از هراره تا تهران - 26
هلاکت 150 تن از اشغالگران صهیونیست
جوانی ۱۸ ساله تلخترین روز آریل شارون را رقم زد
در سکوت مرگ بار و ناشي از مرگِ واقعي کشورهاي اسلامي و عربي، که حتي به محکوم کردن و اعتراض زباني هم تن نميدادند، رئيسجمهور ايران، وعدة اعزام نيروي نظامي داد. آنهم در اوضاعي که جنگ تحميلي در اوج قرار داشت و با فتح خرمشهر، فتوحات رزمندگان اسلام سرعت گرفته بود. فقط پنج روز از شروع تهاجم صهيونيستها گذشته بود که اولين گروه نظامي ايران، براي جنگ با اسرائيليها به سوريه رفتند. اتفاقي که جهان را انگشت بهدهان گذاشت. فرماندهي نيروهاي اعزامشده با زبدهترين فرماندة لشکر سپاه بود. جوان لاغر اندامي که جديّت و صلابتش همهجا پيچيده بود: «حاج احمد متوسليان».
حالا بعد از آزادسازي خرمشهر، حاج احمد ميرفت تا با سپاه محمد، ديار پيامبران الهي را از غاصبين دين موسي نجات دهد. بهمحض ورود، شناسايي ها با جديّت شروع شد.
در ظاهر، حاصل اين اعزامِ نيرو، تلخ اما پُرعبرت بود. سوريها آن قدر جرأت نداشتند که اجازه دهند نيروهاي ايراني از کشورشان به اسرائيل حمله کنند. حاج احمد و چند نفر ديگر در لبنان، توسط فالانژهاي مزدور ربوده شدند و بقية نيروها، غمگين، به ايران برگشتند؛ اما اين ظاهر داستان بود. در آن چند هفتة حضور بسيجيها در منطقه، حرکتي شکل گرفته بود که کمکم خار چشم اسرائيليها شد.
آمدن نيروهاي ايراني، اگرچه به درگيري منتهي نشد، اما ارتباط عميقي بين سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و مبارزان پيرو امام در لبنان برقرار کرد. هستة مقاومت اسلامي قوت گرفت و کمکم حزبالله لبنان تشکيل شد. تشکيلات مخفيانة حزبالله در ابتداي کار، شورايي داشت با عضويت چند نفر از پاسداران سپاه و چند نفر از لبنان. با اينکه ايرانيها مستقيماً در صحنههاي درگيري حضور نداشتند، اما روحية بسيجيان خميني، بهعيان در مبارزات حزبالله ديده ميشد.
پنج ماه بعد، سران مقاومت، با رهبري شهيد «شيخ راغب حرب»، با انجام يک عمليات استشهادي بزرگ موافقت کردند؛ جواني هجده ساله، آنها را راضي کرده بود که مجري عمليات باشد، فقط به اين شرط که زمان عمليات را خودش تعيين کند!
چند روز طول کشيد تا پژوي 504 سفيدرنگِ جوان را پر از مواد منفجره کنند. هدف، ساختمان مقر فرماندهي نيروهاي اسرائيل در روستاي اشغالي صور بود. جوان چندين مرتبه منطقه را شناسايي و برنامه را مرور کرده بود. فقط مانده بود زمان عمليات؛ سران مقاومت عجله داشتند. جوان در روز موعود استخاره کرد و استخارهاش بد آمد، روز دوم هم همينطور، و روز سوم هم همينطور. در شوراي مقاومت به اين نتيجه رسيدند که اين جوان اهل اين کار نيست و بايد کار را به ديگري بسپارند، اما جوان با اصرار و با اين بهانه که ماشين متعلق به اوست، مهلت گرفت. روز چهارم استخاره خوب آمد. 20 آبان سال 1361 زير باران شديد پاييزي، چند نفر از نيروهاي مقاومت، از دور، صحنه را زير نظر داشتند. پژوي سفيدرنگ چند مرتبه به ساختمان نزديک شد، اما دور زد و مجدداً برگشت. باز هم شک و ترديدها داشت زنده ميشد، که بالاخره انفجاري مهيب، شهر صور را لرزاند. ساختمان مقر با خاک يکسان شد و حدود 150 نفر از افسران و سربازان صهيونيست هلاک شدند. تلفات خيلي وسيعتر از حالت عادي بود. هيچ وقت اين تعداد نيرو در اين مقر حاضر نبودند.
يک طبقه از اين ساختمان مخصوص نگهداري زندانيان جديد لبناني و فلسطيني بود، و تعدادي از صهيونيستها در چادرهاي بيرون ساختمان مستقر مي شدند. باران آن روز آن قدر شديد بود که اشغالگران جاي اين دو را عوض کردند؛ اسرا را به داخل چادرها بردند تا صهيونيستها به داخل ساختمان بيايند و خيس نشوند. باران مرتب تندتر ميشد. در آن مدتي که جوان، اطراف ساختمان دور ميزد، هر که بيرون مانده بود هم وارد ساختمان شد و آن وقت، تلخترين روز آريل شارون فرماندة نيروهاي اسرائيلي شکل گرفت. بعد از عمليات و مشخص شدن تعدادِ تلفات صهيونيستها بود که سران مقاومت، راز تأخير در عمليات را فهميدند.
حزبالله بهخاطر مخفيانه بودنش، نميتوانست ماجرا را فاش کند. در ابتدا هيچکس مسئوليت عمليات را بهعهده نگرفت، تا جايي که بعضي گروههاي چپ، آن را به نام خود زدند! اما سه سال بعد، پس از علني شدن مجموعة حزبالله، سيد حسن نصرالله، يکي از علماي عضو شوراي مقاومت، در مراسم بزرگداشت شهداي مقاومت در حسينية منطقة «دير قانون»، زادگاه آن جوان، بر روي منبر، بيمقدمه شروع به شرح ماجراي عمليات کرد و گفت: «احمد قصير» اولين شهيد استشهادي مقاومت بود که ادامة راه را نشان داد.حدود دو سال مقاومتِ نيروهاي حزبالله و عملياتهاي پيدرپي آنها، اسرائيليها را مستأصل کرد. تا بالاخره در بهمن 1363 از بيروت عقبنشيني و به کمربند امنيتي خودشان در جنوب لبنان فرار کردند. اما اين تازه شروع راه حزبالله بود.
[ادامه سخنرانی آیت الله خامنه ای در اجلاس هرا]ره: آقاى رئيس!
خاورميانه با اهميت استراتژيکى و منابع عظيم انرژى، همواره مورد نظر قدرتهاى بزرگ بوده و نتيجتاً، به طور مستمر در معرض توطئه و تجاوز آنان قرار داشته است و تحميل رژيم صهيونيستى در اين منطقه، بهمنظور دائمى کردن تشنج و زمينهسازى براى مداخلة مستمر قدرتها بوده و لذا بروز انقلاب اسلامى و ظهور جمهورى اسلامى ايران، که لزوم نابودى رژيم صهيونيستى و قطع مداخله و نفوذ غرب و شرق از خاورميانه را در صدر شعارهاى خود قرار داده، از آغاز تهديد جدى، عليه منافع قدرتها تلقى گرديده.
هنوز دو روز مانده بود به پيروزي انقلاب، يعني روز 20 بهمن 1357، دولت موقت از مدرسة علوي، در اولين اقدام سياست خارجي خود، دستور داد 23 کارمند صهيونيست هواپيمايي اسرائيل «اِلعال» از ايران اخراج شوند و قطع کامل روابط ايران با رژيم صهيونيستي را اعلام کرد. بعد از آن هم سفارت اسرائيل در تهران، به نمايندة سازمان آزاديبخش فلسطين واگذار شد.
ضربة انقلاب ايران به اسرائيل آن قدر شديد بود که آنها را بُهتزده کرد. آنها هرچه توانسته بودند براي نجات شاه تلاش کرده بودند، از راهاندازي و تجهيز و آموزش ساواک تا کمک به طراحي کودتا و امثال آن. اما اين سيل شديدتر از آن بود که بشود جلويش را گرفت. و آنها خوب ميدانستند که اگر سدِّ کشورهاي بزدل عربِ در منطقه نبود، سيل انقلاب اسلامي ايران به چشم برهم زدني به فلسطين ميرسيد و آنها را غرق ميکرد.
مسئلة کوچکي نبود؛ نزديکترين دوست و پشتيبان صهيونيستها در منطقه، يکمرتبه، تبديل شده بود به بزرگ ترين و خطرناکترين دشمن آنها در جهان. امام از همان آغاز نهضت، در اعتراضات سال چهلودو، به خطر اسرائيل اشاره کرده و سالها روي آن پافشاري کرده بودند. مسئلة امام، قطعهاي زمين و تعدادي مسلمان نبود ـ گرچه آنها هم بسيار پر ارزش و مهم بودند ـ اما ديدِ امام وسيعتر از اين حرفها بود.
شش ماه پس از پيروزي انقلاب، در ميانة ماه رمضان، امام از قم پيامي دادند و آخرين جمعة ماه مبارک را «روز قدس» اعلام کردند. و نُه روز بعد، يک روز مانده به روز قدس، در صحبتهايشان با مردم، نگاه وسيعشان به اين روز و اين مسئله را بيان کردند: «روز قدس يک روز جهانى است. روزى نيست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفين با مستکبرين است. روز مقابله ملتهايى که در زير فشار ظلم آمريکا و غير آمريکا بودند، درمقابلِ ابرقدرتهاست. روزى است که بايد مستضعفين مجهز بشوند درمقابلِ مستکبرين، و دماغ مستکبرين را به خاک بمالند. روزى است که بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد. متعهدين اين روز را روز قدس مىدانند، و عمل مىکنند به آنچه بايد بکنند. و منافقين ـ آنهايى که با ابرقدرتها، در زير پرده آشنايى دارند و با اسرائيل دوستى ـ در اين روز بىتفاوت هستند، يا ملتها را نمىگذارند که تظاهر کنند.
روز قدس روزى است که بايد سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود، بايد ملتهاى مستضعف اعلام وجود بکنند درمقابلِ مستکبرين. بايد همان طور که ايران قيام کرد و دماغ مستکبرين را به خاک ماليد و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام کنند و اين جُرثومههاى فساد را به زبالهدانها بريزند.
روز قدس روزى است که بايد اين دنبالهروهاى رژيم سابق در ايران، و آن توطئهچينهاى رژيم فاسد و ابرقدرتها در ساير جاها، خصوصاً در لبنان، تکليف خودشان را بدانند. روزى است که بايد همت کنيد و همت کنيم که قدس را نجات بدهيم؛ و برادران لبنانى را از اين فشارها نجات بدهيم. روزى است که بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستکبرين بيرون بياوريم. روزى است که بايد جامعة مسلمين، همه اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به اين تُفالههايى که مانده است از آنها، چه در ايران و چه در ساير جاها.