گوش شنوا در ورزش نیست!
سرویس ورزشی-
مشکلات مالی تیمهای پرسپولیس و استقلال و بدهیهای این دو تیم پرطرفدار و اولتیماتوم «فیفا» به این دو تیم و بالاخره ورود دولت به این ماجرا و قول سخنگوی محترم (آقای نوبخت) درباره پرداخت بدهیهای استقلال و پرسپولیس، یکی از اصلیترین سوژههای رسانههای ورزش و اصولا از مهمترین موضوعات مطرح درباره ورزش کشورمان بود.
موضوعی که به گمان ما اگر هم حل شود- که هنوز حل نشده- باز هم از موضوعاتی است که باید مورد توجه مسئولان و کارشناسان و رسانههای ورزش باشد، چرا که این موضوع به این شیوه که دیدیم و شنیدیم و بالاتر به آن اشاره شد برطرف نمیشود، این شیوه و نظایر آن شاید مشکل را به طور موقت و در کوتاه مدت حل کند، اما چون اساسی و ریشهای حل و فصل نشده است، به زودی از جایی دیگر و در مقطعی دیگر سر برخواهد آورد و باز روز از نو روزی از نو... برای حل اساسی مشکل باید سراغ ریشهها رفت و جلوی اشکالات و معضلات را از سر چشمه گرفت.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پرشد نشاید گذشتن به پیل
متأسفانه کار و بار ما در ورزش خیلی جاها با این شعر که آمد تناسب دارد. ما در ورزش خیلیجاها به جای اینکه جلوی مشکل را از سرچشمه بگیریم و مسائل را ریشهای حل کنیم، از سرچشمه و ریشه، پاک غافل میشویم و سراغ سرشاخهها میرویم و در اقیانوس مشکلات خود را گرفتار میکنیم.
این است که میدانیم و میبینیم که مشکلات تکراری، معضلات چندباره و شبیه به یکدیگر، سالهاست ورزش ما را گرفتار کرده و فکر و ذهن و وقت و انرژی مسئولان ورزش را به خود مشغول داشته و هزینه و سرمایههای ورزش را به جای صرفشدن در جاهای اساسی و موقعیتهای بایسته، صرف خودش میکند و متاسفانه، باز بدون اینکه آن مشکل حل و آن معضل برطرف شود و دست از سر ورزش بردارد.
مشکل پیشآمده برای استقلال و پرسپولیس، مشکلی نیست که مربوط به دیروز و پریروز باشد، اتفاقی نیست که یک باره چهره بسته و همه را غافلگیر کرده باشد، ما در ورزش (و فوتبال) خود، به معنای درست و دقیق کلمه «باشگاه» نداریم.
قبول؛ در حرف و سخن و روی کاغذ، ما حداقل دو باشگاه معروف و پرطرفدار و مطرح در قاره کهن داریم، اما در عالم واقعیت و ملموسات، این دو به اصطلاح باشگاه به هیچوجه باشگاه نیستند و از معیارها و شاخصها و استانداردهای باشگاهی کمتر بهرهای بردهاند.
سالهای سال است که اهالی ورزش، به ویژه آنها که درباره مسائل اساسی ورزش مسئولیت و وظیفهای برعهدهدارند، خطاب به مسئولان ورزش از لزوم سر و سامان دادن به نظام باشگاهداری سخن میگویند، و تذکر میدهند که اگر فعلا به هر دلیل از انجام این کار ناتوان و عاجز هستند، حداقل تکلیف این دو تیم معروف و پرطرفدار را به خاطر طرفدارانشان که همان «مردم» هستند، روشن کنید و آنها را از این حالت معلق و برزخی و روزمرگی نجات بخشید اما کسی یا کسانی که مخاطب این سخنان و تذکرات هستند، در اینباره عکسالعمل بایسته و لازم را به خرج نداده و گویا اصلا در باب این موضوع مهم و این تذکرات دلسوزانه، گوش شنوایی در نزد مسئولان وجود نداشته است.
مشکل امروز دو تیم تهرانی، تنها یکی از هزاران مشکلاتی است که این تیمها سالهاست با آن سرشاخ و درگیر هستند. علت وجود این مشکلات- مثلا همین پرونده بدهیها و دخالت و اولتیماتوم فیفا- ریشه در همین نبودن گوششنوا و عدماقدام به موقع از جانب مسئولان بوده است. اگر این دو تیم از حیث مالکیتی و مدیریتی تکلیف روشنی داشتند، بدون تردید کارشان به اینجا کشیده نمیشد که به خاطر فقدان قدرتمالی در آستانه محرومیت از جانب «فیفا» قرار بگیرند و دولت مجبور شود برای حل این معضل و رفع این خطر، دست به کیسه بیتالمال نماید.