قرآن و فرهنگ زمانه-بخش سوم و پایانی
چگونگی برخورد با آداب و فرهنگ رایج
مهدی شریفی
در دو شماره پیشین آداب و رسوم عصر جاهلیت همچون، آیین شرک و بتپرستی، آیین یهود، آیین مسیح، خرافهپرستی اعراب عصر نزول، موقعیت زنان در فرهنگ جاهلی و ازدواجها و طلاقهای آن عصر مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نوشتار حاضر، بخش سوم و پایانی این مطلب است که به تبیین چگونگی برخورد قرآن با فرهنگ زمانه و مصادیق مبارزه قرآن کریم با فرهنگ و آداب و رسوم غلط میپردازد.
قرآن كريم در دوران جاهليت عربستان نازل شد و هدف از نزول آن هدایت مردم بود. لازمه هدایتگری ارتباط با مجموعه باورها و رفتار فرد و جامعه و نقادی آنها است. از اين رو، قرآن کریم به منظور هدايت و راهبرى مردم و نجات آنان از گمراهىها و ضلالتها و نماياندن راه درست، متعرض آداب و رسوم و فرهنگ حاكم بر مردم شد و به رد يا اصلاح آنها پرداخت. خداوند، عصر قبل از نزول قرآن را به نام «عصر جاهلیت» معرفی کرده است. این کلمه اولین بار در قرآن برای اعراب قبل از اسلام به کار برده شده است و نشانه بارز و آشکاریست بر مخالفت قرآن با فرهنگ، عقائد، افکار و رفتار آن زمان. یعنی همین یک کلمه (جاهلیت) در نشان دادن مخالفت قرآن با آن زمان كافي است.
فرهنگ محاوره و فهم قرآن
قرآن کریم آمده تا انسان را از جهالت و تاریکی به سمت نور هدایت کند. نقش هدایتگری قرآن زمانی نتیجهبخش خواهد بود که مطالب عالی و معارف بلند توحیدی آن در قالب الفاظ، به زبان مردم عصر نزول بیان شود تا آن مردمان بتوانند از نور قرآن بهرهمند شوند. اگر زبان قرآن غیر از زبان عصر نزول میبود، نقض غرض حاصل میشد. از آنجا که غرض از نزول قرآن هدایت عامه مردم است، اگر به زبانی غیر از زبان جامعه آن زمان، نزول مییافت، قابل فهم بر مردم واقع نشده و هدایتگری آن زیر سوال میرفت. بنابراین قرآن برای تحقق بخشیدن اهداف خود باید به زبان عصر نزول سخن بگوید تا بتواند مردم را راهبری کند.
از طرفی فرهنگ عرب عصر نزول توأم با فساد و فحشا و عقبماندگی و انحراف بوده و محاوره آنها نیز تحت تأثیر چنین فرهنگی لبریز از واژگانی زشت و رکیک و نادرست بوده است. اما قرآن به عنوان کتاب هدایت با بهرهگیری از فرهنگ عصر نزول، ضمن رعایت موازین اخلاقی و عقلایی در رساندن پیام خویش به مخاطبان خود، با فرهنگ محاورهای غلط و دور از آرمانهای قرآنی به مبارزه برخاست و استفاده از واژگان زشت و ناسزاگویی را امری ناپسند و نکوهیده دانست.
با این حال برخی پنداشتهاند که قرآن از کلمات زشتی همچون «فرج» در آیه «وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها» که به معنای شرمگاه زن است، استفاده کرده و یا قرآن مانند فرهنگ جاهلی برخی انسانها را به حیواناتی مثل «سگ و الاغ» «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْب» و یا «كَمَثَلِ الْحِمار» تشبیه کرده و نام آنها را به انسانها گذاشته است. اما آنها بر اثر ناآگاهی از معانی لغات در عصر نزول و تفاوت آن با معانی این لغات در عصر حاضر، به این شبهه گرفتار شدند. زیرا فهم درست و دقیق قرآن به فهم درست و دقیق فرهنگ گفتوگوی عصر نزول باز میگردد.
لغتشناسان در معنای واژه «فرج» گفتهاند: این کلمه به معنای جدایی و فاصله میان دو چیز است. پژوهشگر معاصر آقای مصطفوی پس از اشاره به چند مورد از آیاتی که واژه فرج در آنها به کار رفته است، مینویسد: فرج، جدایی و فاصله مخصوصی است که در اعضای بدن ظاهر است، مانند فاصله میان دو پا. در این فاصله است که قوّه تمایل و شهوت در مرد و زن آشکار میشود. در این تعبیر قرآن، دو نکته ظریف نهفته است. یکی اینکه قرآن از ذکر کلمهای که گفتن آن زشت و شرم آور است، خودداری کرده مگر به طریق کنایه. دوم اینکه امر به عفت و پاکدامنی را به پس و پیش و اطراف آنها که در عرف موجب لذت جنسی میشود، عمومیت داده است.
با توجه به این توضیح کوتاه، آیه «وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها» چنین معنا میشود: «وآن زنی که خود را پاکدامن نگاه داشت...» از این معنا به خوبی روشن است که قرآن کریم برای بیان مقصود خود، چه تعبیر مؤدبانهای را به کار برده است.
اما باید دانست که لزوم فهم و تفسیر قرآن با استفاده از واژههایی که از لحاظ زمانی و مکانی محدودیت دارند، به معنای محدودیت پیام این کتاب آسمانی نیست. هر سخنی اگرچه در برهه زمانی و مکانی خاصی پا به عرصه وجود میگذارد، و از لحاظ گزینش واژهها محدودیت زمان و مکان به خود میگیرد، اما از لحاظ محتوا ممکن است فراتر از زمین و زمانی که در آن تولد یافته، باشد. البته این ویژگی منحصر به قرآن نیست، بلکه ویژگی هر سخن ارزشمندی است. نوشتهها و سخنانی که از ارسطو و افلاطون در زمان و مکانی خاص بیان شده، به بهانه گذشت زمان، پیام آن را به همان زمان و مکان محدود نمیکند.
اما تشبیه برخی از انسانها به حیوانات که در دو آیه از قرآن به چشم میخورد؛ با دقت و تأمل در این دو آیه روشن میشود که در حقیقت انسان به حیوان تشبیه نشده، بلکه اعمال برخی انسانها به اعمال و رفتار بعضی حیوانات تشبیه شده است و برای رفتار انسانهای خطاکار، مَثَل و نمونه حیوانی آن ارائه شده تا بدین وسیله زشتی و نادرستی کار آنان واضح گردد.
قرآن بسيارى از عناصر منفى فرهنگ جاهلى را نقل كرده و در مواردى، پس از بيان فلسفه اين عمل، به رد و اصلاح آنها پرداخته است. از سويى ديگر عناصر مثبت فرهنگ جاهلى را نيز از نظر دور نداشته و آنها را بيان كرده است. گاه به تعديل و يا تكميل آنها همت گماشته و گاه با ايجاد تغيير و تحولاتى، آنها را اصلاح كرده است.
آداب و سنن رایج مورد تایید اسلام
چنانكه اشاره شد، بخشى از آداب و سنن و باورهاى رايج صدر اسلام، بدون اينكه تغيير و تحول اساسى در آنها ايجاد شود، تثبيت شد. در ذیل به نمونههایی از آنها میپردازیم:
آداب و سنّتهایى كه مطابق با ارزشهاى اخلاقى، نيك و پسنديده بود و به عبارتى مغايرتى با اصول و ارزشهاى پذيرفته شده دين اسلام نداشت و متضمن مفسده و ضررى نيز نبود، مورد تأييد قرار گرفت. مانند تكريم ميهمان، سوگند دستهجمعى، جوار يا پناهندگى، ختنه، غسل جنابت و غسل میت.
آداب و سنّتهاى اجتماعى رايج كه مثبت و مفيد بودند و داراى هيچگونه زيان و ضررى نيز نبودند، بلكه بر عكس كاركردهاى اجتماعى مناسبى نيز داشتهاند، به امضاى اسلام رسيدند. برخى از اين رسوم مانند پذيرايى از حجاج كعبه كه به تنظيم بهتر امور دينى و اجتماعى كمك مىكرد، مورد تأييد اسلام قرار گرفت. پيامبر اکرم (صلىالله عليه و آله) پس از شكستن بتهاى كعبه، خطاب به مردم مكه و ساير مسلمانان گفت: «تمامى مفاخر و خونها و اموالى كه نسبت به هم ادعا مىكنيد، زير پاى من قرار دارد، مگر كليددارى كعبه و آبرسانى به حجاج.»
از دیگر ویژگیهای خوب اعراب جاهلي که مورد تایید اسلام قرار گرفت، اين بود كه آنها به لحاظ طبع، انسانهايي سخي و مهماننواز بودند، روح حماسی و سلحشوری قوی داشتند، امانتدار بودند، پیمانشکنی را گناه غیرقابل بخشش میدانستند، در راه عقیده، فداکار و از صراحت لهجه کاملا برخوردار بودند. حافظههای نیرومندی برای حفظ اشعار و خطبهها در میان آنان پیدا میشد، و در فن شعر و سخنرانی سرآمد روزگار بودند. در اسبدوانی و تیراندازی مهارت زیادی داشتند و فرار و پشت به دشمن را زشت و ناپسند میشمردند.
اما باید توجه داشت که بسیاری از صفات خوب آنها مثل شجاعت و سخاوت و انفاق و ... از ارزشهای معنوی و انسانی سرچشمه نمیگرفت، بلکه ریشه در فرهنگ جاهلیت، مانند تفاخر و همچشمی در میان قبایل داشت. اسلام با امضاء اصل این صفات، آنها را جهتدهی کرد و فرمود که این موارد اگر در مسیر توحید قرار گیرد و رضایت خداوند را در پی داشته باشد، ارزش معنوی دارند و انسان را در مسیر کمال یاری میکنند.
اصلاح فرهنگ درست وآلوده به جاهلیت
اسلام با تأييد قالب برخى عناصر فرهنگى، به محدود كردن و تعديل آداب و رسوم رايج پرداخت و براى اجراى آنها، شرايط و ضوابطى نيز وضع كرد. اسلام در نظام خانوادگى و اجتماعى عرب تغييرات و تعديلاتى ايجاد كرد. يكى از سنّتهاى خانوادگى، ازدواج بود كه در ميان عرب به اشكال مختلف که پیشتر وجوه آن بیان شد، وجود داشت.
اسلام با تأييد و تشويق اصل موضوع ازدواج و انتخاب همسر، به ارائه ملاكها و اصول مورد نظر خود پرداخت. یکی از ملاکهای ازدواج پرداخت مهریه است به عنوان حق همسر که قرآن نیز بر آن تاکید دارد و میفرماید: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً» «مهر آنان را به طيب خاطر به آنها بدهيد و اگر پارهاى از آن را به رضايت به شما بخشيدند بگيريد كه خوش و گوارايتان خواهد بود.» به عنوان نمونه در نکاح شغار و نکاحالمقت که توضیح آنها قبلا گذشت، هیچ مهری به زنان تعلق نمیگرفت. قرآن با این فرهنگ غلط و دور از عدالت به مبارزه برخاسته و در مورد ازدواج با زنان پدرانشان که همان نکاح مقت نام داشت، میفرماید: «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَهًًْ وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا» «با زنانى كه پدرانتان به عقد خويش درآوردهاند زناشويى مكنيد، مگر آنكه پيش از اين چنان كرده باشيد. زيرا اين كار، زنا و مورد خشم خدا است و شيوهاى است ناپسند.»
یکی دیگر از رسوم باطلی که قرآن با آن برخورد میکند، به ارث بردن زنان است، اعراب جاهلى، همسر مردى را كه مرده بود، به ارث مىبردند. بدين ترتيب كه يكى از وارثان پارچهاى بر سر زن مىانداخت و او را مالك مىشد و از ازدواج با فرد ديگرى منع مىكرد. قرآن كريم به دليل اين ظلم آشكار و اهانت به مقام زن، اين سنّت زشت را صریحا نهى مىكند و مىفرمايد «يا أيّها اّلذين آمنوا لا يحلّ لكم أن ترثوا النّساء كَرها...» «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، براى شما حلال نيست كه زنان را به اكراه ارث بريد...»
یكى ديگر از اقسام نكاح در ميان اعراب جاهلى تعدّد شوهران بود، بدين معنى که مرد به انگيزه تولد فرزندانى نجيب، شجاع و قوى، زن خود را نزد مردان ديگر مىفرستاد تا از آنان باردار شود و ويژگى مردان، به فرزندان منتقل شود. اين ازدواج كه زشتترين نوع ازدواج بود، به نام «تعدّد الازواج» ناميده شده كه از سوى اسلام نهى شده است. همچنین قرآن رسم باطل معاوضه همسران با یکدیگر را نیز حرام دانسته است.
نوع ديگرى از تعدد همسران در ميان عرب و ديگر ملتها، رايج بوده كه هیچ محدودیتی نداشت. اسلام به تعديل آن پرداخته و حد و مرزى براى آن معرفى كرده است. اين نوع، به نام «تعدد الّزوجات» يا تعدد زنان معروف بوده است. آنان به دليل علاقه زياد به توالد و تناسل و گسترش قبيله، به اين امر روى مىآوردند. بدين رو، شريعت اسلام با در نظر داشتن عوامل و زمينهها به رد كامل اين سنّت نپرداخت بلكه واقعبينانه اين امر را تعديل كرد و با محدود كردن اين رسم، شرايطى را نيز براى آن قرار داد و فرمود: «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهًًْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا» «با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر و اگر مىترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهائيد استفاده كنيد، اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مىكند.»
قرآن در موضوع طلاق نیز دست به اصلاح و دگرگونى زد و برخى طلاقهاى رايج در جاهليت را که «ظهار و ایلاء» نام داشت، لغو كرد و فرمود، طلاق و رجوعهای پی در پی که باعث آزار و اذیت زنان میشود را بپرهیزید و تنها در دو طلاق صاحب اختیار رجوع به آنها هستید.
حج ابراهیمی
از ديگر مواردى كه اشاره بدان در اين قسمت مناسب به نظر مىرسد، آيين حج است. چنانكه مىدانيم حج از سنّتها و آيينهاى ابراهيمى است و در عصر جاهليت وجود داشته است. اسلام شائبههاى شرك و بتپرستى را از اين آيين زدود و در رديف فروع دين و ضروريات اعتقادى قرار داد. اعراب جاهلى به دور خانه كعبه طواف مىكردند و قربانى و نذر بجا مىآوردند اما در كنار آن به دور بتان خود نيز طواف مىكردند و با قربانى كردن، درصدد تقرّب و نزديكى به آنها بودند.
قرآن ضمن تأكيد بر مسئله ذبح، سفارش مىكند نام و ياد خدا را در هنگام اين عمل فراموش نكنند. بدان معنا كه گوسفند و شتر خود را در راه بتها قربانى نكنند.
از ديگر سنّتهاى عصر جاهلی «نسىء» يا جابجا كردن و تأخير انداختن ماههاى حرام و موسم حج بود كه قرآن اين عمل را به شدت مورد انتقاد قرار مىدهد و از آنجا كه نوعى دخالت در احكام الهى به شمار مىرود، آن را موجب افزايش كفر و گمراهى كافران مىداند. در آيهاى ديگر از نماز و عبادت مشركان، که به صورت سوت كشيدن و كف زدن در اطراف خانه كعبه بود، انتقاد میکند.
اسلام به منظور پاك و پيراسته كردن شعائر دينى و حذف مظاهرى كه رنگ و بوى شرك به عبادات اسلامى مىداد و با هدف يكپارچه كردن عبادات و شعائر اسلامى، به حذف عناصر غلط و منفى در آيين حج پرداخت و با حفظ قالب اين سنّت ابراهيمى، روح توحيد و يكتا پرستى را در كالبد آن دميد و با برخوردهاي اصلاحى، مركز اين عبادت را از بتها به سوى خداوند يكتا تغيير داد.
مبارزه با فرهنگ و آداب و رسوم غلط
در آن عصری كه قرآن برای هدايت و راهبرى مردم نازل شد، فرهنگ و آداب و رسوم خاصى بر مردم آن سرزمين حاكم بود. پرستش بتها و سنگها در اشکال مختلف رواج داشت. اسلام مظاهر شرك و بتپرستى را از ميان برداشته و با آن مقابله كرد. پيامبر(صلىالله عليه وآله) با شكستن بتها و ويران كردن بتخانهها به رد مظاهر و عناصر فرهنگى پرداخت كه به هيچ عنوان با فرهنگ اسلامى قابل جمع و سازگار نبود. قرآن برای بیدار کردن مشرکان و آگاهی دادن به آنها میفرماید: «آنها غير از خدا، چيزهايى را مىپرستند كه نه به آنان زيان مىرساند و نه سودى مىبخشد» و مىگويند: «اينها شفيعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آيا خدا را به چيزى خبر مىدهيد كه در آسمانها و زمين سراغ ندارد؟!» منزه است او و برتر است از آن همتايانى كه قرار مىدهند!»
قرآن با اشاره به خداباوری مردمان عصر نزول و اعتقاد جازم آنها به توحید در خالقیت، رویگردانی آنان از خداوند را نکوهش میکند. در آيه دیگری ترسيم جالب و گويايى از وضع بتها و معبودهاى ساختگى و ضعف و ناتوانى آنها، بيان مىكند و به بتپرستان یاد آور میشود که معبودهای شما هرگز بر آفرینش مگسی قادر نیستند و اگر مگسی از آنها چیزی برباید توان بازپسگیری آن را ندارند و بدین ترتیب بطلان اعتقاد مشركان را به روشنترين وجهى آشكار مىسازد.
قرآن کریم با اشاره به اعتقاد اهل کتاب، آنها را مشرک و بتپرست خوانده و به خاطر افکار غلط و باطلی که داشتند، آنها را شدیدا مورد سرزنش قرار داده و میفرماید: «يهود گفتند: عزير پسر خداست! و نصارى گفتند: مسيح پسر خداست! اين سخنى است كه با زبان خود مىگويند، كه همانند گفتار كافران پيشين است. خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف مىيابند؟! آنها دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند و (همچنين) مسيح فرزند مريم را، در حالى كه دستور نداشتند جز خداوند يكتايى را كه معبودى جز او نيست، بپرستند، او پاك و منزه است از آنچه همتايش قرار مىدهند! آنها مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند ولى خدا جز اين نمىخواهد كه نور خود را كامل كند، هر چند كافران ناخشنود باشند.»
قرآن بر مسئله الوهیت مسیح و تثلیث معبود خط بطلان کشیده و با لحنی تند، نصارا را مورد خطاب قرار داده و فرموده است، کسانی که چنین اعتقادی دارند، کافرند و عذاب سخت و دردناکی در انتظار آنهاست.
یکی دیگر از مظاهر جهل و خرافات عرب جاهلی بيتوجهي به زنان بود. قرآن با اين فرهنگ جاهلي نیز به مبارزه برخاسته و به زنان عزت و مقام بخشید و فرمود؛ در حقیقت و ذات انسانیت زن و مرد یکسان هستند.
قرآن آنگاه که از مقام انسان و برتری او بر سایر مخلوقات و از امانتهایی که به انسان سپرده شده و از روح خدایی که در او دمیده شده است، سخن میگوید و آنجا که خداوند در آفرینش انسان، خود را مبارک میشمرد، در تمام این موارد، از حقیقت انسانی سخن میگوید که زن و مرد بدون هیچ فرقی در آن مشترک هستند. چنانچه رسيدن به كمال و قرب الهي را براي مرد و زن يكسان معرفي ميكند و میفرماید: «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنىِّ لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثی...» «خداوند درخواست آنها را پذیرفت: (و فرمود) من عمل کنندهای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد...» «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» «و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست» (نجم ـ 39) «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ أَتْقاكُمْ» «در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست» (حجرات ـ 13)
یکی دیگر از آداب و رسوم زشت و باطل، فرزندکشی اعراب جاهلی بود که قرآن با این مورد نیز به شدت برخورد کرده و آن را گناه بزرگ معرفی کرده است. قرآن این عملکرد خشن آنها را یا نتیجه علاقهمندی شدید مشرکان به بتها دانسته و یا از بیم فقر و تهیدستی دانسته و یادآور شده که رزق و روزی شما و فرزندانتان به عهده خداست. قرآن زنده به گور کردن دختران در آن دوران جاهلیت را یاد کرده و داوری آنها درباره دختران را بد و نادرست دانسته است.
اسلام مبارزه جدى و فراگيرى را با باورها و اعتقادات شرك آلود عرب در پيش گرفت و اخلاق و عادات زشت عرب را نفى كرد. اسلام متعرض آداب و سنن جارى عرب شد و حتّى در زمينه خوردنيها و نوشيدنيهاى آنان دست به اصلاح و دگرگونى زد. قرآن، خوردن مردار، خون و گوشت خوك را تحريم كرد و از اينكه با آلات و وسايل گوناگون، حيوانات را خفه كنند، يا آنها را بزنند، يا از بلندى بيندازند تا بميرند و آنگاه از گوشت آنها استفاده كنند، نهى فرمود. قرآن همچنين از اينكه در هنگام ذبح حيوانات، نام خداوند برده نشود، نهى فرمود و آن را فسق و نافرمانى از خداوند ناميد. بنابراين هرجا كه رنگ و بوى شرك در عملکرد عرب وجود داشته و ياد و نام خدا به فراموشى سپرده شده بود، قرآن با آن برخورد كرده و تأكيد دارد که نام و ياد خدا در جاى جاى زندگى آدمى نمود داشته باشد.
اسلام با ارائه احكام و قوانين انسانساز و هدايتبخش، به منظور اصلاح فرهنگ حاكم و تشكيل نظام ارزشى جديد، تلاش كرد با بعثت پيامبر(صلىالله عليه وآله) آداب و ارزشهاى انسانى و اخلاقى، جايگزين سنّتهاى غلط پيشين شود و باورها و نگرشهاى نادرست جاى خود را به اعتقادات و باورهاى صحيح بدهد. قرآن با نفى پرستش بتها، سنگوارهها، ستارگان و كواكب، خدايى را معرفى كرد كه با دارا بودن تمام ويژگىهاى جلال و جمال به جاى خدايان قبلى، شايستگى پرستش و عبوديت را داراست. فرهنگ تفاخر به آباء و اجداد و نسب كه از مظاهر حيات اجتماعى آن روزگار بود، جاى خود را به فرهنگ تقوى داده و اخوت اسلامى جايگزين اختلافات نژادى و قبيلهاى شده و ملاك برترى انسانها نه نسب و قبيله، بلكه تقواى الهى معرفى گردید. اسلام تلاش كرد تعصب قومى و قبيلهاى را از عرب بگيرد و تمام عرب را زير پرچم برادرى و ايمان گرد آورد و دين و ايمان و جهاد و سابقه اسلام را فضيلت به شمار آورد.