریخی حضرت امام روحالله، از دعوت شدن حامی دشمن پیامبر گرامی اسلامی و حامی اهانت به مقدسات الهی یک میلیارد مسلمان شرمنده باشد که... گستاخانه، نیست!
دعوت از پاموک قطعا حاصل بیخبری دعوتکنندگان، مجوزدهندگان و حامیان داخلیاش نبوده است. این دعوت منحوس، یک تصویر از واقعیت نفوذ فرهنگی است که متاسفانه رسانهها - اغلب- و متولیان فرهنگی با سادهلوحی از کنار آن گذشتند.