از هراره تا تهران - ۴۴
سؤال خبرنگار ایرانی معاون صدام را فراری داد
ادامه نشست خبری آیتالله خامنهای(رئیس جمهور وقت ایران) در حاشیه اجلاس هراره:
ـ رهبر ليبى، آقاى قذافى گفتند که جنبش عدمتعهد بىفايده است. نظر شما چيست؟
من جنبش غيرمتعهدها را چهارچوب خوبى براى تلاشهاى جهان سوم، در راه رسيدن به آرمانهاى جهان سومى مىدانم. البته معتقدم که تحرک و تلاشِ جنبش، در حد و توان و مقدوراتش ـ يعنى در حد توقعى که از او مىرفته ـ نبوده. جنبش بايد و مىتواند تحرک بيشترى پيدا کند.
ـ در حال حاضر، يک جنبش مذهبى در لبنان وجود دارد که اينها خودشان را پيروان ايدئولوژى شما اعلام مىکنند و گروگانهاى غربى را در دست دارند؛ آيا شما براى آزادى آنها ميانجي گرى مىکنيد؟
من نمىدانم شما به چه و کجا اشاره مىکنيد؟ ما هيچگونه گروگانى را در اختيار نداريم و اساساً علاقهاى هم به گروگانگيرى نداريم. ما دربارة آن جنبشى که شما به آن اشاره مىکنيد، اطلاعات زيادى نداريم. البته ما مىدانيم که در لبنان، گروگانهايى وجود دارند، اما شما مىدانيد که در لبنان، گروههاى مبارز و مسلح فراوانى هستند؛ بسيار مشکل است که انسان بتواند بگويد که اين گروگانها دست چه گروهي هستند. ممکن است نفوذ زيادى که ما در لبنان بر روى گروههاى مختلف داريم، اين فکر را در شما بهوجود آورده باشد که ما اين گروگانگيرها را مىشناسيم. اين درست است که گروههاى اسلامى لبنان، نسبت به ما علاقه مندند، اما آن گروگانگيرها را ما نمىشناسيم.
ـ در رابطة با پاسخى که در پايان صحبتتان داديد. چطور مىشود، اين قابل قبول باشد که شما هيچ اطلاع نداريد در لبنان چه مىگذرد، درحالىکه اکثر رهبران آنها به تهران سفر مىکنند و بالاخره با شما ملاقاتهايى دارند. سؤال دوم اين است که دوازده ماه است که مشورتهايى بين ايران و شوروى در جريان هست؛ آيا اين صحبتها و مشورتها، سرنوشت حزب توده را هم در برخواهد داشت يا نه؟ زيرا مدتى است که از آنها چيزى نشنيديم و نمىدانيم چه اتفاقى افتاده. سؤال سوم اين است که چرا شما به شيعيان افغانى کمک مىکنيد که از کشور خارج بشوند، ولي به سنيها نميکنيد؟
در مورد سؤال اولتان که رهبران لبنانى به ايران مسافرت مىکنند؛ اين درست است و در سطوح بالا هم با مسئولين ايرانى ملاقات مىکنند و اينها رهبران همان گروههاى مسلح اسلامى هستند که در لبنانند. اما آن رهبران، افراد شناختهشدهاى هستند و هرگز به ما نگفتند که گروگانهايى از فرانسه يا آمريکا يا جاهاى ديگر در اختيار آنهاست. و شما تصديق مىکنيد؛ دراينصورت ما حق داريم که از چنين چيزى مطلع نباشيم.
در مورد روابط با شورويها همان طوري که گفتيد، ما روابطي با آنها داريم و رفتوآمدهايي هم بين ما وجود دارد. اينها بيشتر در مورد مسائلى است که دو کشور همسايه با يکديگر بتوانند داشته باشند؛ مسائل سياسى و اقتصادى و فنى و تجارى. اما جز به اين مسائل، نهخير! مسئلة حزب توده، هرگز جا نداشته و آن يک مسئلة داخلى است. آنها يک گروه خرابکار بودند و منتظر محاکمه و مجازات خودشان هستند. لابد وقتى محاکمه شدند، عدهاى بيگناه و عدهاى گناهکار معرفى خواهند شد.
اما در مورد افغانستان بايد بگويم اطلاعات شما در مورد ارتباط ما با مردم افغانستان اطلاعات ناقصى است و بههيچوجه اينطورکه شما گفتيد، نيست. ما به ملت افغانستان احترام مىگذاريم و آنها را داراى حق انتخاب زمامدارانشان مىدانيم و معتقديم که دولتى بايستى در آنجا بر سر کار بيايد که مردم افغانستان آن را بخواهند و بپسندند. در اين ميان فرقى بين شيعه و سنى وجود ندارد.
متشکرم.
شايد برخي خبرنگارها متوجه نشدهاند؛ اما باتجربهها و بهخصوص غربيها، کاملاً متوجه شدهاند که آقاي خامنهاي چقدر با سياست و زرنگي جوابهاي آنها را داده اند؛ يعني کاملاً حرفهاي. و اين از رئيسجمهورِ نظامِ تازهتأسيسشدهاي که هفت سال از عمرش ميگذرد و از فردي که تحصيلاتش درعلوم مذهبي است، عجيب است. البته بايد هم تعجب کنند؛ که اينها، عقبة اين رئيسجمهور را نميدانند. او و خيلي از مسئولان جمهوري اسلامي، بارها زير دست مأموران آموزشديدة ساواک بازجويي شدهاند، اما چيزي خلاف مصلحت نگفتهاند. اين روحاني ميانسال، همة جوانياش را در ميدان مبارزه گذرانده و يک نَفَس هم ـ با رعايت هزاران ريزهکاري امنيتي ـ دست از مبارزه عليه طاغوت برنداشته. طوري مبارزه ميکرده که در اوج اثرگذاري، بهانهاي دست مأموران سفاک شاهِ ظالم ندهد. و اين نوع مبارزهاش آن قدر معروف شده بود که به او لقب «ماهي ليز» داده بودند.
اين مرد، در اوج صداقت و جرأت، بسيار تیزهوش است و مخاطبشناس. نيتهاي شوم بعضي از اين خبرنگاران کارکشته را ميداند که ميخواهند يک ضعف يا تناقض يا تزلزل در جوابها پيدا کنند و آن را فرياد بزنند. مصاحبه، با قدرت و صلابت رئيسجمهور ايران به پايان ميرسد و سؤالها و جوابها در جهان مخابره ميشوند.
در روزهاي بعد، طارق عزيز، معاون صدام و وزير خارجة عراق هم که سعي ميکند اداي آزادي بيان و آزادي مطبوعات دربياورد، يک مصاحبة مطبوعاتي راه مياندازد؛ اما در ميانة سؤالها، خبرنگار خبرگزاري جمهوري اسلامي از او ميپرسد:
«شوراي امنيت سازمان ملل، کاربرد سلاح شيميايي را توسط عراق در جنگ با ايران تأييد کرده، آيا ممکن است باز هم اين کار را تکرار کنيد؟» طارق عزيز بهوضوح قرمز ميشود. کمي آب ميخورد و باعصبانيت جواب ميدهد:
«ما مجموعة مقررات بينالمللي را قبول داريم. نميشود فقط قسمتي از آن را پذيرفت» بعد هم بدون مقدمه، جلسه را تعطيل ميکند و ميرود. قرار بود اين جلسه وجههاي براي صلحطلبي صدام باشد، اما برعکس شد.
برنامة بعد از جلسة خبري، ديدار با رئيسجمهور مالي «موسي ترائوره» است. آقاي خامنهاي گويا اين جلسات ديدار را مجلسي متصل ميبينند که هر فرازش، مطلبي نو و بديع ميطلبد. به غير از صحبتهاي معمول، در هر جلسهاي، نکتة جديدي ميگويند که سهم آن طرف گفتگو است. مهمان بعدازظهر پنجشنبه، از يک کشور مسلمانِ نسبتاً فقير و گرفتار قحطي است. آقاي خامنهاي اينبار از آفريقا، بهعنوان قارهاي مظلوم و رنجور شروع ميکنند: «ما دوست داريم که روابطمان را با کشورهاي آفريقايي بيشتر کنيم. حقيقت اين است که ما با شما در آفريقا احساس خويشاوندي ميکنيم و ميخواهيم با آفريقاييها که ستم استعمار را کشيدهاند، بيشتر رابطه داشته باشيم. اين استراتژي جمهوري اسلامي است و خط استراتژيک ما، ناشي از تفکر اسلامي ماست. و حمايت ما از ملتهاي مظلوم، تلاش براي متحد کردن آنان درمقابلِ استکبار جهاني است.»
کلمات چنان دقيق و حسابشدهاند که گويا از روي متني که مدتها رويش کارشده است، خوانده ميشوند. ترائوره، رئيسجمهور مالي، چند دقيقهاي از وضع کشورش و از مشکلاتي که دارند تعريف ميکند. در واقع، او هم اينجا، در کنار اين مردِ حقيقتاً روحاني، احساس قرابت و راحتي ميکند و دوست دارد درد دل کند.
بعد در مورد آفريقاي جنوبي و اجلاس صحبت ميکنند. ترائوره از نطق آقاي خامنهاي و نظراتي که دربارة مبارزة با رژيم نژادپرست دادهاند، تشکر و تعريف ميکند: «اميدواريم با اين انديشة جالب و عاليِ شما بتوانيم کشورهاي خط مقدم را درمقابلِ آپارتايد حفظ کنيم.» در آخر صحبتها هم بحث قحطي در آفريقا و مالي ميشود و ترائوره از کمکهاي ايران به آفريقا و مالي تشکر ميکند و ميگويد: «سلام من را به امام خميني و مردم ايران برسانيد. اميدوارم سالم و موفق باشند.»