جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب
آمادگی برای ورود به عالم آخرت
فی الکافی، عن جابرٍ قال: دخلتُ علیِ ابی جعفرٍ (علیهالسلام) فقال:یا جابر! إنّ المؤمنین لم یطَمَئنوّا الٍی الدنیا بِبقَائهم فٍیها و لم یأمنوا قُدومَهُمُ الآخرهًْ. یا جاٍبر! الآخرهًْ دارُ قرار و الدنیا دارُ فناء و زَوالٍ ولکٍنَّ أهلَ الدنیا أهلُ غَفلْهًْ و کأنّ المؤمنین هُم الفقهاء وأهلُ فکرهًْ و عبِرهًْ لم یصُمُّهم عن ذکِر الله تعالی ما سَمِعوا بآذانهِم و لم یعُمِهم عن ذکر الله ما رَأوا منِ الزینهًْ بأعینُهِم فَفازوا بثِوَاب الآخرهًْ کما فازوا بذلک العلم.(1)
جابر میگويد: خدمت امام باقر(ع) رسيدم، حضرت فرمود: اى جابر! همانا مؤمنين به ماندن در دنيا اطمينان نكردند و از رسيدن به آخرت ايمن نگشتند.
اى جابر! آخرت خانه ثبات است و دنيا خانه نابودى و زوال، ولى اهل دنيا غافلند و گويا مؤمنانند كه فقيه و اهل تفكر و عبرتند: آنچه با گوشهاى خود شنوند، ايشان را از ياد خداى- جل اسمه- كر نكند و هر زينتى كه چشمشان بيند از ياد خدا كورشان ندارد، پس به ثواب آخرت رسيدند، چنانكه به اين دانش رسيدند.
در این دیداری که جابر با آن بزرگوار داشته است، حضرت بیاناتِ مفصّلی دارند، یک فقره این است: مؤمنان به بقای خودشان در دنیا اطمینان ندارند. این، منافاتی ندارد با آن روایتی که میفرماید: إعمَل لدنیاک کأنکّ تعیشُ أبدا. معنایش این است که انسان باید همیشه خود را آمادۀ عبور از این مرز بکند، مرز موت و حیات، خاطرجمع نباشیم که تا بیست سال دیگر مثلاً، یا ده سال دیگر زنده ایم. نه، فرض بکند که یک ساعت بعد یا زودتر، از این دنیا خواهد رفت، به پیری و جوانی هم نیست که بگویید: پیرها حواسشان باشد که مطمئن به دنیا نشوند، اماّ ما جوانها هنوز وقت داریم! نخیر، ما تدَری نفسٌ ماذا تکَسِب غدا و ما تدَری نفسٌ بأیِّ أرضٍ تمَوت، هیچکس نمیداند؛ بعضیها جوانندً، سرِحالند، با مزاجهای سالم، بدنهای قوی، میافتند میمیرند! پیرمرد هفتاد ساله یا بیشتر، مثل ماها، نمُردیم، زنده ماندیم. بنابراین، اینطور نیست که عدمِ اطمینانِ به بقاء در دنیا مخصوص پیرمردها باشد. اگر بنا شد که اطمینانِ به بقاء در دنیا نداشته باشیم، این باید اثرش را در انجام تکلیف نشان بدهد.
یک تکلیف، تکلیفِ دنیایی است، مأموریم به اینکه در دنیا کارها را محکم، ماندگار انجام بدهیم:إعمَل لدِنیاک کأنکّ تعَیش أبدا. اگر انسان فرض را بر این بگذارد که کار دنیا را باید متوقف کرد، پس دًرس هم نباید خواند، ازدواج هم نباید کرد، خانه هم نباید ساخت. مقصود، این نیست، در کار دنیا گویا که همیشه زنده خواهید بود، اقدام کنید! آنچه مربوط به معایشِ]زندگی[ عِباد و تعمیر]آبادانی[ بلاد است، اینها را انجام بدهید! لکن مراقب هم باشید که برای محاسباتی که آن طرف با آن سر و کار داریم ،باید همیشه آماده بود. مؤمنان ایمن نیستند از اینکه وارد آخرت بشوند.
ضمنا توجّه کنید تعبیراتِ معارف اسلامی را در مورد مرگ؛
آًن که مردن پیش چشمش تهَلکُ است
نهیِ لاتلُقوا بگیرد او به دست!
کسانی هستندِ که مرُدن برایشان فناست، نابودشدن و از بین رفتن است. در معارف اسلامی چنین نیست، معارف اسلامی، مرگ را انتقال از یک عالمَ به یک عالمِ دیگر میداند، چقدر فرق میکند این معرفت، در کیفیتِ مواجهۀ با مرگ که رفتنِ به یک نشئۀ دیگری است، ورود در یک مرحلۀ دیگری از مراحل حیات است که حیات واقعی هم آنجاست: إنّ الآخرهًَْ لهی الحیوان. زندگی واقعی آنجاست، این حیات مقدمۀ آن است.
غافل نشدن اولیای الهی با ظواهر دنیا
از وارد شدن به عالم آخرت، ایمن نباشند، هر لحظهای ممکن است من و شما ـ چه پیر، چه جوان ـ در معرض قدُوم به آخرت باشیم. اهل دنیا از همین حقیقتِ روشن غافلند، با اینکه میبینند کسانی از جلوی چشمشان حذف میشوند، میمیرند و میروند، کاروان پیوسته در حال حرکت به آن سمت است و یکی یکی و گروه گروه در حال رفتناند، اماّ در عین حال همۀ ما دچار غفلتیم. مؤمنین، فقیهاند، نه اینکه فقهاء فقط مؤمنند، میفرماید: هر مؤمنی فقیه است، یعنی مؤمن با نگرشِ عمیق به این مسئله نگاه میکند، تأملّ میکند، از آنچه در مقابل چشم خود میبیند، عبرت میگیرد. با شنیدنِ صداهای مختلف و دیدنِ مناظر مختلف کور و کر نمیشود. وقتی چشممان به مناظر مختلف زینتهای دنیا میافتد، یعنی آن حقیقت را که جلوی چشم همۀ ماست و بایِد از آن عبرت بگیریم، آن حقیقت را نمیبینیم، دل میدهیم ،همین نگاه ظاهری هم همینطور است، کسانی که اهل معنا و اهل سلوک بودند، حتی به همین ظواهر هم کمتر نگاه میکردند. مرحوم آقای راشد (رضوان الله علیه) در این کتابی که در شرح حال پدرش نوشته، میگوید: پدرم تهران آمد، در خیابان در راه که میرفتیم، دیدم ایشان همینطور سرش پایین است. گفتم: بابا! این خیابانها را نگاه کنید! اینجا مثلاً مجلس شوراست، اینجا میدان بهارستان است.
گفت: نه، من نمیخواهم نگاه کنم، نمیخواهم خودم را مشغول کنم. یعنیِ به همین انداِزه هم کسانی که اهل معنا و اهل سلوکند، به نگاه کردن به این ظواهر خوش آب و رنگ هم دل نمیدهند، اقبال نمیکنند؛ برای اینکه غافل نشوند. البته کسانی که کُمَّلیناند، بالاتر از اینهایند، اینها نگاه هم میکنند، لکن غافل نمیشوند. در همین عوالم، عوالمِ ظاهری هم میچرخند، اماّ دلشان دائم متذکّر است. کسانی که اهل عبرتند، هم ثواب آخرت را پیدا میکنند، هم به علم دسترسی پیدا میکنند. مفهوم علم هم در این روایت، مهم و جالب است.
*شرح حدیث در ابتدای درس خارج، 17/2/92 به نقل از مشرق
ـــــــــــــــــــــــ
(1) - الشافی، ص 848