ردّ خون - ۱۰
خیال خام صهیونیستها در ورشو تشکیل امپراطوری اسرائیل!
در اگوست 1929.م، در پاى ديوار ندبه درگيرى شديد بين عده زيادى از اعضاى مسلح سازمان بتار با مسلمانان روى داد، كه منجر به تظاهرات و زد و خوردهايى در روزهاى بعد شد. در نهايت، تعداد زيادى از مسلمانان و صهيونيستها كشته و زخمى شدند.
اگرچه سازمان بتار در اساسنامه خود ذكر كرده بود كه فعاليت عمدهاش بر پايه مسائل نظامى است؛ ولى در مواقع لازم به فعاليت سياسى نيز مىپرداخت. از آن موارد مىتوان كمك به ژابوتنسكى در رسيدن به برخى از اهدافش در رابطه با تشكيلات تجديدنظرطلبان را نام برد.
ژابوتنسكى كه رهبرى سازمان تجديدنظرطلبان را به عهده داشت، طرفدار سياست تشكيل دولت يهود در فلسطين بود. ولى سازمان جهانى صهيونيسم بر خلاف او، از سياست گامبهگام پيروى مىكرد، و از اين نظر با او همسويى نداشت. در اين مورد وقتى ژابوتنسكى ديد تلاشهايش به جايى نرسيد، ضمن ابراز انزجار از مقامات سازمان، عضويت خود در آن را لغو كرد، و از همفكران و هوادارانش نيز خواست اين كار را انجام دهند. ولى عده زيادى از هوادارانش از انجام اين عمل خوددارى كردند؛ زيرا معتقد بودند چنين كارى سبب تضعيف سازمان جهانى صهيونيسم مىشود.
ژابوتنسكى، به دنبال اين تجديدنظر در افكار و اعمال خود، و همچنين بحث و مجادله با هوادارانش، هنگامى كه موفق به جلب نظر آنان نشد، تصميم گرفت تشكيلات و سازمان تجديدنظرطلبان را از كسانى كه مخالف ترك سازمان جهانى صهيونيسم هستند پاكسازى كند. به دنبال اين تصميم، بدون مقدمه اعلام كرد كه اعضاى هيأت اجرايى سازمان تجديدنظرطلبان را بر كنار كرده است، و اعضاى سازمان بايد طى يك رأىگيرى، مخالفت يا موافقت خود را با اين عمل اعلام كنند.
«رأىگيرى در آوريل 1933.م انجام شد، و نتيجه آن، در حالى كه انتظارش نمىرفت، به نفع ژابوتنسكى تمام شد. در اين رأىگيرى 8/93 درصد به انجام اين كار رأى مثبت دادند، و تنها 6/1 درصد با آن مخالفت كردند.»
طبق اظهاراتى كه در اين باره شده، اعضاى سازمان بتار را مىتوان عامل اساسى كسب موفقيت ژابوتنسكى در اين كار به حساب آورد. مردخاى كاتس (Mordechai Katz)، يكى از عناصر مهم سازمان بتار علت حمايت از او را به اين صورت بيان كرد كه: چون او رهبرى يك انقلاب سودمند در جنبش صهيونيسم را به عهده داشت، و براى رهبرى انقلاب بايد جنبه تقدس قايل شد؛ دستورات ژابوتنسكى را چه درست و چه غلط بايد اجرا كرد.
يكى ديگر از اقدامات سياسى سازمان بتار، عبارت بود از راهپيمايى در خيابانهاى شهر تلآويو، براى نشان دادن مخالفت سازمان با اتحاديه كارگرى (هیستادروت) اين كار در سال 1933.م از سوى اعضاى سازمان بتار صورت گرفت. زيرا تجديدنظرطلبان با اهداف و اقدامات هستادروت مخالف بودند.
در 11 سپتامبر 1938.م، كنفرانس سازمان بتار دوباره در ورشو برگزار شد. در آن زمان مناخيم بگين 25 سال داشت، و با سخنرانىهاى مكرر و مهيج خود در طول كنفرانس، اعضاى شركتكننده در كنفرانس را برضد تهديدهاى آلمان تحريك مىكرد. در نتيجه، جوّى به وجود آورد كه اعضاى سازمان بتار خواستار تصرف سرزمين فلسطين در اسرع وقت شدند.
بگين همچنين از اعضاى سازمان خواست كه سوگند سازمانى خود را تغيير داده، و به جاى سوگند قبلى، يعنى: من فقط براى دفاع، اسلحه به دست مىگيرم، بگويند: من اسلحه به دست مىگيرم تا هم از قوم خود دفاع كنم، و هم وطنم را به پيروزى برسانم.
اين مسأله سبب شد كه مشاجرهاى بين بگين و ژابوتنسكى رخ دهد ولى علىرغم آن، اعضاى بتار اصلاح سوگند را پذيرفتند، و آن را تصويب كردند. اهداف و برنامههاى سازمان بتار در جريان اولين كنفرانس آن، از سوى ژابوتنسكى به اين ترتيب اعلام
شد:
1. تشكيل امپراطورى اسرائيل در دو طرف رود اردن.
2. لژيونيسم (تشكيل گروههاى نظامى داوطلب).
3. انضباط شديد.
4. تحكيم منزلت قوم يهود.
5. بسيج قوا.
6. زبان عبرى.
7. مونيسم.
سازمان لِحى
پس از مرگ ژابوتنسكى، پدر روحى و فكرى سازمان ايرگون (سازمان نظامى- قومى إتسل)؛ در سال 1940.م ابراهام اشترن از سازمان فوق منشعب شد، تا گروهى كه نام خود را لِحى حيروت اِسرائيل، (مبارزه براى آزادى اسرائيل) گذاشته و به اختصار لِحى (Lehi) خوانده مىشود را تأسيس كند.
البته اين گروه بيشتر به نام مؤسس خود اشترن معروف شده است. علت انشعاب آن را نيز سياست مسالمتآميز ايرگون در قبال نيروهاى قيموميت انگليس، كه ژابوتنسكى قبل از مرگش به آن توصيه كرده بود، ذكر كردهاند. سياست لحى در موارد زير خلاصه مىشود:
«دعوت براى تشكيل ارتش يهودى مستقل، و ايجاد كميته ملى شبيه حكومت موقت در زمان جنگ. همچنين ارايهى طرح مناسب براى مهاجرت داوطلبانهى يهوديان به فلسطين. و اعلام هدف صهيونيستها، كه تشكيل دولت يهودى در دو سوى كرانههاى رود اردن است؛ و تشكيل نمايندگى واحد در كنفرانس صلح.»