آسيبشناسي سياستهاي دولت درباره بافت فرسوده- قسمت پایانی
پرسشهای چهارگانه
کرمی*
نكته بسيار مهم اينكه اساس توسعه شهري ما در طي بيش از 5 دهه با الگوي معماري و شهرسازي برونمرزي صورت گرفته است و بافتهايي كه در محلات و مناطق شهري شكل گرفتهاند اساسا فاقد شرايط بومي در همجواري و همسايگي و شاخصهاي ديني و ملي شكل گرفتهاند و صرفا تجميع ابنيهاي است كه گاهي با كاربريهاي مورد نياز عمومي تكميل شده و نام محله بر خود گذارده است. خوشبختانه يا متاسفانه به علت دوري از معيارهاي ساخت در فرم و محتوا نيز اين به اصطلاح بافتها كمعمر و زود مستهلك هستند و لذا با اين بيان بافت فرسوده ميتوانند تلقي شوند. اما در يك مغالطه خطرناك و مهندسي شده، بافت فرسودهاي كه امروز در زبانها ساري و جاري است شامل بافتهاي با قدمت بيش از 50 سال است كه با روند توسعه 5 دهه اخير كاملا متفاوت است. هر چند معماري قاجاريه و قبل از آن به طور كامل قابل دفاع نيست لكن سخن اين است كه اساسا چنين بافتهايي با روند توسعه عمراني 5 دهه بعد خود همزبان نيست.
لذا فرسودگي و عدم اعتماد به بنا كه ناشي از سستسازي و عدم اتقان در طرح و اجراي ابنيه است، با عواملي چون تنگي معبر و مشكلات دسترسي آسان اتومبيل و گستره تاسيسات و زيربناهاي شهري، يكي انگاشته شده و مناطقي كه به طور ماهوي با آنچه بيهويتي در بافت خواننده ميشود متمايز است و ميبايد مشكلات آنها را در تجهيز و روزآمدي حل نمود (چرا كه ماهيت شهرهاي ما وابسته به آن است)، در شبهتدبيري نابخردانه، ناديده انگاشته ميشوند و به نام تحكيم و تجهيز و نوسازي همه هويت شهري و سبك زيست در آنها ناديده گرفته ميشوند. مصاديق بدخيم چنين جراحيهاي شهري را در دوره پهلوي دوم بخصوص در شهرهاي مذهبي و سنتي ايران شاهد بوديم و عمق حقد و حسادت آنان (مهندسان غربزده) در محو آثار بافت شهري (نه آثار باستاني واحد) را در شهرهاي كشور تجربه كردهايم.
از آنجا كه طرحها و برنامههاي ملي، داده شده توسط گروههاي تخصصي در طي سه دهه گذشته و مبتني بر دادههاي علمي خارج از فرهنگ اسلامي و به دور از مباني فقهي كه اساس حاكميت نظام جمهوري اسلامي ايران است، خاطرات خوشي را در ميان مردم بجا نگذاشتهاند، ميتوان اين احتمال را داد كه طرح ساماندهي بافتهاي فرسوده نيز همچون طرحهايي چون تنظيم جمعيت و نظام بانكي و امثال آن در آينده موجبات پشيماني را براي مديريت عمراني كشور فراهم آورد. حال كه اين سابقه و اين احتمال وجود دارد بهجاست به طور صريح از تكنوكراتهايي كه طرح بافت فرسوده را آبشخور نظام سياسي انديشههاي خود قرار دادهاند پرسيد آيا شما براي اين سوالات پاسخ داريد:
1. بافت فرسوده دقيقا يعني چه؟ و كدام نواحي از مناطق شهرها را بايد فرسوده ناميد؟
2. اساسا فرسودگي در شهر به چه معني است؟ و عامل آن چيست؟
3. آنچه عامل فرسودگي بافت شهري است گذر زمان است يا عدم روزآمدي كاركردهاي شهري و ضعف مديريت شهري؟
4. اصلاح و ساماندهي كدام بافتهاي شهري مقصد طراحان آن است؟
بايد از مديران عمراني كشور پرسيد اگر هويت شهرها به قدمت آنها و قدمت شهرها از نظر شما عامل فرسودگي آنهاست با كدام سابقه فرهنگي و دانش شهرسازي مبتني بر هويت ديني و ملي تاكنون ولو در حد يك نمونه كوچك كاري انجام دادهايد كه اكنون درصدد ايجاد بافت كارآمد و روزآمد با هويت در سراسر كشور هستيد؟
*کارشناس ارشد معماری وشهرسازی