مهار غده سرطانی منطقه(نگاه)
علی اکبری
برای بهبود سرطان دو اقدام اساسی مورد توجه قرار میگیرد. گام اول مهار و جلوگیری از گسترش غده سرطانی و گام دوم حمله به غده سرطانی به منظور نابودی آن و همواره تأکید میگردد. این فرآیند باید تا نابودی کامل سرطان ادامه یابد و به طور مستمر این بیماری و فضای جولان و حرکت سرطان را رصد نمود و از جابهجایی و یا ایجاد غده سرطانی در محل دیگری از بدن جلوگیری نمود، در غیر این صورت مجدداً سلولهای سرطانی اقدام به گسترش خود در بدن بیمار خواهند نمود. دلیل طراحی این شیوه مقابله با سلولهای سرطانی، ذات و ماهیت این بیماری است. این بیماری در صورت عدم مقابله جدی با آن، تمام سطح بدن را آلوده و تصاحب کرده و عملاً امکان مقابله و درمان را سلب مینماید.
اگر این نحوه برخورد با بیماری سرطان را در عالم سیاست و نظام بینالملل شبیهسازینماییم و از غده سرطانی منطقه یعنی رژیم صهیونیستی سخن بگوییم باید گفت که نحوه برخورد و نابود کردن این حکومت نامشروع، همین شیوه میباشد. صهیونیستها همانند غده سرطانی از یک نقطه آغازین شروع کردند و با غصب سرزمین مقدس فلسطین و با ادعای از نیل تا فرات، خود را در منطقه گسترش دادند. تا مدتها هیچ کشوری یارای مقابله با این رژیم را نداشت و سردمداران این رژیم با خیالی آسوده و با اتکا به حمایتهای غرب و به ویژه آمریکا و انگلستان جنایات دهشتناکی را مرتکب شدند بدون آنکه مجازاتی را متحمل گردند. با این حال این حکومت نامشروع و غده سرطانی و سرمست قدرت، ناگاه خود را با مانعی به نام انقلاب اسلامی ایران مواجه دید. سران این رژیم از پیروزی انقلاب اسلامی تعبیر به زلزلهای کردند که میتواند باعث فروپاشی این رژیم گردد و بر همین اساس از ابتدای انقلاب از هیچ توطئهای علیه این گفتمان اسلام ناب که در کشور ایران اسلامی آغاز گردیده بود، فروگذار نکردند. این غده سرطانی منطقه خود را با مبارزی مواجه میبیند که با ذات و ماهیت سلولهای سرطانی آشنایی کامل دارد و بر همین اساس برخلاف گذشته که این رژیم توانست به تنهایی بر چند کشور عربی فائق آید، از بدو انقلاب اسلامی ایران شاهد شکستهای پیدرپی این رژیم هستیم. اکنون و در زمانی که تا پایان سال 2017 میلادی، اندک زمانی باقی مانده است سرطانی که در منطقه غرب آسیا ریشه دوانیده بود مهار شده و سیاست این رژیم از گسترش و تعمیق، به سیاست حفظ وضع موجود و بقا تغییر وضعیت داده است. عقبنشینی خفتبار از جنوب لبنان و شکستهای پیاپی در جنگ با حزبالله و گروههای جهادی فلسطینی برخی از مواردی است که همگان از آن آگاهی دارند. البته هنوز این سرطان امید دارد که بتواند بار دیگر به روزگار خوشی و قدرت بازگردد. رژیم صهیونیستی اکنون خود را در محاصره مجاهدین و مبارزانی میبیند که توانستهاند دستپروردهها و ایادی این رژیم را دچار شکست نموده و قدرت خود را فزونی بخشند. در حقیقت کمربند مهار این غده سرطانی در حال تکمیل و نهایی شدن است. اگر این رژیم با توطئههایی چون حمایت از داعش و جریان تکفیری برای بقا و ادامه مبارزه و فتنهانگیزی در منطقه، تشویق برخی سران اقلیم کردستان به منظور برگزاری همهپرسی استقلال و یا همراهی با برخی کشورهای مرتجع منطقه برای به آشوب کشیدن فضا، تلاش میکند مفرّی برای خود دست و پا نموده و توجهات را از خود به سویی دیگر منحرف سازد، تنها و تنها به دلیل ترسی است که از احتمال عدم بقا و قطع رگ حیات خود احساس میکند. این رژیم تلاش دارد سلولهای سرطانی خود را به نقاط دیگری گسیل کرده و به گسترش خود در منطقه و فرار از محاصرهای که گرفتار آن است مبادرت ورزد. در مقابل این رفتار غده سرطانی منطقه، مدافعان امنیت و آرامش منطقه، مسیر درمان و مقابله با این سلول را به خوبی شناسایی کرده و به پیش میروند. چگونگی مدیریت همهپرسی کردستان، مقابله با جریان تکفیر و داعش، مقابله با فتنهانگیزی مرتجعان و... نشان از هوشمندی جبهه مقاومت دارد. بر این اساس به نظر میرسد این غده سرطانی برای حفظ خود و ممانعت از فرود آمدن ضربات مهلک، سیاستهای نوینی را مدنظر قرار دهد و از مهمترین این سیاستها، اغوا و فریب جبهه مقابل است که مدنظر سران این رژیم قرار گرفته است. تشویق جریان مقاومت به رها کردن وضعیت و اکتفا به حداقلهایی که توسط جبهه مقاومت کسب شده و امید دادن به اینکه نتایج این اقدامات در صحنه نظامی و عملیاتی باید در پشت میز مذاکره چیده شود یکی از این اغواگریها میباشد. سربازان این عملیات پنهان، ستون پنجم و کسانی هستند که مسئولین صهیونیستی در دوره فتنه 88 به صراحت از آنها به عنوان پیادهنظام خویش نام بردند. کوتاه آمدن از موضع حق به بهانه اینکه اصرار ایران برای بهرهمندی از حقوق مشروع و قانونی خود باعث عصبانیت طرف مقابل و وقوع یک جنگ در منطقه میگردد از مهمترین مواردی است که مستمسک این جریان برای اقناع جبهه مقاومت اسلامی برای مذاکره در موضوع توانمندی موشکی و یا مسائل منطقهای قرار گرفته است. آنچه تحت عنوان برجامهای بعدی و با استدلال بهرهمندی از تلاش نیروهای نظامی در صحنه دیپلماسی مطرح است اگرچه ظاهری زیبا و فریبنده دارد لیکن ماهیتی خطرناک و عواقبی خطرناکتر در پشت سر دارد. فرصت دادن به طرف مقابل برای تجدیدقوا و گسترش فتنهانگیزی، کمترین هزینهای است که این رویکرد به همراه خواهد داشت و از دست دادن تمام دستاوردهای کسب شده تاکنون از نتایج و ثمرات آتی چنین راهبرد و خط فکری غلطی خواهد بود. برخلاف این سیاست، برای نابودی کامل این غده سرطانی باید حمله و ضربه را از محیط پیرامونی به محیط داخلی غده سرطانی نفوذ داد و تلاش نمود که این غده را از درون متلاشی کرد. رژیم صهیونیستی نباید آیندهای را برای خود متصور باشد و باید در بازه زمانی کمتر از 25 سالی که مقام معظم رهبری فرمودند نابود و مضمحل گردد. تقویت نیروهای فلسطینی - که تفاوت بین دستاوردهای دل بستن به مذاکرات و یا اخذ امتیاز بر اساس مبارزه را با گوشت و پوست لمس کردهاند و اکنون دانستهاند که تنها زبان قدرت است که میتواند باعث دستیابی به حقوق حقه و مشروع ایشان گردد - از مهمترین این رویکردها باید باشد. تقویت کرانه باختری و مجاهدین این منطقه و نوارغزه و همافزایی این نیروها با نیروهای مجرب مقاومت در لبنان و سوریه و عراق و... اقدام ضروری در مقطع کنونی برای بازپسگیری سرزمین مقدسی است که در زیر چکمه غاصبان نامشروع قرار گرفته است.