۲ دیدگاه و جریان در ورزش ایران
سرویس ورزشی-
با رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان آقای مسعود سلطانیفر که در دولت یازدهم نیز همین سمت را داشت به عنوان وزیر ورزش دولت دوازدهم در واقع در مقام خود ابقا شد و ورزش ایران از این نظر تکلیف خود را فهمید.
اینک خواه ناخواه فصل جدیدی از مدیریت ورزش فرا رسیده و به طور طبیعی دو راه پیش روی ورزش ایران قابل پیشبینی است. یکی حفظ وضع موجود و ادامه مسیر فعلی و دیگری دست زدن به تغییرات و ایجاد یک تحول تدریجی عاقلانه و مدبرانه.
همه میدانیم که پیشرفت و تحول، تنها در سایه رعایت اصول و قواعدی میسر است. اصولی مثل قانونمداری، برنامهمحوری، نظم وانضباط، شایستهسالاری، وظیفهشناسی، روحیه خدمتگزاری و...، به دیگر سخن پیشرفت و موفقیت همینطوری «الکی» اتفاق نمیافتد و کار وریاضت وبرنامه وپایمردی میخواهد، و باز ما میدانیم که همه خواهان موفقیت و پیشرفت نیستند وبرخیها جز حفظ منافع خود دغدغهای ندارند.
حفظ منافع غالبا نامشروع این جماعت و دسته در گروی حفظ وضع موجود و جلوگیری از هر گونه تغییر اساسی و تحول اساسی است بنابراین، شاید اینان برخلاف ژست و قیافهای که برای خود درست میکنند و نقاب تحولخواهانهای که به چهره میزنند، با لطایفالحیل و استفاده از ابزار در اختیارسعی میکنند از رعایت واجرای اصول منتهی به پیشرفت جلوگیری کنند.
بنابراین مدیریت و حرکت بر مبنای اصول ومنطق ، هر آنقدر که جزو مطالبات اساسی و دایمی مردم و باب طبع اهالی اصیل و علاقهمندان ورزش است و میتواند به حرکت ورزش در مسیر پیشرفت شتاب بخشد به همان میزان بلکه بیشتر با جریانات آویزان و انگلمآب و صاحبان منافع نامشروع در ورزش سر ناسازگاری و مخالفت دارد.
این است که اگر آقای وزیر قصد ایجاد تحول در ورزش را دارد و آنگونه که پیش از این بارها گفته و در اولین صحبتهای خود پس از گرفتن رای اعتماد باز تاکید کرده است که: «در موضوع مقابله با فساد، خود من پای کار هستم وتلاش میکنم این موضوع هرچه سریعتر و تا یک ماه آینده با ساز و کاری معین عملیاتی شود...» میخواهد با فساد و مفسدان در ورزش مقابله کند، باید بیش از گذشته به «اصول» عمل کند.یعنی به آن چیزی که به نفع ورزش و به ضرر جریانات زیادهخواه و پدرخوانده در ورزش است.بدیهی است که عمل به اصول، به کوتاه شدن دست مخرب جریانات مزاحم در ورزش منجر میشود و خود این نیز اصلاح مکانیزم جذب و دفع ورزش را – که فعلا ناقص و معیوب عمل میکند- دربر خواهد داشت و این یعنی جذب هرچه بیشتر عناصر با شخصیت، به دردبخور، کاربلد، خدمتگزار و... و دفع افراد و باندهای عوضی آمده، خودخواه، و... بعضا مفسد در ورزش. ناگفته پیداست که این نیز خواهناخواه به فسادزدایی و سالم سازی و لاجرم بهبود وضع ورزش و تغییر مثبت در حال و روز آن منتهی میشود.
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که اصولا به هم زدن وضع رسوب شده موجود و ایجاد تغییر و تحولات در هر جا از جمله در ورزش، کاری سخت و طاقت فرساست و چنانکه بزرگترین مصلحان تاریخ بشریت، پیامبران بزرگ بودهاند که خود در راه انجام رسالت سنگین و الهی سختترین سختیها و جانکاهترین مصیبتها را تحمل کردهاند، به قول مولوی بزرگ:
نفسها را تا مروض کردهام
زین ستوران بس لگدها خوردهام
لاجرم اغلب بلا بر انبیاست
که ریاضت دادن خامان بلاست
و حتما به همین خاطر هم هست که اغلب مدیران و کسانی که مسِئولیتی بر عهده میگیرند ، معمولا از انجام کارهای اصلاحی طفره میروند ودر عوض، حفظ وضع موجود و کنار آمدن با آن را برای سپری کردن دوران بیدغدغه ودردسر مدیریتی خود، در دستور کار قرار میدهند.
این اتفاقی است که متاسفانه درباره ورزش هم رخ داده است و طی سالها و دورههای مختلف کمتر مدیری به دنبال کار سختتر یعنی ایجاد اصلاح و تحول رفته است و به همین دلیل تغییرات بایسته و لازم در کاروبار ورزش ما کمتر انجام شده و با اینکه در یک ارزیابی منصفانه و واقع بینانه باید بگوییم ورزش ایران به سوی پیشرفت حرکت میکند، اما این حرکت کند و بطئی است. این در حالی است که همانطور که بارها نوشته و تاکید کردهایم در مقایسه با بسیاری از حوزهها انجام کار اصلاحی و ایجاد تحول در ورزش تقریبا آسانتر است، چون در عرصه ورزش خط و خطوط کاملا عیان و مشخص است.
در اینجا درگیریهای خطی و جانبداریهای سیاسی و حزبی و... وجود ندارد. در ورزش دو دیدگاه و جریان وجود دارد. یکی جریانی که صرفنظر از تابعیت قومی و وابستگی جغرافیایی و خطه ای و علایق رنگی و عصبیت سیاسی و... طرفدار «ورزش ناب» و خواهان پیشرفت و سرفرازی ورزش است و دیگر خط آن است که در ورزش فقط به دنبال منافع و تامین خواستههای شخصی و غیرقانونی و نامشروع خودش است وبرای رسیدن به این هدف ابایی هم از نابود کردن اصل ورزش ندارد. بنابراین در ورزش دو خط پیداست.
هرکسی به ویژه مدیران باید جناح وصف خود را مشخص نمایند. حال و روز ورزش و سرنوشت امروز و آینده آن، خود بیانگر وابستگی مدیران به یکی از این دو خط است! با این وصف برای ایجاد تحول و هموار کردن راه پیشرفت ورزش و مقابله با فساد و دفع مفسدان، مدیران باید به صراحت صف خود را مشخص کنند که با روش شناخته شده وحاکم در ورزش و کار و بار مدیریتی آن یعنی «یکی به نعل و یکی به میخ»!! در «وضع موجود» ورزش تغییری حاصل نخواهد شد...