نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
اشتباهی سوار قطار انقلاب شده بودید خط عوض کردید!
سرویس سیاسی-
هادی غفاری در گفتوگو با روزنامه زنجیرهای قانون سخنانی را بر زبان آورده است که بررسی تک تک آنها نشاندهنده خلافگویی آشکار وی میباشد.
غفاری در این مصاحبه گفته است: «بعد از رحلت امام خمینی(ره) پیاده کردن بعضی افراد از قطار انقلاب آغاز شد و بنده را به زور از این قطار پیاده کردند. بعد از فوت امام خميني(ره) آرام آرام مرگ سیاسی ما فرارسید.»
وی همچنین در بخش دیگری از این مصاحبه میگوید: «هیچ وقت تفنگ، تريبون و صدای بلند قدرت نياورده و حتی زور و قدرت هم اقبال عمومی نمیآورد.»
درباره اظهارات هادی غفاری نکاتی وجود دارد که به صورت اختصار بدان میپردازیم، نخست آنکه چه کسی به زور از قطار انقلاب پیاده شده است؟!
بهمن ماه 1392 هادی غفاری در مصاحبه با ماهنامه نسیم بیداری گفته بود: «نکته بسیار زیبایی که آقای بازرگان داشت و آن روزها همه ما غافل بودیم و من امروز آن را میفهمم این بود که آقای بازرگان آینده را میدید اما ما نمیتوانستیم آن را ببینیم. آقای بازرگان آن موقع خیلی تلاش میکرد که ما آینده را هم ببینیم و دایره دیدمان را وسیع کنیم ولی ما آن موقع آنقدر امام در ذهنمان بزرگ بود که البته هنوز هم همانقدر بزرگ است که حتی از ذهنمان نمیگذشت که ایشان روزی فوت خواهد کرد چه برسد به اینکه فکر کنیم بعد از امام چه خواهد شد.»
چنانکه از این مصاحبه مشخص میشود پس از فوت امام خمینی(ره) امثال هادی غفاری از قطار انقلاب خود پیاده شده و به اردوگاه نهضت آزادی و سران آن پیوستند که امام خمینی بنیانگذار انقلاب در نامه به محتشمیپور وزیر کشور وقت و از دوستان هادی غفاری درباره آنان نوشته بودند: «پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است، و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است، و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را، که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد میدانند. و این از اشتباهات آنها است.»
امام خمینی(ره) در این نامه همچنین تاکید کرده بودند: «در هر صورت، به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند، و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.»
این همه نشان میدهد که هادی غفاری پس از رحلت امام خمینی(ره) به حقانیت آن چه که مخالفین راه و خط امام میگفتند و مینوشتند و عمل میکردند رسیده بود و طبیعتا خود از قطار انقلاب پیاد شده و کسی او را مجبور به این کار نکرده بود. هر چند که اگر واقعبینانه و با توجه به سخنان این روزهای هادی غفاری به ماجرا نگاه کنیم باید بگوئیم: «هادی غفاری به اشتباه سوار قطار انقلاب شده بود و وسط راه زمانی که گمان کرد راه را اشتباهی میرود پیاده شده و خط عوض کرد.»
از تهدید به ترور نمایندگان مخالف در صحن علنی
تا مخالفت با تفنگ و زور!
هادی غفاری همچنین در این مصاحبه علیه زور و تفنگ و مشروعیت نیاوردن این ابزار سخن گفته است، فارغ از اینکه کسی امروز معتقد به این نیست که زور مشروعیت میآورد کافی است به بخشی از اظهارات هادی غفاری در نیمه شب 19 اسفند 1358 در مقابل لانه جاسوسی اشاره کنیم که گفته بود: «در مجلس اگر نمایندهای خلاف خط امام عمل کند او را ترور خواهیم کرد زیرا برادران ما جانبازیهای زیادی کردهاند و گروههای زیادی جان خود را از دست داده و یا شکنجه شدهاند تا این انقلاب صورت گرفت، ما دنبالهرو آنها خواهیم بود.»
غفاری زمانی نمایندگان مخالف را در صحن علنی مجلس تهدید به ترور میکرد و امروز از این سخن میگوید که زور و خشونت مشروعیت نمیآورد!
درباره باقی صحبتهای هادی غفاری نیز گفتنی بسیار فراوان است که در این مجال فرصت پرداختن به آنها نیست ولی از او میخواهیم که به گذشته و حال خود نگاهی از سر دقت بیندازد.
چند شغله بودن برای شما هم بد است آقای زیباکلام!
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم یکی از اساتید دانشگاه تهران به موضوع اخراج صادق زیباکلام از دانشگاه آزاد پرداخته و نوشت:«بهعنوان یک عضو تماموقت دانشگاه تهران، باور دارم و خوب میدانم که چندشغلهبودن آفت بزرگی در کشور ماست و هرکسی در هر ردهای چنین رفتاری داشته باشد، حتی اگر غیرقانونی نباشد، کاری خلاف مصالح جامعه انجام داده و قطعا با اصلاحطلبی میانهای ندارد».
در ادامه این یادداشت آمده است:«معتقدم اگر بناست عضو هیئت علمی کار اجرائی انجام دهد، یا باید کاملا خود را به دستگاه جدید منتقل کند یا از شغل دانشگاهی خود مرخصی بدون حقوق بگیرد و حقوق خود را از محل جدید دریافت کند...یک عضو تماموقت دانشگاه تهران موظف است همه پنج روز کاری هفته تا ٤٠ ساعت سر کارش حضور داشته باشد. بهخصوص برای یک فعال اجتماعی مانند آقای زیباکلام که مرتب در رسانهها و شبکههای اجتماعی هم فعالاند...داشتن یک شغل تماموقت آنهم در دانشگاه بزرگی مانند دانشگاه تهران، به اندازه کافی از ایشان وقت میگیرد و اگر در دانشگاه آزاد نیمهوقت باشند، یا از کار دانشگاه تهران میزنند یا عکس آن».
گفتنی است صادق زیباکلام که استاد تمام وقت دانشگاه تهران است همزمان با دانشگاه آزاد همکاری میکرد و از این دانشگاه حقوق میگرفت، حضور تمام وقت او در رسانهها و سخنرانیهای وی در اقصی نقاط کشور و همچنین جمع کردن پول در حساب شخصی به عنوان کمک به زلزلهزدهها و در عمل انجام ندادن هیچ کاری این شائبه و سوال را به وجود میآورد که او چگونه به وظیفه اصلی خود یعنی تدریس تمام وقت در دانشگاه تهران نیز میرسد و میپردازد سوالی که روزنامه شرق نیز آن را مطرح کرده است، هر چند که تدریس اساتید لیبرالی مانند صادق زیباکلام در دانشگاه تهران نیز حاصلی جز به انحراف کشاندن دانشجویانی که دل به سخنان او بستهاند نداشته و ندارد.
مالهکشی اصلاحطلبانه!
روزنامه اعتماد تیتر یک شماره دیروز خود را به موضوع اظهارات اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت پیرامون دهه شصتیها اختصاص داده است.
نکته جالب توجه آن است که حتی در این موضوع نیز روزنامه طیف موسوم به اصلاحطلب منتقدان را مقصر جلوه میدهد: «روز جمعه حساب رسمي خبرگزاري فارس در شبكه اجتماعي توييتر تصاويري منقطع شده پخش كرد كه در آن اسحاق جهانگيري ميگويد دهه شصتيها هركجا پا ميگذارند مشكل ايجاد ميشود. انتشار منقطع صحبتهاي جهانگيري منجر به شكلگيري هجمه عظيم عليه او در شبكههاي اجتماعي شد».
این گزارش در ادامه نوشته: «اما واقعيت چه بود؟ جهانگيري در اين سخنراني اظهار كرد: «اينكه دهه شصتيها با ورود به هر مرحله از زندگيشان با مشكلات زيادي مواجه شدند ناشي از آيندهنگر نبودن مسئولان بود.» جهانگيري در اين سخنراني... نسبت به سياستهاي افزايش جمعيتي در دهه شصت انتقاد كرده و روي سخنانش متولدين اين دهه نبودهاند بلكه جهانگيري در اين سخنراني مسئولان وقت را مخاطب قرار داده است كه بدون آينده نگري و برنامهريزي مناسب مشكلات بسيار زيادي را براي اين نسل كه موسوم به نسل سوخته هستند پديد آوردهاند.»
توجیه تقطیع شدن هم برای خودش حکایتی دارد! گویا این واژه بهترین توجیه برای اظهارات نادرست است. عین اظهارات جهانگیری این بود:«دهه شصتیها هر کجا پا میگذارند مشکل ایجاد میکنند. این متولدین دهه شصت در هر مقطعی به هر موضوعی که ورود پیدا میکنند آنجا مشکل ایجاد میکنند...» در این جملات معاون اول دولت نگفته «دهه شصتیها به هر مقطعی که میرسند دچار مشکل میشوند» بلکه از این فعل استفاده شده است: «مشکل ایجاد میکنند» یعنی دهه شصتیها مشکل ایجاد میکنند و نه احیانا بیتدبیری و آیندهنگر نبودن مسئولان.
توجیه روزنامه مدعی اصلاحطلبی در این مورد هم مضحک است و هم تاسفبار. مضحک از آن باب که تصور کردهاند سخنان معاون اول یک متن هنری است که نیاز دارد آن را برای ملت تفسیر کنند و احیانا مردم نیز معنای کلمات و عبارات را نمیفهمند. و تاسفبار به دلیل آنکه کار رسانه ماله کشیدن بر اظهارات یا عملکرد نادرست مدیران و مسئولان نیست هرچند اگر همپالگی میانشان مشهود و آشکار باشد. ضمن آنکه اعتراض جهانگیری به کدام مسئولان است؟ جهانگیری خود از ابتدای انقلاب تاکنون مناصب مهمی را در اختیار داشته است.
برجام موشکی، خیانت به منافع ملی
روزنامه ایران دیروز در سرمقاله خود نوشت: «فرانسه اینک در گفتوگوهای خود با آمریکا و ایران درمورد برجام و موضوعات منطقهای و موشکی، نقش رهبری اتحادیه اروپا را ایفا میکند، ضمن اینکه اروپاییها هم به شدت مشغول لابی در واشنگتن برای حفظ برجام هستند. آقای لودریان، وزیر خارجه فرانسه در سفر به تهران در مورد چهار شرط ترامپ برای تغییر برجام و موضوعات منطقهای با مقامات ایران گفتوگو خواهد کرد...اگر دست ماکرون از گفتوگوهای اروپا با ایران بویژه گفتوگوهای لودریان در تهران پر باشد، ممکن است بتواند کاخ سفید را در تصمیمات پیش رو تعدیل کند.»
ایران در مطلبی دیگر نوشت: «بیتردید به جریان انداختن گفتوگوها پیرامون فعالیتهای موشکی و نقشآفرینی منطقهای ایران که با وجود مراودات معمول زیر سایه اختلاف بر سر مسائل خاورمیانه از هیچ تلاشی برای حل این بحرانها فروگذار نمیکند، میتواند مقدمهای باشد که دولتمردان آمریکایی را به ماندن در برجام ترغیب کند.»
توافق هستهای محدودیتهایش برای ما و امتیازاتش برای غرب رقم خورد و اینطور هم نیست که حامیان دولت از خسارت محض برجام بیاطلاع باشند. از همان ابتدا هم منتقدان و کارشناسان هشدار میدادند که موضوع هستهای بهانه است و حریف پس از دستیابی به هدفش در زمینه فعالیتهای هستهای ایران، موضوعات دیگری مانند توانمندی موشکی، حقوق بشر و ... را پیش میکشد. این پیشبینیها امروز محقق شده و طرف مقابل به دنبال محدود و حتی نابود کردن توانمندی موشکی و نفوذ منطقهای ایران است. در چنین شرایطی همصدایی افراطیون مدعی اصلاحات و تریبونهای حامی دولت با دشمن و کوبیدن بر طبل مذاکره، منشأ و ریشهای جز سوء نیت و خیانت به منافع ملی دارد؟
گریبان چاک کردن برای جاسوسان و جار زدن گفتوگوی ملی
روزنامه ایران دیروز در یادداشتی به قلم مشاور رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی نوشت: «گفتوگوی ملی، تابو نیست بلکه تضمینکننده منافع و اقتدار ملی است و با رجوع به آن، امنیت کشور، آسایش و آرامش عمومی و امید به آینده واکسینه و تضمین میشود.»
نویسنده این مطلب چند روز پیش گفتوگویی با همین روزنامه درباره کاووس سید امامی داشت و مدعی شد که مرجع تشخیص جاسوسی تنها وزارت اطلاعات است. در شرایطی که سید امامی و عدهای دیگر در پوشش فعالیتهای محیط زیست به جاسوسی و انتقال اطلاعات مراکز موشکی و هستهای کشورمان به بیگانه اهتمام داشتند، هوشیاری سازمان اطلاعات سپاه منجر به برملاشدن این توطئه و دستگیری عوامل آلوده آن شد اما افراطیون مدعی اصلاحطلبی و مشاور رئیسجمهور در امور اقوام که وزیر اطلاعات دولت اصلاحات نیز بود، به جای حمایت از این اقدام، اینگونه سعی داشتند فضا را غبارآلود و در روند رسیدگی به آن تشکیک و شبهه ایجاد کنند. کاری که کاملا در تضاد با منافع و مصالح کشور بود. به نظر شما با این طیف میتوان گفتوگو کرد؟