kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۴۵۴
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۶ - ۲۰:۵۸

سخنان غیرمستند منتسب به امام‌حسین(ع) (3)(پرسش و پاسخ)


پرسش:
در محافل مذهبی و روضه‌خوانی و نگارش برخی متون سخنانی را در قالب نظم و نثر به امام‌حسین(ع) نسبت می‌دهند  مدرکی برای آنها یافت نمی‌شود. لطفاً اهم مصادیق این نوع مطالب را بیان کنید؟که در کتاب‌های مرجع هیچ سند و مدرکی برای آنها یافت نمی‌شود. لطفاً اهم مصادیق این نوع مطالب را بیان کنید؟
پاسخ:
در دو بخش قبلی پاسخ به این سؤال ضمن تأکید بر پالایش برخی مشهورات منتسب به امام‌حسین(ع) که سند معتبری ندارد، به دو نمونه از آنها شامل: 1- ان الحیاهًْ عقیده و جهاد 2- ان کان دین محمد لم یستقم الا... اشاره کردیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی می‌گیریم.
3- اسقونی شربه من الماء
در گذشته هرگاه این سخن را از زبان روضه‌خوانانی که برای گریاندن مردم حاضرند هر روضه بی‌اساس را بخوانند می‌شنیدیم، به سختی ناراحت می‌شدیم و با خود می‌گفتیم آخر چگونه امکان دارد که امام‌حسین(ع)، ابوالاحرار و سرور آزادگان، چنین سخن ذلت‌باری را در برابر دشمن به زبان آورد و با خواری و ذلت، زبان به التماس گشاید و از مردمان پستی که کمر به قتل او بسته بودند خواهش کند که بیایید به خاطر جدم رسول خدا(ص) جرعه‌ای آب به من دهید!
شهید عزیزی که شعارش «هیهات منّا‌الذلّه»، و سخنش «موت فی عزّ، خیر من حیاه فی ذل» (مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است) بود چگونه می‌تواند تن به این ذلت دهد و از دشمنان جانی خود با التماس آب بخواهد؟ شگفت‌آورتر از همه اینکه عده‌ای در توجیه این روایت جعلی می‌گویند: امام(ع) با این سخنان می‌خواست اتمام حجت بکند! اما معلوم نیست در کجای این سخن دلیل یا حجت و برهانی نهفته است.
اصولاً جای تأویل و توجیه زمانی است که روایتی سند داشته باشد. اما هنگامی که سخنی از هرگونه سند و مدرکی محروم باشد و محتوا و مفهومی کاملاً توهین‌آمیز و ذلت‌بار داشته باشد، دیگر جای هیچ‌گونه تأویل و توجیهی نیست.
سخن مورد بحث در کتاب‌های قابل اعتماد، و حتی در کتاب‌های نیمه معتبر، نیامده و فقط در کتاب‌های انگشت‌شماری که آکنده از تحریفات عاشورا و پر از اکاذیب است دیده شده است.
همان متن ساختگی نیز خود، بهترین گواه بر جعلی بودن این سخن است. جعل‌کنندگان این سخن آن را چنین ساخته و پرداخته‌اند:
... سپس حسین(ع) رو به عمربن سعد کرد و گفت: یکی از سه چیز را از من بپذیرید!
عمر سعد گفت: آن سه چیز چیست؟
امام(ع) فرمود: بگذارید به حرم جدم رسول خدا، مدینه، برگردم!
عمر سعد گفت: من نمی‌توانم این اجازه را به تو بدهم.
امام(ع) فرمود: جرعه‌ای آب به من بنوشانید که جگرم از تشنگی سوخت!
عمر سعد گفت: این دومی هم شدنی نیست.
امام(ع) فرمود: اگر چاره‌ای جز جنگیدن با من ندارید، پس لااقل تن به تن به جنگ من آیید!
عمر سعد گفت: اشکال ندارد؛ این سومی را به تو اجازه می‌دهیم!! (دیوان ابی‌الحب هویزی، عبدالمحسن ابی‌الحب هویزی، قم، انتشارات رضی، 1371)
در این قبیل کتاب‌ها که همه چیز در آن بر مدار گریه و گریه‌آور بودن می‌چرخد، از این‌گونه اخبار ساختگی و ذلت‌بار بسیار می‌توان یافت. در یکی دیگر از این اخبار چنین آمده است:
در آن هنگام که حسین(ع) روز عاشورا در میان میدان جنگ ایستاده بود و از دشمنانش جرعه‌ای آب می‌خواست و فریاد می‌کشید: هل من راحم یرحم آل‌الرسول المختار، هل‌من... هل من... هل من...، شمر جلو آمد و داد زد: تو کجایی یاحسین! امام(ع) فرمود: همین جا هستم.
شمر گفت: آیا تو از ما جرعه‌ای آب طلب می‌کنی؟ نه، این مطلب محال است که برآورده شود. (سیمای کربلا، حریم حریت، محمد صحتی سردرودی، سازمان تبلیغات، 1371).
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره سخنی دارد که بسیار مفید است.
استاد می‌گوید:
این قدر تشنگی اباعبدالله(ع) زیاد بود که وقتی به آسمان نگاه می‌کرد بالای سرش را درست نمی‌دید. اینها شوخی نیست. ولی من هرچه در مقاتل گشتم (آن مقداری که می‌توانستم بگردم) تا این جمله معروفی را که می‌گویند اباعبدالله به مردم گفت: اسقونی شربهًْ من المأ، یک جرعه آب به من بدهید، ببینم، ندیدم. حسین(ع) کسی نبود که از آن مردم چنین چیزی طلب بکند. فقط یک جا دارد که حضرت در حالی که داشت حمله می‌کرد و هو یطلب المأ. قرائن نشان می‌دهد که مقصود این است: در حالی که داشت به طرف شریعه فرات می‌رفت (در جستجوی آب بود که از شریعه بردارد) نه اینکه از مردم طلب آب می‌کرد. (فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، نشر معروف، 1374)                                             ادامه دارد