زیرپوست جنگ - 14
رئیس ستاد کل حزب بعث عراق روایت میکند
عقدهای که صدام را آزار میداد
ادامه گفتگوی غسان شربل با نزار الخزرجی رئیس ستاد کل رژیم بعث عراق:
غسان شربل: مابین سالهای 1988 [اتمام جنگ با ایران] و حمله به کویت چه اتفاقاتی افتاد؟ خصوصا که تو آن زمان رئیس ستاد مشترک ارتش بودی.
نزار الخزرجی: صدام معتقد بود که موفقیتش در تضعیف انقلاب ایران و تضعیف قدرت آن در امتداد یافتن به بیرون مرزهایش کاری بوده که از عراق و کشورهای خلیج و دیگر کشورهای عرب حفاظت کرده است.
او معتقد بود کشورهای عربی در قبال این نقش، که هزینه زیادی برای عراق در بر داشته باید حس عمیق قدرشناسی و امتنان داشته باشند. انتظار داشت اعراب بعد از جنگ شروع به کمک به عراق کنند و کمکهای گستردهای ارائه دهند. صدام همچنین انتظار داشت که جهان غرب هم نسبت به او حس تشکر و امتنان داشته باشد چون این انقلاب [انقلاب ایران] با آن هم دشمن بوده است.
او همین را از اردوگاه کمونیستی هم انتظار داشت چون انقلاب ایران به بی ثبات کردن جمهوریهای [مسلماننشین] آسیایی شوروی تهدید میکرد. برای فهم این حس ِصدام باید حواسمان باشد که عراق در حالی وارد جنگ شد که پساندازی معادل 43 میلیارد دلار داشت و درحالی از جنگ خارج شد که حدود 70 میلیارد دلار قرض داشت که نصف آن به کشورهای عرب بود. صدام انتظار کمک بزرگتری داشت.
عراق از جنگ بیرون آمد ولی با احساسات جریحهدار شده. در طول هشت سال همه پیشرفتها متوقف شد و حتی بخشهای زیادی به عقب بازگشت. قرضهای سنگین و طرحهای نیمهکاره و نرخ بیکاری بالا.
صدام شدیدا از اعراب و دیگر کشورهای جهان احساس سرخوردگی میکرد و این سرخوردگی تبدیل به تلخکامی شد. او نه تنها انتظار داشت که این کشورها قرضهایشان را ببخشند، بلکه حتی انتظار داشت که به عراق کمک هم بکنند. عراق در طول جنگ 350 میلیارد دلار هزینه کرد که کشورهای عرب 40 میلیارد آن را دادند.
صدام حساب میکرد که عراق این بار را به نیابت از دیگران هم به دوش میکشد و معتقد بود عراق، سد مقابل ایران در راه تحقق آرزویش مبنی بر صدور انقلاب است و در صورت فرو ریختن این سد، نظامهای منطقه سرنگون خواهند شد. معتقد بود که عراق نقطه توازن و منبع و مایه ایمنی اعراب است.
در همین فضا، این بحث شروع شد که کشورهای عربی از محدوده تعیین شدهشان در بازار نفت بیرون بروند، چیزی که موجب سقوط قیمت جهانی نفت شد.
صدام مدام میگفت که درآمدهای نفتی عراق برای پرداخت قروضش کافی نیست. او از اقدام کویت و امارات در افزایش تولید نفتشان (درحالیکه میدانستند ضررکننده اصلی کسی نیست جز عراق) تعجب کرده بود.
بعد، این بحث بالا گرفت که کویت با استفاده از طبیعت زمین در مرز با عراق استفاده کرده و از بخش عراقی چاههای شنی نفت، نفت برداشت کرده است. صدام شدیدا خشمگین شد و گفت که کویت دارد نفت عراق را میدزدد. صدام از این قضایا دو نتیجه گرفت: اول اینکه طرفی وجود دارد که از کاهش قیمت نفت برای تضعیف عراق استفاده میکند و آمریکا و کشورهای غربی را تلویحا به چنین سیاستی متهم کرد.
دوم اینکه صدام کار کویت در برداشت نفت عراقی را توهینی به خود محسوب کرد. حقیقت این است که صدام، از مستثنی کردن عراق از عضویت در شورای همکاری خلیج فارس خوشش نیامد. او حساب میکرد که این کار نشانگر نوعی میل در دور کردن عراق یا منزوی کردنش است. به همین دلیل بود که «شورای همکاری عرب» را [با حضور عراق، اردن، یمن شمالی و مصر] تشکیل داد. به علاوه تغییراتی که در شخصیتش ایجاد شده بود.
* چطور این تغییرات را [پس از پایان جنگ با ایران] در او حس کردید؟
- از همان ساعات ابتدایی آتشبس، مردم برای شادی به خیابان ریختند و صدام هم با پوشیدن لباس عربی از یک بلندی در بین آنها حاضر شد و نگاهش را به جایی بین زمین و آسمان دوخت. او به صورت حادّی تغییر کرد. صدام این عقده را داشت که قهرمان امت [عرب] شود. این دغدغه را داشت که جاودانه شود. یک جای استثنایی در آن به خود اختصاص دهد، حتی اگر شده از طریق بد وارد تاریخ شود.
کسانی که صدام را میشناسند میدانند که او رهبران عادی را قبول ندارد. آنها را کسانی میداند که در زندگی کشورها و ملتهایشان به صورت گذری میآیند و میروند. با حالت مسخره کردن میگفت: «آن رئیس جمهور آمریکا که با 51 درصد آرا انتخاب میشود چه تصمیم سرنوشتسازی میتواند اتخاذ کند؛ او یک رئیس جمهور ضعیف است. تصمیمات حیاتی و سرنوشتساز را مردان قویای میتوانند اتخاذ کنند که در رأس حکومتهای قوی باشند و قدرت اجرای آن تصمیمات را داشته باشند.»
* کدام یک از رهبران را تحسین میکرد؟
- استالین و روش مدیریت او در جنگ جهانی دوم را تحسین میکرد. به فرماندهان نظامی یک کتاب (که شورویها درباره جنگ جهانی دوم نوشته بودند) داده بود که در آن از استادی استالین در مدیریتش صحبت شده بود.
در حقیقت، صدام خودش را یک رهبر عظیم میدانست. خواست در جنگ از بعضی کارهای استالین تقلید کند ولی از آنها به صورت ناقص [و تحریف شده] تقلید کرد. وجود نماینده حزبی یا مأمور سیاسی در لشکرهای نظامی از آنجا گرفته شده بود. وجود این نمایندهها (که گزارششان را مستقیما به فرمانده کل مینوشتند) باعث ناراحتی و اعصاب خردی فرماندهان لشکرها و سپاهها شده بود. [صدام] در بحث اینکه شخصا همه چیز را در دست خودش بگیرد [هم] از استالین تقلید کرد. برای فرماندهان میدانی، آزادی کافی قائل نبود. تمام امور استراتژیک را در دست خودش گرفته بود، درست مثل کاری که استالین کرده بود. معتقد بود که میتواند از جمال عبدالناصر بزرگتر باشد.
* عقده تاریخ داشت؟
-شب و روز با این عقده همراه بود. شاید معتقد بود که از زمان صلاحالدین ایوبی تا آن زمان، بزرگترین رهبر[ی است که ظاهر] شده.