آتش به اختیار در آموزش و پرورش
دکتر شعبانعلی رمضانیان*
همانطور که انتظار میرفت بعد از طرح موضوع آتش به اختیار توسط رهبری فرزانه و حکیم، دوستان و دشمنان به میدان آمدند و هر یک از منظر خود، بعدی از ابعاد موضوع را پیگرفتند.
دشمنان سعی کردند مفهوم آتش به اختیار را به هرج و مرج، تضعیف نهادها و دستگاههای مسئول و حتی نوعی مقابله عملی با دولت و دستگاههای مستقر تعبیر کنند و دوستان آن را فرمانی به موقع برای رفع خلأ و کاستی دستگاههای اجرایی و نظارتی و بهترین چاره برای ولنگاری و بیمسئولیتی در عرصههای مختلف یافتند و در عین حال وظیفه نیروهای انقلاب و دلسوزان و دغدغه مندان را از گذشته سنگینتر و جدیتر معنی کردند.
مسلم بود که فرمان آتش به اختیار در حقیقت برای پاسخگویی به رخوتها و بیحالیها و بیمسئولیتی حاکم بر کشور صادر شده و خطر این حالت برای انقلابی مثل ما که داعیه جهانی شدن را دارد، به قدری است که کشتی بان انقلاب را که همیشه بر نظم و انضباط و لزوم حفظ و تقویت نهادهای رسمی و مسئول تکیه و تاکید دارند، مجبور به طرح آن نموده است.
به عبارت دیگر فرمان آتش به اختیار یعنی به میدان آوردن مردم در عرصههای مختلف جنگ نرم، جایی که دستگاههای مسئول یا نمیخواهند و یا نمیتوانند از عهده دفاع مورد انتظار برآیند. آتش به اختیار برای خارج کردن کشور از انفعال، بیتوجهی، دم غنیمتی و عافیتطلبی است که سالها رهبری معظم انقلاب هشدار آن را میدهند و هر بار به نوعی بر ضرورت آن تاکید مینمایند.
اگر قدری به گذشته برگردیم، نزدیکترین تعبیر معظمله را در بیان ضرورت داشتن «صراحت بیان نسبت به اصول و مبانی اسلامی» میبینیم که به تازگی ایشان مردم و مسئولان را توصیه فرمودند که نسبت به اصول و مبانی اسلام صراحت داشته باشند و جایی که پای اصول اسلامی به میان میآید، ملاحظه کاری، احتیاط و سکوت را کنار بگذارند و آشکارا نسبت به آن موضع بگیرند.
پیش از آن بارها از انقلابی بودن و انقلابی عمل کردن گفتهاند و حتی خودشان به صراحت، خود را انقلابی معرفی کردهاند و قبلتر از آن، از جبهه فرهنگی دشمن گفتهاند و بر لزوم شکل گیری جبهه فرهنگی در مقابل آن تاکید فرمودهاند و ...
خلاصه آنکه به نظر میرسد خطری انقلاب را تهدید میکند (بی تفاوتی و رخوت مسئولان و دستگاهها) که هر یک از موضوعات مطرح شده برای توجه دادن به آن بوده و تا بحال هیچ یک، توقع و انتظارشان را بر آورده نکرده و مسئولان و دستگاههای مربوطه را هنوز به خود نیاورده فلذا اکنون با فرمان آتش به اختیار مردم را فراخوان فرمودهاند تا ضمن پاسخگویی به شرایط، مسئولان خفته و خود به خواب زده را بیدار نمایند.
هنگامی که در خطبههای نماز عید فطر مجدد این مفهوم را توضیح دادند روشنتر شد که در قالب آتش به اختیار، انتظار رهبری انقلاب، کار فرهنگی خودجوش مردمی در تمامی سطوح کشور است و باید صاحبان اندیشه و فکر و همت وارد میدان عمل شوند و کار را خودشان به پیش ببرند و منافذ نفوذ را بگیرند فلذا مشخصتر شد که آتش به اختیار مربوط به حوزه جنگ نرم است و شامل همه اقدامات فکری و فرهنگی و عمل خودجوش است که باید پس از اندیشه ورزی و رصد دقیق صحنه، برای جبران کمبودها و کاستیها بوجود آید و کشور را از این مرحله عبور دهد.
پس وقتی صحبت از کار فرهنگی میشود و جبهه مورد نظر آن جبهه نرم انقلاب اسلامی است در این صورت آموزش و پرورش یکی از مخاطبان اصلی و تعیینکننده آن به حساب میآید زیرا آموزش و پرورش به عنوان بزرگترین و موثرترین نهاد فرهنگ ساز، هم موضوع آتش به اختیار است و هم مخاطب آن. مخاطب آتش به اختیار است زیرا عناصر آن، عناصر کار فرهنگی هستند و معلم و محتوای درسی، کلاس و بحث درس باید انقلابی عمل کند و به صورت خودجوش کمبودها و کاستیها را جبران کند و... و موضوع آتش به اختیار است زیرا؛ سال هاست که همه دلسوزان از کارکرد این دستگاه عظیم گلهمندند و این مجموعه را فاقد کارآیی لازم میدانند و انتظارشان فراتر و بالاتر از عملکرد موجود است.
وقتی چند سال است که گفته میشود آموزش و پرورش با مسائل پیچیده روبروست و علاوه بر نقص در کارکرد، شان و کرامت معلم نیز برآورده نمیشود، وقتی کارکنان، مدیران و دانش آموزان و خانوادهها همه به نوعی اظهار نارضایتی میکنند و به رغم نارضایتی همگانی، اقدام شایسته و درخوری در این حوزه دیده نمیشود و وقتی که حتی میشنویم و میبینیم دستانی درکارند تا آموزش و پرورش را از چشمها بیندازند و عمده نگاهها به این مجموعه سرنوشت ساز، نگاه سیاسی برای برآورده کردن خواستههای حزبی و گروهی است و... در این صورت راه چارهای به غیر از آتش به اختیار عناصر انقلابی و دلسوزان و علاقهمندان واقعی باقی نمیماند؟!
پس آتش به اختیار در حوزه آموزش و پرورش اگر بیش از جاهای دیگر ضروری نباشد، (که هست) حداقل به اندازه حوزههای دیگر موضوعیت دارد و باید در این حوزه نیز کار فرهنگی خود جوش و جهت دار انجام شود.
متاسفانه هنوز هستند کسانی که کار فرهنگی را با کار در حوزه فرهنگ یکی میانگارند. این دسته هر وقت صحبت از کار فرهنگی میشود آن را محدود به عرصههای فرهنگی میکنند و آن را نیز در امور تبلیغاتی و... خلاصه مینمایند در حالیکه امروز بخش اعظم مشکلات در همه عرصهها ناشی از مشکلات فرهنگی در آن عرصه است.
عرصه سیاست، عرصه اجتماع، عرصه اقتصاد، عرصه کار و فعالیت، عرصه خانه و خانواده و ... همه درگیر مسئله فرهنگی هستند و برای بهبود و اصلاح نیازمند به کار فرهنگی تربیتیاند و میبایست طبق یک عملیات بلند مدت و مستمر نرم فکری، اعتقادی، مبتنی بر اندیشهورزی و خرد، بنیانهای آن حوزه اصلاح شود تا با فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی عجین شود و نیازها را برآورده نماید.
آموزش و پرورش نیز یک چنین نیازی دارد. اینجا نیز در کنار نیاز به تحول ساختاری و مدیریتی، سخت به کار فرهنگی و به رصد و نظارت بالادستی احتیاج دارد چرا که مدتهاست احساس میشود ارتباط این مجموعه با نهادهای بالادستی قطع و قرارگاه مرکزی آن درست و به موقع عمل نمیکند و مسائلی مثل سند2030، مطالبات مدت دار فرهنگیان، فعالیتهای پرورشی و بیجواب ماندن خیلی از مسائل اساسی و ساکت بودن دستگاههای مسئول گواهی بر این ادعاست.
برای جلوگیری از بیتفاوتی عناصر ارزشی و مؤمن در این عرصه و برای تقویت انگیزه و عمل به هنگام فرهنگیان در مسائل سلبی و ایجابی و برای اجرای فرمان آتش به اختیار باید جامعه فرهنگیان خطر عظیم آینده فرزندان را بیشتر و دقیقتر درک کنند و باید با ابتکار عمل و خلاقیت، انفعال به وجود آمده را تبدیل به حرکت و جوشش کنند. باید حساسیتها افزایش پیدا کند و نظارتها بیشتر شود تا تعلیم و تربیت فدای برخوردهای جناحی و حزبی نشود. کار تربیتی و فرهنگی اگرچه هدف آموزش و پرورش است اما کارکنان و معلمان آن نیز بینیاز از آن نیستند. باید اعتقادات و باورهای کارکنان نیز مستمراً تقویت پیدا کند و خطرات جامعه انفعالی گوشزد شود و...
در حال حاضر مصادیق آتش به اختیار در آموزش و پرورش فراوانند. مسائل و موضوعاتی که مصداق عمل سلبی و یا ایجابی هستند و هم اکنون خسارتهای قابل توجهی به تعلیم و تربیت وارد میکنند و از طرف قرارگاه مرکزی و مجموعههای مسئول در داخل و خارج وزارتخانه توجه چندانی به آنها نمیشود. مسائلی مثل؛ نماز، آنهم نماز جماعت، اخلاق و تربیت، دین و دین باوری، سبک زندگی اسلامی، حجاب و عفاف، کرامت و شان معلم، روحیه و نشاط معلمان و کارکنان، نشاط و شادابی دانشآموزان، فضای مجازی، رشد علمی، سند تحول بنیادین، جذب و گزینش معلمان، مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان، دست درازیها به حقوق معلمان و تخلفات مالی میلیاردی در صندوق ذخیره و بانک سرمایه، سند2030 و... همه از جمله مصادیق عمل آتش به اختیارند که باید عناصر ارزشی و مؤمن نسبت به آنها حساسیت نشان داده و اجازه ندهند بیش از این معطل بماند و یا تداوم پیدا کند.
برای اینکه بتوان شاهد عمل آتش به اختیار در حوزه آموزش و پرورش بود باید اقدامات روشنگرانه و اعتقادی بصیرتی برای فرهنگیان را تقویت کرد. باید هر یک از ظرفیتهای نوشتاری، گفتاری و رسانهای فرهنگیان و معلمان فعالتر شود و با کمک بازنشستگان و مرتبطان این حوزه آنچه را که لازم است اجرا و مطالبه شود.
باید گروههای خود جوش فرهنگیان شکل گیرد و باید گروهها و هیئتهای رصدگر و اندیشهورز محلی و بومی تشکیل شوند و در هیئتها، مسائل شایسته و بایسته هر کدام مجزا بررسی و برنامهریزی شود و برنامههای فردی و گروهی تعریف گردد و بین اعضا تقسیم کار صورت گیرد و بر روند فعالیتها نظارت و کنترل صورت گیرد.
* مسئول سازمان بسیج فرهنگیان کشور