ساختار جبهه اصلاحات ناقصالخلقه است(خبر ویژه)
وارد کردن محمدرضا عارف به عنوان یکی از بازیگران اصلی و یکی از متغیرهای مستقل جبهه اصلاحات به میانه میدان نبردی تخصصی و اعطای قدرت تعیینکنندگی بالا به او، از خرداد92 به بعد، آنهم در حالیکه بزرگترین حضور و کنش او در سرتاسر حیات سیاسیاش، عدم حضور در انتخابات92 بود (آنهم به شکلی قهری و اجتنابناپذیر) از آن دست تصمیمگیریهای اشتباهی بود که میتواند همانند کاتالیزوری برای فرو غلتیدن به درهای عمیقتر از آنچه در تیر 84 به آن سقوط کردیم، عمل کند».
سایت اصلاحطلب خردادنیوز در تحلیلی نوشت: یکی از بزنگاههای تاریخی سیاست ایران را 3 تیر 84 باید در نظر گرفت. بزنگاهی که منجر به ظهور گفتمانی جدید در سپهر سیاست ایران شد. گفتمانی که تاثیراتی جدی بر فرایند توسعه سیاسی و گذار به دموکراسی کامل در ایران از خود باقی گذاشت. میتوان گفت این بزنگاه تاریخی مستقیما منبعث از بحرانهایی عمیق از جمله بحران تصمیمگیری در اتاق فکر اصلاحات میبود که خود، ناشی از ضعفی تاریخی و نهادی در روند تصمیمگیری درون جبهه اصلاحات بوده است. بهنظر میآید این پاشنه آشیل اصلاحطلبی، مبدل به یک ویژگی نهادی در ساختار جریان اصلاحات گشته است که به آسانی نیز قابل تغییر نیست.
پیچیدگیهای روزافزون میدانگاه پرپیچ و خم سیاست، طبیعتا بازیگرانی هوشمند و متخصص خود را طلب میکند. بازیگرانی که علاوهبر برتریهای ژنی، میبایست شایستگیهای ذهنی و تواناییهای شخصیتی خواص و در خورتوجهی را برای امتداد حیاتشان، در خود پرورانده باشند. در غیراینصورت مطابق همان اصل برتری ژنی کذایی مدنظرشان، طبیعت، موجودات ضعیفتر و ناتوانتر در همزیستی مثبت و کارا با محیط پیرامونیشان را، از چرخه بازی حذف خواهد کرد!
افرادی که سهوا و یا عامدانه بازیگری را به میدان بازیِ سیاست روانه نمودند که بههیچ عنوان و با هیچ معیاری، نمیتوان وی را به عنوان بازیگری عقلایی(در چارچوب نظریه بازیها) پنداشت که تصمیمات وی بر اساس به حداکثر رساندن سود جبهه اصلاحات و یا حتی خود بازیگر مذکور باشد، نه تنها خیانتی بزرگ در حق شخص عارف و اصلاحات کردهاند که باید در مقابل تاریخ سیاسی کشور نیز پاسخگو باشند.
متهم اصلی در این میان، ساختار معوج و ناقصالخلقه سیاستورزی اصلاحطلبانه با همراهی افرادی است که با علم به باگهای ساختاری شخصیت این بازیگر اشتباهی نبردگاه سیاست، او را به میانه میدانی فرستادهاند که نه تنها خود را دچار تعارضات عقیدتی عمیق کرده است که در کوتاه مدت نتایج خسرانبار این تحمیل ناصواب و خطرناک، دامن تمامی دلسوزان اصلاح و تغییر را خواهد گرفت!
کنشهای غلط و ناموزون و مستمر عارف چه در قامت ریاست شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و چه در مقام ریاست منفعلانه فراکسیون امید مجلس دهم و حتی چه در اِشل یک فعال سیاسی(با اظهار نظرات بدموقع و غیرکارشناسانه) در کوتاهمدت جبهه اصلاحات را با بحران کارآیی (و متعاقبا بحران مشارکت) روبرو خواهد ساخت. در پس این بحران، جریان اصلاحات درگیر آنچنان پویایی زوالی خواهد شد که سادهانگاری سودمحورانه و فردگرایانه معدود گردانندگان پشت پرده عارفی سیاسی و سینهزنان زیر علم از خودگذشتگی سلبی و اجباری ریاست سابق دانشگاه تهران در انتخابات 92، بر دیواره تاریخ سیاسی ایران حک خواهد شد.