یک شهید، یک خاطره
مریم عرفانیان
حسا سيت در بيتالمال
احمد به پيروي از امیرالمؤمنین(ع) در اموال بیتالمال خيلي حساس بود. آن زمان که سوخت وسايل خانگي نفت بود، پسر عمويم در كميته مسئول تقسیم سوخت شد. يك روز پدرم نزد او رفت و مقدارِ بيشتری از سهم خودش درخواست کرد. ولي احمد بدون هيچ اضافه سوختي، همان مقدار سهمیه را به پدرم داد! پدرم ناراحت ميشود و بن سوخت را به او ميدهد و برمیگردد خانه!
اين حساسيت احمد را نشان ميداد كه حتي در مقابل اقوامش از اعتقاد خودش كوتاه نميآمد.
* خاطرهای از شهید احمد آتش دست
* راوی: پسر عموي شهيد