با خورشید انقلاب(خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)
مثل همه بسیجیها
سادهزیستی بر زندگی رهبر معظم انقلاب سایه افکنده است. ایشان این خصلت را از همان جوانی داشته و پس از انقلاب اسلامی نیز همواره با آن مانوس بودهاند. در اوایل جنگ که معظمله نماینده حضرت امام (قدسسره) در شورای عالی دفاع بودند.
روزی به دزفول آمدند. ایشان تصمیم گرفتند به اهواز بروند. ولی هیچ وسیلهای برای مسافرت به اهواز نداشتند. رو به تعدادی از رزمندگان میکنند و میفرمایند: آیا کسی به اهواز نمیرود؟ برادرم، شهید حسین علمالهدی که به اتفاق آقای حاج صادق آهنگران در دزفول بود، به آقا میگوید: ما میخواهیم به اهواز برویم. معظمله سوار ماشین آنان میشوند تا به سوی مقصد حرکت کنند. اخوی از دوران دانشجویی در مشهد با آقا مأنوس بود. او میدانست که حضرت آیتالله خامنهای ناراحتی معده دارند. از اینرو، مقداری نان، پنیر و گوجه تهیه میکنند و در بین راه، کنار جاده اندیمشک- اهواز، برروی خاکها مینشینند و مقداری نان و پنیر میخورند و بعد به راه خود ادامه میدهند.
حسین گفت: انگار نه انگار که ایشان نماینده حضرت امام(ره) هستند، بسیار ساده و خاکی بودند. بعد از صرف آن غذا، باهم به یکی از مقرهای نظامی در شوش رفتند. از آنجا بازدید کردند و سپس به سمت اهواز حرکت نمودند. عکس آن بازدید، هنوز هم موجود است. امروز نیز ایشان همان روحیه را دارند مثل همه بسیجیها.
(آقای سیدعلی علمالهدی، کتاب پرتوی از خورشید، علی شیرازی، ج8 ص61)