kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۶۹۶۲
تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۰
نگاهی به ائتلاف سازی عربستان علیه قطر

شکست به سبکِ آل‌سعود


  محمدرضا مرادی
 
  حکومت داری و سیاست ورزی نیازمند وجود حکام و سیاستمداران با تجربه‌ای است که عقلانیت را مقدم بر تمام مسائل بدانند. چرا که یک حاکم با تدبیر به تبعات هرگونه تصمیم خود می‌اندیشد و نیک می‌داند که اثر یک اقدام می‌تواند بسیاری از حوزه‌ها را در بر بگیرد. از این رو کشورهای موفق معمولا سعی می‌کنند سیاستگذاری‌های خود را ابتدا در مسیر موسسات پژوهشی و اندیشکده‌ها به جریان بیندازند تا عیب‌ها و نقص‌های آن مشخص شود. سپس با استفاده از پیشنهادات موجود از سوی اتاق فکر‌ها بهترین تصمیم با کمترین تبعات برای کشور اتخاذ می‌شود. این رویکرد کلی در کشورهای مدرن و پیشرفته است. اما در این پهنای هستی گونه دیگری از تصمیم گیری‌ها وجود دارد که نیاز چندانی به فرایند طولانی تصمیم گیری و سیاستگذاری ندارد. در واقع در این مدل، مقامات سیاسی براساس شرایط روحی و جسمی خود اقدام به اتخاذ تصمیمات بزرگ می‌کنند. نتیجه نیز ایجاد یک فاجعه می‌شود. شاید بتوان نمونه بسیار کامل از این نوع تصمیم گیری‌ها را در عربستان دید. سیستم پادشاهی این کشور که تنها متکی بر فرامین پادشاه است اساسا اعتقادی به کار مشورتی ندارد و همه امور باید به وسیله پادشاه تصمیم گیری شود. البته این روند تا قبل از روی کار آمدن تیم ملک سلمان در عربستان تا حدودی کم رنگ‌تر بود اما به قدرت رسیدن سلمان باعث شد پسر وی محمد بن سلمان به سرعت همه امور را به دست بگیرد. چرا که بیماری پادشاه سعودی اجازه فعالیت بسیار را به وی نمی‌داد. از این رو جوانی 30 ساله با حداقلِ تجربه سیاسی مدیریت کشوری را بر عهده گرفت که هم به دلیل نفت و هم به دلیل وجود اماکن مقدس از مهمترین کشورهای جهان اسلام است. نتیجه این امر نیز ایجاد نوعی هرج و مرج و اتخاذ تصمیمات متناقض بود. محمد بن سلمان بدون توجه به شاهزاده‌های دیگر به سرعت در فروردین 94 فرمان حمله به یمن را صادر و ریاض را وارد باتلاقی کرد که پس از 27 ماه هنوز از آن خارج نشده است. بی‌تدبیری و عدم دور اندیشی ریاض تنها به یمن محدود نشد و این کشور خود را وارد درگیری سیاسی با ایران نیز کرد. در واقع هیئت حاکمه جدید عربستان که سیاست محافظه کارانه دوران ملک عبدالله را کاملا کنار گذاشته و سیاستی به شدت تهاجمی و مداخله‌جویانه در پیش گرفته است تصور می‌کرد که باید با ایران به رقابت بپردازد. از این رو در چهار زمین بازی یعنی، سوریه، عراق، لبنان و یمن اقدام به تحت فشار گذاشتن به اصطلاح متحدین ایران کرد. اما به سرعت به این نتیجه رسید که توان رقابت با ایران را ندارد بنابراین با رفتاری بچگانه و از سرِ حسادت روابط سیاسی خود را با ایران قطع کرد. اما این آخرین اشتباه آل‌سعود نبود و گویا این کشور در قراردادن خود در بن بست‌های سیاسی- امنیتی تبحر خاصی دارد. در ادامه این روند پر اشتباه، عربستان به همراه مصر، بحرین و امارات روابط دیپلماتیک خود را با قطر قطع کردند و این کشور را از زمین، هوا و دریا تحت محاصره شدیدی قرار دادند. اقدامی که در ادامه اشتباه بودن آن نیز بررسی خواهد شد.
دلایل شروع تنش
اختلافات میان عربستان و قطر ریشه تاریخی دارد. این دو کشور از گذشته اختلافات ارضی با یکدیگر داشتند. ۲۳ مایل از جنوب اراضی قطر مورد اختلاف این کشور با عربستان است و در سال ۱۹۹۲ نیز به درگیری نظامی میان دو ‌کشور و تعلیق قرارداد ۱۹۶۵ از سوی قطر منجر شد ‌که دامنه این اختلاف ارضی به نواری از خلیج سلوا در جنوب غربی قطر تا خورالعدید در جنوب شرقی این کشور نیز تعمیم یافته است. اما ریشه اختلاف جدی میان دو کشور به سال 1995 بازمی گردد؛ زمانی که «حمد بن خلیفه»، امیر سابق در زمان پدرش شیخ «خلیفه بن حمد» کودتا کرد تا مرحله جدیدی را در قطر آغاز کند که بیانگر خروج قطر از زیر نظر عربستان و تبدیل آن به یکی از کشورهای مستقل خلیج‌فارس بود. اما شکل جدید اختلافات میان این دو کشور از زمان خیزش‌های مردمی و انقلابی در منطقه آشکارا مشخص و این دو کشور وارد دو دسته‌بندی پنهان اما رقابت آمیز شدند؛ رقابتی که بیش از هر چیز برای تسلط نظم منطقه‌ای مورد نظر خود در جریان بوده و هست.
 تحولات و دگرگونی‌های سیاسی مصر، تونس و لیبی پس از انقلاب‌های عربی و تغییر رژیم‌های استبدادی، موج تازه‌ای از به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان نظیر اخوان‌المسلمین را به دنبال داشت. این تحول مهم سبب شکل‌گیری نظم سه‌قطبی منطقه‌ای در خاورمیانه بر مبنای نظم اسلام‌گرایی انقلابی(ایران)، نظم اخوانی(قطر و ترکیه) و نظم سلفی(عربستان و همپیمانانش) شد، اما مشکلات داخلی و کارشکنی‌های خارجی که اخوان‌المسلمین را از عرصه سیاسی قدرت در مصر خارج کرد، یکی از پایه‌های مهم این نظم سه‌قطبی در خاورمیانه را متزلزل کرد. در همین راستا، قطر و عربستان برای به قدرت رسیدن جریان اسلامگرای مورد نظر خود ثروت زیادی را خرج کرده‌اند و اختلاف نظر زیادی میان آن‌ها در این زمینه وجود دارد. در حالی که قطر به پایگاهی برای یکی از بزرگ‌ترین اپوزیسیون‌های عربستان در خلیج‌فارس یعنی جماعت اخوان‌المسلمین تبدیل شده است، عربستان هوادار گروه‌های سلفی است؛ علت این مسئله هم جایگاه نهاد وهابیت در دولت این کشور از زمان پیدایش آن است. نهاد وهابیت از زمان شکل‌گیری و آغاز برنامه‌ای موسوم به (نشر الدعوه) در جهان با نظارت نهاد وهابیت و هزینه دولت اداره می‌شود و بخش وسیعی از جنبش‌های سلفی در جهان عرب و اسلام نیز از آن سود می‌برند.
از سوی دیگر سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به ریاض را نیز نباید در این مورد بی‌تاثیر دانست. مقام‌های دولت ترامپ امیدوار بودند با تشکیل جبهه متحد عربی-اسلامی علیه ایران بتوانند تا حد زیادی ایران را در منطقه خاورمیانه در انزوا قرار دهند. با این حال خوشبینی‌های ترامپ بدون در نظر گرفتن این واقعیت بود که جبهه عربی-اسلامی خود شکاف‌ها و اختلاف‌های عمیقی دارد و حتی پررنگ کردن تهدید ایران نیز نمی‌تواند باعث شود این اختلاف‌ها کنار گذاشته شوند. اولین و مهمترین پیامدی که می‌توان به دنبال سفر ترامپ به منطقه خاورمیانه مشاهده کرد، بحران ایجاد شده بین قطر از یک طرف و عربستان، امارات، مصر و بحرین از طرف دیگر است. قطر همواره در سال‌های گذشته با عربستان چالش و حتی تنش را تجربه کرده بود. قطر یکی از مهم‌ترین حامیان اخوان المسلمین است که این امر اتحاد با حضور مصر و امارات را با مشکل مواجه می‌کند. از طرف دیگر قطر روابط خوبی با ایران دارد و سیاست‌های عربستان را در افزایش دشمنی با ایران مورد انتقاد قرار داده است. یکی از مهمترین و جنجالی‌ترین انتقادها مربوط به اظهارات امیر قطر در خبرگزاری رسمی این کشور بود که بهانه اقدامات تند عربستان علیه این کشور شد. در گذشته تنش‌های میان قطر و عربستان در سطح سیاسی و سخنان تند باقی می‌ماند اما این بار عربستان و دیگر کشورهای عرب همسایه قطر با متهم کردن قطر به حمایت از تروریسم و با قطع مناسبات سیاسی خود و بستن مرزهای زمینی، هوایی و دریایی این کشور را با یکی از سخت‌ترین فشارهای اقتصادی در طول حیاتش مواجه کردند. از دید تحلیلگران یکی از دلایل برخورد تند عربستان با قطر، سیاست‌های ترامپ است که باعث شده این کشور در اتخاذ چنین تصمیماتی جسورانه عمل کند. بعد از سفر ترامپ مقامات سعودی بیش از هر زمان دیگری احساس قدرت می‌کنند و درصدد افزایش قدرت منطقه‌ای و برخورد جدی با مخالفان خود در شورای همکاری خلیج‌فارس هستند.
شکست ائتلاف چهارجانبه
عربستان برای تحت فشار قرار دادن دولت قطر به نوعی در پی ائتلاف سازی جهانی رفت که مبنای آن، ائتلاف چهار جانبه متشکل از عربستان، مصر، اردن و بحرین است. اما در این مسیر تنها چند ریز کشور عربی مانند موریتانی و جیبوتی به این ائتلاف چهارجانبه پیوستند. کشورهای اروپایی دست رد به سینه آل‌سعود زدند و کشورهای عربی نیز از ریاض فاصله گرفتند.
حتی آمریکا نیز که در کنار ریاض قرار دارد دچار نوعی اختلاف نظر در این مورد شد. در واقع «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور این کشور از یک طرف تروریستی بودن قطر را تائید کرده و از دیگر سو وزارت خارجه آمریکا از پایان محاصره دوحه حمایت می‌کرد! این اختلاف‌ها حتی به استعفای سفیر آمریکا در قطر نیز منجر شد. اما گویا اکنون واشنگتن نیز در حال کنار گذاشتن سعودی‌هاست. در همین ارتباط، وزارت دفاع قطر اعلام کرده که قراردادی را به ارزش 12 میلیارد دلار با آمریکا برای خرید جنگنده‌های «اف 15» امضا کرده است. خبرگزاری رویترز هم گزارش کرده این قرارداد علی‌رغم انتقادات اخیر رئیس‌جمهور آمریکا از حمایت قطر از تروریسم به امضا رسیده است. پایگاه خبری «بلومبرگ» نیز گزارش داده که این قرارداد 12 میلیارد دلاری برای خرید 36 جنگنده می‌باشد. بنابراین حتی آمریکا نیز در ائتلاف ضد قطری در کنار ریاض قرار نگرفت.
از سوی دیگر رسانه‌ها اعلام کردند، قطر به پاکستان پیشنهاد داده است 15 سال این کشور را با کمترین قیمت و راحت‌ترین شرایط به گاز تجهیز خواهد کرد. این مسئله به معنای این است که پاکستان نیز در این دعوا جانب ریاض را نگرفت. همچنین پادشاه عربستان موفق نشد کاری کند که رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهوری ترکیه در این باره بی‌طرف باقی بماند و از قطر حمایت نکند. اکنون ترکیه بدون چون و چرا از قطر پشتیبانی می‌کند و حتی اولین گروه‌های نظامی ترکیه برای حمایت از قطر وارد دوحه شده‌اند. در میان کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، عمان مثل گذشته در درگیری عربستان با کشورهای عربی بی‌طرف باقی ماند و کویت هم نقش واسطه‌گری را به عهده گرفت.اگر زیان‌های عربستان را در اقدام علیه قطر بشماریم مشاهده می‌شود که این کشور بسیار زیان دیده است. چرا که در زمینه اقتصادی صادرات عربستان به قطر قطع شد و ریاض در جهان اسلام به دلیل این نوع برخورد با یک کشور عربی در شورای همکاری خلیج‌فارس بسیار مذمت شد. در نتیجه این زیان‌ها، دیگر روابط میان کشورهای عربی به آن مرحله برنخواهد گشت که عربستان نقش تصمیم گیرنده اصلی را داشته باشد. این کشور قدرت و عظمت خود را از دست داده است و ابزارهای آن در رسیدن به هدف ناکام مانده‌اند. عربستان نشان داد که نمی‌تواند به عنوان یک قدرت منطقه‌ای مطرح شود. بلکه عربستان به مفهوم واقعی نشان داد با وجود ثروت نفتی هنگفت و برخوردار بودن از حمایت‌های آمریکا، کشوری شکست خورده است.
پایان سخن
ائتلاف چهارجانبه عربستان علیه قطر به دنبال آن بود تا با محاصره قطر از لحاظ اقتصادی بر این کشور فشار وارد کند. چرا که قطر 90 درصد موادغذایی خود را از خارج وارد می‌کند. اما صادرات موادغذایی از ایران و ترکیه به دوحه باعث شکست نقشه ریاض شد. از سوی دیگر ائتلاف سازی جهانی علیه قطر نیز شکست خورد و تنها 8 کشور در کنار ریاض با دوحه قطع رابطه کردند که غالبا ریزکشورهای عرب بودند.
اما این شکست ائتلاف چهارجانبه بار دیگر این مسئله را برای ریاض ثابت کرد که نمی‌توان تنها با تکیه بر خرید‌های تسلیحاتی به تهدید کشورهای دیگر در منطقه پرداخت. چرا که خرید تسلیحات نمی‌تواند به عنوان مولفه‌های اصلی قدرت محسوب شود و این مسئله تنها در کنار سایر مولفه‌های قدرت مانند، جمعیت متعهد، مشروعیت، جایگاه بین‌المللی و... موثر خواهد بود. عربستان در تمام این زمینه‌ها به شدت با بحران مواجه است. شاید شکست‌های پی در پی عربستان اکنون باعث شده باشد تا هیئت حاکمه آل‌سعود به این نتیجه برسد که کشور داری و سیاست ورزی با بازی‌های بچه‌گانه تفاوت زیادی دارد. چرا که عربستان هر بار اقدام به اتخاذ تصمیمی در عرصه سیاست خارجی می‌کند نتیجه‌ای جز شکست به دست نمی‌آورد. در واقع ریاض در حالی ایران را به عنوان رقیب خود در خاورمیانه معرفی کرده است که نظامیان این کشور حتی با طرز استفاده از تسلیحات نظامی وارداتی از آمریکا نیز آشنا نیستند. در حالی که موشک‌های ایرانی با طی مسافت 650 کیلومتری مواضع داعش در دیرالزور سوریه را هدف قرار می‌دهد. بنابراین باید در پایان گفت که تلاش‌های عربستان برای ائتلاف بر علیه دیگر کشورها همواره با شکست مواجه شده‌اند و به نوعی عربستان در میزان شکست‌های پی در پی اکنون صاحب سبک است.
در مجموع، علت درماندگی عربستان سه چیز است؛ فاصله گرفتن از مطالبات واقعی جهان اسلام، وابستگی شدید به آمریکا و رژیم به شدت استبدادی و ارتجاعی.