سهم ناچیز صنعت از خروجیهای دانشگاه
طبق آمارهای بانک مرکزی، اکثریت شاغلان کشور را افراد با تحصیلات راهنمایی و متوسطه که 47/2 درصد نیروی کار کشور است تشکیل میدهند و پس از آن شاغلان با تحصیلات دانشگاهی و ابتدایی به ترتیب با ۳۳ و 13/4 درصد رتبههای دوم و سوم میزان تحصیلات نیروی کار کشور هستند.
این آمار بدین معناست که بیشترین جمعیت شاغلان کشور تحصیلات دانشگاهی نداشته و با دارا بودن مدارک سیکل و دیپلم به فعالیت مشغول هستند که این موضوع میتواند بر بهره وری نیروی کار و نیز استفاده از تکنولوژیهای جدید تاثیرگذار باشد.
از سوی دیگر، براساس آمار تنها 7/2 درصد از جمعیت ۳۳ درصدی شاغلانی که تحصیلات دانشگاهی دارند در بخش تولیدی کشور مشغول به کار هستند و 25/8 درصد فارغ التحصیلان دانشگاه به کارهای خدماتی مشغول هستند.
به بیان دیگر، علیرغم اینکه درصد بالایی از دانشجویانی که از دانشگاه فارغ التحصیل میشوند، مدرک مربوط به رشتههای کشاورزی، صنعت و ساختمان دارند اما در طرف مقابل این رشتهها بازار کاری برای فارغالتحصیلان نداشته و این افراد جویای کار باید میان بیکاری و یا فعالیت در حوزههای دیگر یکی را انتخاب کنند که لاجرم مجبور به فعالیت در حوزههای خدماتی میشوند.
بر اساس آمار، نرخ بیکاری در بین جمعیت فارغالتحصیل ۱۸ درصد برآورد میشود یعنی از هر ۱۰ نفر دانشآموخته دانشگاهی 1/8 نفر بیکار است. مقایسه وضعیت جمعیت بیکار فارغالتحصیلان در سال ۹۵ نسبت به سال ۹۴ نیز نشان میدهد، از میان ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار بیکار در سال ۹۴ بیش از یک میلیون و ۱۰۰ هزار نفر دارای تحصیلات دانشگاهی بودند که معادل تقریبا ۴۰ درصد از کل جمعیت بیکار کشور است؛ این آمار به خوبی نشاندهنده عدم تعادل بین عرضه و تقاضای نیروی کار بویژه در جمعیت تحصیلکرده کشور است.
به گزارش مشرق؛ آمارها حاکی از این است که ازبین جامعه، حدود 5/7 میلیون بیکار فارغ التحصیل داریم که بیشترین بیکاران در رشتههای مهندسی کامپیوتر، هنر، صنعت و فناوری، معماری و ساختمان، محیط زیست، کشاورزی، جنگلداری و شیلات هستند.
این مطالعات نشان میدهد نرخ بیکاری در برخی رشتهها با توجه به تعداد دانشجویان آن رشته، بسیار بالاتر از تصور است بهطوریکه به عنوان نمونه رشته حفاظت محیط زیست که در حال حاضر یکی از مهمترین مشکلات کشور با آن مرتبط است با 49درصد بیکاری فارغ التحصیلانش مواجه است. علوم رایانه با 40 درصد بیکاری، هنر 27درصد، معماری و ساختمان با 26درصد، فیزیک با 22درصد بیکاری، علوم زیستی با 22درصدبیکاری، کشاورزی 22درصد بیکاری، حقوق 22درصد بیکاری، حرفههای مهندسی با 21درصد بیکاری، علوم رفتاری و اجتماعی با 20درصد بیکاری، بازرگانی وعلوم اداری 20درصد بیکاری، دامپزشکی 19درصد بیکاری، خدمات پزشکی 19درصد بیکاری و ریاضیات و آمار با 18درصد بیکاری نیز از رشتههایی هستند که بیکاری آنها نرخ بالایی است.
همانطور که مشخص است، 14/5 درصد تحصیل کردگان دانشگاهی کشور در بخش خدمات عمومی، 4/4 درصد در بخش خدمات مالی، 1/6 درصد در بخش حمل و نقل و 4/7 نیز در بخشهای عمده فروشی مشغول به کار شدند که نشان از این دارد که عملا تحصیلات در مقاطع دانشگاهی ارتباطی با کاری که در حال حاضر انجام میدهند ندارد.
مقایسه میان وضعیت تحصیلات نیروی کار در ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم در سال ۹۲ با آخرین گزارش از بودجه خانوار در سال ۹۵ نشان از این دارد که در این مدت جمعیت شاغلان دارای مدرک دانشگاهی ۴ درصد افزایش یافته ولی تنها 0/7 درصد این افراد در بخشهای صنعتی و مولد کشور مشغول به کار شدند و بقیه این نیروی کار در بخشهای خدماتی کشور به کار گرفته شدند.
براساس این آمار، سهم مشاغل مختلف از رشد ۴ درصدی افراد دارای تحصیلات دانشگاهی در دولت یازدهم به شرح زیر است: 0/1 درصد بخش کشاورزی، 0/6 درصد بخش صنعت، 1/2 درصد بخش عمده فروشی، 0/1 درصد بخش حمل و نقل، 0/8 درصد بخش خدمات مالی، 1/2 درصد بخش خدمات عمومی.
با استناد به این میزان افزایش و ترکیب سهم تحصیلات تکمیلی در مشاغل کشور طی دولت یازدهم مشخص میشود که در این مدت فارغالتحصیلان بیشتر در رشتههای غیرمولد مشغول به کار شدند و همچنین با در نظر گرفتن تعداد دانشجویان هر رشته در دانشگاهها نیز میتوان گفت خروجیهای دانشگاه در راستای تخصص خود کار نمیکنند.
وجود فاصله میان اشتغال بر اساس مدرک و تحصیلات آکادمیک تا شغل هر فرد، مسئلهای است که نیاز به بازبینی در روند تحصیلات تکمیلی را برای تعادل بخشی میان دانشگاه و بازار کار را بیش از پیش گوشزد میکند.