رابطه گناه و علل طبیعی در پیدایش زلزله(پرسش و پاسخ)
پرسش:
دانشمندان علت پیدایش زلزله را عوامل درونی و طبیعی زمین نظیر حرارت میدانند، در حالی که از منظر روایات افزایش گناه به ویژه زنا و ربا موجب بروز زلزله خواهد شد. سؤال اصلی این است که چگونه میتوان میان این دو دیدگاه ارتباط منطقی به وجود آورد؟
پاسخ:
در مورد پدیده زلزله و یا سایر بلایای طبیعی به طور کلی دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه این پدیده را در چارچوب علل و اسباب طبیعی و مادی این عالم تحلیل میکند و دیدگاه دیگر علل و اسباب غیرمادی نظیر برخی گناهان و رفتارهای ناصواب انسانها را دخیل در پیدایش بلایای طبیعی نظیر زلزله میداند، که هر کدام از این دو دیدگاه ادله و براهین خاص خود را دارند. سؤال اصلی در اینجا این است که آیا ارتباط منطقی میتواند میان این دو دیدگاه وجود داشته باشد به گونهای که هر کدام از علل و اسباب خود دور نشوند و در نگاه تلفیقی و جامع همه علل و اسباب اعم از مادی و غیرمادی در تحلیل نهایی ما قرار گیرد و نگاه یکسویه و تکبعدی به علل و اسباب عالم هستی نداشته باشیم؟
پاسخ اجمالی این است که براهین و استدلالهای عقلانی و آموزههای وحیانی این دیدگاه جامع را تأیید کرده و پدیدههای جهان هستی را محکوم یک سلسله قوانین ثابت و سنتهای لایتغیر الهی میداند که در نظام علت و معلولی جهان با علل و اسباب مادی و غیرمادی جاری و ساری است، و روند قضا و قدر الهی در تمامی تغییر و تحولات عالم هستی حاکم است. اما در پاسخ تفصیلی باید گفت در شروع و ابتدای دعای کمیل امام علی(ع) به جملاتی جهت استغفار اشاره میکند که حکایت از تأثیر عوامل غیرمادی بر پدیدههای مادی میکند و موجب تغییرات و آثار خاص خود میگردد. استغفار از گناهانی که موجبات نزول بلا، حبس دعا، تغییر نعمتها و... میگردد. در روایتی آمده است که از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد که با وجود اینکه هر حادثهای که در جهان رخ میدهد به تقدیر الهی و قضای حتمی اوست، دعا و دوا چه تأثیری میتواند داشته باشد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: دعا نیز از قضا و قدر است؟ (بحارالانوار، ج 5، ص 78)
بنابراین هیچ حادثهای در جهان هستی منفرد و مستقل از سایر حوادث نیست، همه قسمتهای جهان با یکدیگر متصل و مرتبط است. این اتصال و ارتباط همه اجزای جهان را شامل میشود، و یک پیوستگی عمومی و همهجانبه را بهوجود میآورد. اصل وابستگی اشیاء به یکدیگر و به عبارت دیگر اصل وحدت واقعی جهان (وحدت اندامواری) اصلی است که حکمت الهی تکیه فراوان بر آن دارد، از این جهت اصل مفهوم تجزیهناپذیری جهان مطرح میشود.
بنابراین آیات و روایاتی که بلایای طبیعی را مرهون گناه و فساد انسان تعبیر میکند، با علل و اسباب طبیعی پیدایش این حوادث نه تنها منافاتی پیدا نمیکند، بلکه با یک نگاه جامعنگر و وحدت اندامواری جهان هستی میتوان گفت که مجموعه علل و اسباب مادی و غیرمادی در پیدایش حوادث و بلایای طبیعی جهان دخیل است و این ارتباطات در مجموعه اجزا و ارکان نظام طولی و عرضی جهان هستی وجود دارد.
در سوره اعراف آیات 96 تا 100 آمده است: اگر اهل آبادیها ایمان آورده و از گناهان پرهیز کنند، حتماً برایشان برکاتی از آسمان و زمین میگشائیم. ولی تکذیب کردند و ما برای اعمالشان گرفتارشان کردیم. آیا اهل آبادیها ایمن هستند که (زلزله و بلا) چنان غافلگیرانه آنها را دریابد که شب در خوابند؟ و آیا ایمن هستند که عذاب آنها را روز هنگامی که مشغول بازی هستند دریابد؟...
در سوره نحل آیه 26 آمده است که به یقین پیشینیان مکر کردند پس خداوند بنیادشان را از پایه برانداخت و سقف بر سرشان فرو ریخت و عذاب از جایی بر سرشان آمد که نمیدانستند. همچنین در سوره عنکبوت در قسمتی از آیه 45 آمده است که «فکلا اخذنا بذنبه» همه هلاکشدگان را فقط برای گناهشان گرفتیم. بنابراین در این آیات و آیات متعدد دیگری از قرآن کریم گناه علت عذاب الهی قرار داده شده است و آنچه باعث تغییر بنیادین امتها میگردد همانا گناه و کردار بد خود آنان است و این هیچ منافاتی با علل و اسباب مادی این حوادث و بلایای طبیعی ندارد.