kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۹۸۴۵
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۶
به انگیزه بیانات اخیر مقام معظم رهبری درخصوص «عدالت اجتماعی» و مقابله جدی با «اشرافی‌گری» - بخش نخست

بررسی سیر تکوینی «شعر اجتماعی انقلاب»

رضا  اسماعیلی

«اشرافی‌گری و امتیاز‌طلبی مسئولان، بی‌مبالاتی به بیت‌المال و بی‌توجهی به طبقه مستضعف، حرکاتی ضدانقلابی است و همه تشکیلات نظام باید با این نگاه به سمت اهداف انقلاب حرکت کنند.»
(از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از مردم تبریز در 29 بهمن 1396)
   اگر بخواهیم به مرور تاریخچه شعر اجتماعی بپردازیم، باید به عصر مشروطه یا «دوره بیداری»، برگردیم و به بررسی کارنامه ادبی شاعرانی چون: ملک‌الشعرای بهار، فرخی یزدی، میرزاده عشقی، عارف قزوینی، نسیم شمال و... بنشینیم. البته پیش از مشروطه نیز در شعر شاعرانی همچون مسعود سعد سلمان و ناصر خسرو رگه‌های قابل تأملی از شعر اجتماعی قابل ردیابی است.
   با انقلاب ادبی «نیما» شعر اجتماعی در روندی تکاملی قابلیت‌های بالقوه خود را به فعلیت در آورد. نیما و پیروان او همچون شاملو، فروغ و اخوان‌ثالث نیز در بالندگی و تشخص بخشیدن به شعر اجتماعی نقش غیر قابل انکاری داشتند که در جای خود باید به آن پرداخت، اما در این یادداشت کوتاه صرفاً به بررسی اجمالی شعر اجتماعی بعد از انقلاب می‌پردازیم.
   شعر اجتماعی بعد از انقلاب ریشه در آرمان‌ها و ارزش‌های برآمده از بطن و متن انقلاب دارد، و بیش‌تر مُلهم و متاثر از آموزه‌های اصیل دینی، سیره نبوی و عدالت علوی است. شعری ارجمند و با صلابت که ریشه در شعارهایی چون «برابری، برادری، حکومت عدل علی(ع) » دارد. چنانکه حضرت
 امام خمینی (قدس سره الشریف) با تاکید بر اینکه نسخه اصلاح جوامع بشری «قیام به قسط» است، می‌فرمایند:
«تمام انبیاء از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم(ع) آمده تا خاتم انبیاء(ص)، تمام انبیاء برای این بوده است که جامعه را اصلاح کنند... غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلم‌ها از بین برود، ستمگری‌ها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگی شود، قیام به قسط شود.» (صحیفه امام، ج 51، ص 213)
   البته نباید فراموش کرد که اعتراض برآمده از بطن مکتب انتظار، باید اعتراضی ایجابی و سازنده باشد، نه اعتراضی تخریبی و بازدارنده. در واقع اعتراضی که در «انتظار» ریشه دارد، اعتراضی از جنس «امر به معروف و نهی از منکر» است و هدف غایی و نهایی آن «افزایش ظرفیت نقدپذیری» جامعه برای حرکت به سمت اصلاحات اصیل اسلامی.
تاریخ تولد رسمی «شعر اجتماعی انقلاب»
  شکل‌گیری جریان «شعر اعتراض» بعد از پذیرش قطعنامه و بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی نیز دقیقا درهمین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است. بعد ازپایان یافتن دفاع مقدس، شاعران متعهد و دلسوخته انقلاب که دلبسته امام و نظام مقدس جمهوری اسلامی بودند، زمانی که احساس کردند شرایط فرهنگی، اجتماعی حاکم بر جامعه در مسیری غیر از مسیر پاسداشت ارزش‌ها و آرمان‌های بلند حضرت امام(ره) در حرکت است، در مقام یک «مصلح اجتماعی» به صحنه آمدند و با حنجره‌های غیرتمند خویش زبان به اعتراض گشودند، اعتراضی برآمده از بطن مکتب «انتظار». البته‌اشاره به این نکته ضروری است که بگوییم در دهه اول انقلاب(دهه شصت) نیز رگه‌هایی از شعر اجتماعی در بین آثار شاعرانی چون «سلمان هراتی» قابل ردیابی است، ولی در این دهه هنوز از آن به عنوان یک جریان تثبیت شده نمی‌توان نام برد. چنانکه محمد کاظم کاظمی(شاعر و پژوهشگر معاصر) نیز در مقدمه‌ای که بر کتاب «دادخواست» - که در بر دارنده گزیده‌ای از شعرهای اجتماعی شاعران انقلاب است – نوشته، به درستی به این مسئله‌اشاره کرده و گفته است:
« در دهة اول انقلاب‌، پرداختن به مسایل سیاست و اجتماع به‌ گونه‌ای دیگر است‌. موضع‌گیری بیش‌تر شعرها به سمت دشمنان بیرونی است و شاید به همین سبب‌، شاعران به ناهنجاری‌های درونی کمتر عنایت دارند. شاید هم این کار نوعی تخریب از داخل به حساب می‌آید و در زمانی که یک تهاجم خارجی آشکار در کار است‌، چندان به مصلحت دانسته نمی‌شود. شاید هم از این روی است که اولین شعرهایی که رنگی از اعتراض‌های اجتماعی دارد، به سوی «ضدّ انقلاب‌« نشانه‌گیری می‌کند و آن جبهه‌بندی معمول‌ِ آن سال‌ها را در نظر دارد، مثل«خیابان‌هاشمی‌» محمدرضا عبدالملکیان و «زمزمة جویبار» سلمان هراتی که هر دو در این دفتر آمده است‌. ولی در هر حال‌، این‌ها نخستین جرقه‌های پیدایش چیزی است که ما امروز به عنوان شعر اعتراض می‌شناسیم‌. لبه انتقاد البته متوجه دیگران است‌، ولی در این میان حرف‌هایی مطرح می‌شود که چند سال بعد بر بعضی از خودی‌ها نیز قابل صدق است‌، چنانکه در شعرهای علی‌رضا قزوه و بعدها نسل سوم شعر اعتراض در دهة هشتاد دیده می‌شود.»
شعر اجتماعی انقلاب به عنوان یک جریان قدرتمند و تثبیت شده، با پذیرش قطعنامه و پایان یافتن دوران دفاع مقدس متولد شد و در جان و جهان شعر انقلاب تداوم و استمرار یافت. از همین رو، کارنامه شعر اجتماعی انقلاب را باید بیش‌تر در مقطع بعد از جنگ مورد کاوش و بررسی قرار داد، چرا که تا پیش از این مقطع تاریخی نمی‌توان از آن به عنوان یک جریان جاری و ساری در جان و جهان شعر انقلاب نام برد. با این حال در دهه اول انقلاب نیز نمونه‌های قابل تاملی از شعر اجتماعی در کارنامه شعر انقلاب قابل بررسی است. برای نمونه شعر«زمزمه جویبار» از سلمان هراتی که از شاعران شاخص و برجسته نسل اول انقلاب است، به عنوان یک نمونه موفق از شعر اجتماعی دهه شصت قابل بررسی است. سلمان در این سروده پرتپش و موضع‌مند، هنرمندانه به ترسیم سیمای سیاه و غیرانسانی جامعه «ارباب و رعیتی» پرداخته است. وی که خود یکی از زخم‌خوردگان نظام منحوس و استبدادی ستم شاهی است، در «زمزمه جویبار» به تداوم حاکمیت ارزش‌های پوسیده ارباب و رعیتی در جمهوری نوپای اسلامی که برای تحقق «عدالت علوی» بنا شده، شدیدا معترض است:
« چرا عبدالله به شهر نیاید؟ / وقتی ارباب به ناموسش چشم دارد / مادر می‌گوید: / چرا هنوز حق با ناصرخان است؟! / چرا سهم عبدالله / جریب جریب زحمت است و حسرت / و سهم ناصرخان / هکتار هکتار محصول است و استراحت؟ / مگر عبدالله، زیر بوته به عمل آمده است / که صاحب هیچ زمینی نیست؟ / پس چرا عبدالله فقط کاشتن را بلد است / و ارباب برداشتن را؟ / ما در مقابل آمریکا ایستادیم / اما چرا هنوز کیومرث خان خرش می‌رود؟!»
(هراتی، سلمان، 1368، دری به خانه خورشید، تهران، انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، سروش.)
   و اما شعر دفاع مقدس در دوره بعد از جنگ به دو شاخه تقسیم می‌شود:
1ـ شعر رسمی و سفارشی
2ـ شعر غیررسمی و خودجوش
   منظور از شعر «رسمی و سفارشی» در این دوران شعری است که به نوعی گزارشگری و تاریخ‌ نگاری می‌پردازد و فراز و نشیب‌های جنگ هشت‌ساله را به صورت مستند و با ذکر عملیات، مناطق عملیاتی و ادوات و ابزار نظامی و جنگی با بیانی آهنگین و منظوم، به روایت می‌نشیند. سفارش‌دهندگان این‌گونه از شعر معمولاً نهادها و ارگان‌های دولتی و نیمه‌نظامی هستند که با دغدغه ثبت تاریخ دفاع مقدس در این وادی گام برمی‌دارند و برای ماندگاری این تاریخ پرافتخار، شاعران را به یاری می‌طلبند.
در این گونه از شعر ما شاهد خلق آثاری هستیم که بیشتر جنبه کاربردی دارند و به اقتضای سفارشی بودن، کمتر از جوهره ناب شعری برخوردارند. مصداق شاخص این شعرها، مثنوی‌های سرداران است که به انگیزه برپایی کنگره سرداران شهید به شاعران انقلاب سفارش داده می‌شود. ولی از حق نباید گذشت که هرچند زبان شاعران در این مثنوی‌ها در پاره‌ای از موارد به ناگزیر و به ضرورت، به تاریخ‌نگاری و گزارشگری باز می‌شود، ولی در مجموع، فرازهای شاعرانه و درخشان در این آثار کم نیست، چرا که سرایندگان این مثنوی‌ها، شاعرانی از نسل اول و دوم انقلابند که کارآمدی و توانمندی خود را در عرصه شعر با صلابت و حماسی دفاع مقدس به اثبات رسانده‌اند. به عنوان نمونه، بخشی از مثنوی «عبور از صاعقه» سروده شاعر متعهد و توانمند انقلاب «حسین اسرافیلی» را از مجموعه مثنوی سرداران با هم زمزمه می‌کنیم:
کجایید خوبان گلچین شده؟
که از خونتان عرش آذین شده
کجایید‌ای سروهای بلند؟
به طوف شما، جنگل احرام بند
چه کردید با صخره و کوهسار؟
هلا، ماه و خورشیدتان وام‌دار!
شفق شرمگین از شط خونتان
فلق، لیلی‌آوای مجنون‌تان
هلا! عاشقان جگر سوخته
بر آتش زده، بال و پَر سوخته!
چه گفتید با زخم در کارزار؟
که شد آفتاب این چنین شرمسار!
(حسین اسرافیلی، عبور از صاعقه، ص58)
 در شاخه دوم شعر دفاع مقدس بعد از جنگ (شعر غیررسمی و خودجوش)، کم‌کم شاهد پیدایش و شکل‌گیری جریانی هستیم که بعدها توسط منتقدین و کارشناسان ادبی «شعر حسرت و اعتراض» نام می‌گیرد. شعرهایی که ذیل این عنوان قرار می‌گیرند، عموماً شعرهایی با مضامین تند سیاسی و اجتماعی هستند که در آنها شاعر، افق نگاه خود را به سراسر مرز ایران گسترش داده و به تحلیل شرایط فرهنگی ـ سیاسی بعد از جنگ پرداخته است.
   شعر شاعران این دوره شعری است که در میدان جنگ «فقر و غنا» و در زمانه کمرنگ شدن ارزش‌های انقلاب، اعلام موجودیت می‌کند. شعری حیرت‌زده، پرخاشگر و معترض. معترض به استحاله فرهنگی، معترض به تبعیض و نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی، معترض به احیای فرهنگ سرمایه‌سالاری و افزایش فاصله‌های طبقاتی در جامعه، معترض به‌اشرافی‌گری و تجمل‌گرایی، معترض به خاموشی و فراموشی مردان جبهه و جنگ و بازماندگان شهدا و...
بدیهی است که شعری از این جنس، چندان مورد استقبال و توجه مسئولان و متولیان امر قرار نمی‌گیرد، مسئولانی که خود در به وجود آمدن این وضعیت و دامن زدن به آن، بی‌تقصیر نیستند! ولی علی‌رغم بی‌اعتنایی و سکوت مسئولان، این‌گونه از شعر به خاطر برخورداری از ویژگی‌هایی چون سادگی، صداقت، صراحت، جسارت و همزبانی با مردم، شدیداً مورد استقبال عمومی قرا می‌گیرد و مردم بر پیشانی آن مٌهر تأیید می‌زنند. همین توجه و استقبال عمومی باعث می‌شود که شاعران این‌گونه شعرها، با جسارت و اعتماد به نفس بیشتری در این عرصه گام بردارند و برای واگویه دردهای اجتماعی و ترجمان زخم‌های نسل جبهه و جنگ، از یکدیگر سبقت بگیرند.
در واقع شاعرانی که بعد از جنگ با این رویکرد به سرودن شعر پرداختند، شاعران آرمانگرایی بودند که با شاخک‌های حساس خود، صدای بازگشت ابتذال و انحطاط را می‌شنیدند و با توسل به این شگرد می‌خواستند جامعه را از فرو افتادن در باتلاق «روزمرگی» ‌و «روزمره‌گی» برهانند و آن را همچنان در صراط مستقیم آرمان‌گرایی و رسالت‌مداری به پیش ببرند. در واقع از این شاعران باید به عنوان شهیدان شاهد «عدالت» نام برد. شاعرانی چون: احمد زارعی، سیدحسن حسینی، قیصر امین‌پور، محمدرضا عبدالملکیان، سید عبدالله حسینی، علیرضا قزوه، سیدضیاالدین شفیعی و...
قیصر امین پور، پرچمدار مبارزه با «روزمره‌گی»
«قیصر امین‌پور» جزو نخستین گروه از شاعرانی بود که در دوره انفعال، از معبر «مقاومت مثبت»‌ زبان به اعتراض گشود و زنگ خطر ظهور پدیده «روزمرگی»‌ را زیر گوش فطرت خواب‌آلوده جامعه به صدا درآورد. قیصر، ما را دیگربار به «خویشتن خویش» ارجاع داد تا در فتنه‌خیز حوادث و آوار ناکامی‌ها و نامرادی‌های اجتماعی، هویت انسانی خویش را از یاد نبریم؛ زندگی را لب طاقچه «عادت» به فراموشی نسپاریم و سرنوشت خود را به «هرچه باداباد» پیوند نزنیم، تا روزی در رهگذر لحظه‌های تکراری، ناممان در ستون «تسلیت‌» سها برای آیندگان به یادگار بماند!
خسته‌ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بال‌های استعاری
لحظه‌های کاغذی‌ را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی‌های اداری
آفتاب زرد و غمگین، پله‌های روبه پایین
سقف‌های سرد و سنگین، آسمان‌های اجاری
با نگاهی سرشکسته، چشم‌هایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم‌انتظاری
صندلی‌های خمیده، میزهای صف‌کشیده
خنده‌های لب پریده،‌ گریه‌های اختیاری
عصر جدول‌های خالی، پارک‌های این حوالی
پرسه‌های بی‌خیالی، نیمکت‌های خماری
رونوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم
شنبه‌های بی‌پناهی، جمعه‌های بی‌قراری
عاقبت پرونده‌ام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد، باری
روی میز خالی من، صفحه باز حوادث
در ستون تسلیت‌ها، نامی از ما یادگاری!
شعر «خیابان ‌هاشمی»، مانیفست ساده‌زیستی
   شعر «خیابان ‌هاشمی» که می‌توان از آن به عنوان «مانیفست ساده‌زیستی» نام برد، سروده شاعر نام‌آشنای انقلاب محمدرضا عبدالملکیان از دیگر شعرهای عدالت‌محور است که در کارنامه شعر اجتماعی انقلاب اسلامی از تشخصی ویژه برخوردار است. فرازی کوتاه از این شعر را با هم می‌خوانیم:
خیابان‌ هاشمی
خیابانی که مبل، در آن نمایشگاهی ندارد
و ساندویچ‌فروشی‌هایش
همیشه در غربت و کسالت زندگی کرده‌اند
خیابان ازدحام نانوایی‌ها
خیابانی که شیرینی دانمارکی نمی‌خرد
خیابانی که جین نمی‌پوشد
خیابانی که کراوات نمی‌زند
خیابانی که مژه‌های طبیعی را دوست دارد
خیابانی که لباسش را از تعاونی‌ها می‌خرد
خیابانی که لباس تنش را
برای سیل زدگان می‌فرستد
خیابان‌ هاشمی
خیابان پیکان‌های مُسن
خیابان هُل دادن ژیان
خیابانی که بنز و بی.ام.و، با هراس تمام
از تیررس نگاهش می‌گریزند...
ادامه دارد