در حاشیه حاشیههای فضاحتبار جشن منسوب به منتقدان و نویسندگان سینمایی
چه کسانی به سینمای متعهد میتازند؟
پژمان کریمی
صاحب این قلم، پیشتر به کرات درباره این موضوعها نوشته است:
- در ایران، چه کسانی از سینمای حکومتی و دولتی میگویند و آن را نکوهش میکنند؟
- چرا به زعم برخی داخلیها، سینمای حکومتی و دولتی، فی حد ذاته قابل نکوهش نیست؟
- چرا برخی داخلیها سینمای ارزشی را به بهانه ایدئولوژیک بودن، تخطئه میکنند؟
طیفی مشخص و شناخته شده در سینمای ایران، باوری به دین الهی اسلام، آرمانها و غایات و قداست انقلاب اسلامی، حقانیت و ضرورت وجودی جمهوری اسلامی و نیز تعلق خاطر و غیرت به ملیت ایرانی خود ندارند. دشمن قاطع ارزشها هستند. تردیدی وجود ندارد!
در کدام موضع و در کجا از ارزشها و یا مملکت ایران دفاع کردهاند؟ بابت باورهای مقدس نداشتهشان، چه وقتی و در کدامین جا هزینه دادهاند؟
همین طیف بیباور و بیآرمان که همواره سعی میکند؛ صفت «هنرمند متفکر و روشنفکر» را به نام خود جعل و مصادره سازد، سینمای متعهد به اسلام، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به عنوان «سینمای حکومتی یا دولتی» هدف ناسزا و لعن و نکوهش قرار میدهد.
این طیف میگوید: «اولا؛ سینمای حکومتی و دولتی چون مبلغ و ستایشگر «قدرت» و «اهالی و دارندگان قدرت» است و اهدافی کاملا سیاسی را پی میگیرد، با هنر و فرهنگ بیگانه است و نسبتی با دردها و خواستهای مردم ندارد. دوم؛ سینمای حکومتی با صرف سرمایههای کلان، سینمای مستقل لزوما مردمی را نابود میکند!»
البته این طیف کمتر عبارت سینمای حکومتی را بکار میگیرد و بیشتر از عبارت سینمای دولتی بهره میبرد. این هم یک حربه است با این هدف که؛ بخشی از طیف یاد شده خود را تمام قد؛ ایستاده در برابر حکومت دینی معرفی نسازد!
در پاسخ به منتسبان طیف بیباور و بیآرمان؛ باید گفت:
دین اسلام یک دین الهی است، انقلاب اسلامی ایران پایه از اسلام دارد چنانکه جمهوری اسلامی به عنوان ساختاری سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی است. مردم ایران مسلمان هستند. در سال 1357 شمسی انقلاب کردند، و با رای مستقیم خود حکومت دینی را برپا نمودند!
پس یک دین الهی وجود دارد، یک انقلاب الهی و یک ساختار و حکومت الهی که پشتوانه مردمی یا مقبولیت مردمی دارد.
انقلاب ایران و نظام جمهوری اسلامی، مترادف «فرد و گروه و حزب و طبقه» نیست. یعنی جمهوری اسلامی با حکومت سلطنتی و شاهنشاهی»، یا حکومت چپگرای الحادی یا با حکومت لیبرالیستی که پایه گرفته از اصالت نفس و اقتدار سرمایه مادی است، متفاوت است.
اگر من فیلمساز نوعی، امروز از ابزار سینما برای – فرض کنید تبلیغ – حکومت دینی استفاده میکنم؛ یعنی در حال تبلیغ ارزشهای الهی هستم. چرا؟ چون حکومتی که سایه بر مملکت و مردم من و خود من دارد؛ نتیجه حتمی و قطعی آموزههای اسلامی و وحیانی و دستاورد انقلابی اسلامی است. من در واقع مبلغ ارزشهای الهی و غیر نفسانی و حزبالله واقع شدهام. من خادم نفس خود، ستایشگر و مداح طواغیت و فراعنه، مدافع حزبی سیاسی و طبقهای ممتاز که نسبتی با مردم ندارند، نیستم.
درک این مهم، به سواد و رمل و اسطرلاب بستگی ندارد که؛ مردم ایران بابت ارزشِ انقلاب و ارزش جمهوری اسلامی، فداکاری کردهاند، خون دادهاند و همچنان ایثار میکنند! واضح است!
با این حال چرا سینمای حکومتی و دولتی از ناحیه طیف یاد شده، بد، قابل پرهیز و نکوهیده است؟
چرا به من فیلمساز یا به تو فیلمساز میگویند و در واقع دستور میدهند؛ تبلیغ دین نکنید، تبلیغ انقلاب و حکومت دینی نکنید؟ چرا میخواهند القا کنند؛ نباید حکومت را ستایش کرد یا دولت بذات پدیدهای «ضد ارزشی» است؟
بدانید که اگر در سایهسار حکومت دینی هم تبلیغ ارزشهای الهی شود بیتردید، تبلیغ حکومت دینی است. چون حکومت دینی مایه گرفته از ارزشهاست. طیف مدعی معاند، میگوید: «فیلمساز از ارزشهای الهی هم نباید بگوید چون حکومت دینی پرچمدار ارزشهاست.
این منطق سست اهالی مدعی روشنفکری است!
بله اگر- چنانکه به نوعیاشاره رفت - فیلمساز ما در فرانسه زندگی میکرد و برای پول به خدمت ساختار سکولار فرانسه درمیآمد، قابل شماتت بود. چون ابزار قدرتگیری و دنیاخواهی عدهای ملحد و مشرک واقع شده است که درد دین الهی و باور و خواست مردم ایران ندارد!
پس هیچ انسان عاقل و با سوادی طیف یاد شده داخلی را در مسیر عقل و منطق و استدلال و انصاف ارزیابی نمیکند.
حال جالب است بدانید این منتسبان به طیف مخالف حکومت دینی که اغلب بیبهره از سواد سیاسی و دینی هم هستند، همواره مستقیم و غیر مستقیم از سرمایه دولتی استفاده کردهاند! کدامشان چنین نکرده اند؟
در واقع این طیف میگوید: «اگر ما یواشکی از سرمایه دولتی استفاده کنیم و حرف دلمان که حتما حرف دل مردم نیست بزنیم؛ فیلممان هم نفروشد (که اغلب فیلمهاشان نمیفروشد)ما فیلمساز حکومتی و دولتی نیستیم و قطعا روشنفکریم! اما اگر هنرمندان حزباللهی سرمایه بگیرند که حرف از ارزشهای الهی و انسانی که همانا شالوده اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی است، به قاب سینما بنشانند، فیلمساز حکومتی و دولتی و شایسته تکفیر و ذبح فرهنگیاند!
باید برای شما جالب باشد که بدانید:
با رایزنی یک زنِ سر حلقه بهاییان فرانسه که یک ایرانی با نام «پ.پ» است، اتحادیه اروپا هزینه تولید فیلم «گذشته» را بر عهده گرفت. البته در هیچ جا، از وساطت زن بهایی حرفی زده نشد اما بطور رسمی اعلام شد که اتحادیه اروپا هزینه تولید فیلم یاد شده را تقبل کرده است. اما جماعتی که روز و شب در نکوهش سینمای حکومتی و دولتی بیانیه صادر میکند و از ته دل فریاد میکشد و جیغ میزند؛ چرا «گذشته» و سازنده آن را حکومتی و دولتی نخواندند؟! چرا رای به حرمت فیلم و تحریم سازنده آن ندادند؟
اتحادیه اروپا، مجمع 27 حکومت و دولت اروپایی است. آیا فقط نباید در خدمت اهداف و سیاستهای نظام و دولت جمهوری اسلامی فیلم ساخت ؟
آیا –به تعبیری– وقتی دولت آلمان به شکل رسمی از یک فیلمساز مجرم درجه سوم مثلا ایرانی حمایت میکند، آن فیلمساز قابل نکوهش نیست و بر عکس قابل افتخار است؟
آنچه خواندید؛ بیان شد تا منشاء فضاحت به بار آمده در جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران که پنجشنبه 26 مرداد به بار آمده، روشن شود.
«جعفر.پ» یک فیلمساز درجه سوم بود که با پول بیتالمال اولین فیلم را ساخت. این فرد مدعی در دهه 70، در جلسه مطبوعاتی در محل شبکه دوم سیما، اظهار کرد:
«من در جشنواره کن، جاسوس ندیدم»
بلاهت را ببینید!
آقای روشنفکر را گویا کراماتی است که جواسیس را به هر پوشش و عنوانی به طرفهًْالعینی تشخیص میدهند و رسوا میسازند!
این آدم مجرم که در زیرزمین خانهاش مشغول مستندنمایی ادعاهای شیخ سادهلوح – مهدی کروبی – درباره شکنجه الواط تهران در سال 88 دستگیر شد، در مراسم یاد شده انجمن، از دادن جایزه به کارگردان فیلم «ماجرای نیمروز» پرهیز کرد! فیلمی که درباره تاریخ این کشور است، درباره جنایتهای گروهک نفرین شده منافقین است، گروهکی که هزاران ایرانی را به شهادت رسانده، گروهکی که از دهه 60 نقش پادو و ستون پنجم دشمن بعثی متجاوز و بعد از آن – «آمریکای جهانخوار» را بازی کرده است!
بله! امثال «جعفر.پ» میشوند دشمنان سینمای حکومتی و دولتی ایران! میشوند حامی مردم ایران! و در واقع میشوند حامی دشمنان مردم ایران! دشمن باورهای مردم ایران! دشمن دستاوردهای مردم ایران که با خون فرزندان این مملکت و خون دل مردم ایران تجلی کرده است!
در همان جشن کذایی برخی دیگر زبان به تحقیر سینمای متعهد گشودند که پروندهشان در خصوص حمایت از تروریستهای منافقین قابل گشودن است.
در پایان نگارنده به عنوان عضوی از انجمن منتقدان و نویسندگان ایران، دعوت از مجرمان و منتسبان به طیف معاند و حرکات و اطوار جاهلانه آنان در جشن منسوب به صنف خود را توهین به عقلا و صاحب قلمان انجمن میداند.