ماهیت و فلسفه «تحدی» در قرآن
یکی از راه های شناخت معجزه بودن قرآن، روش «تحدی» است که در آن مخالفان را به هماوردی میطلبد و از آنها می خواهد اگر در این قرآن تردید دارند نظیر آن را و یا لااقل یک سوره مشابه آن را بیاورند. روش تحدی ثابت کننده آسمانی بودن قرآن است و عجز منکران را نمایان می سازد.
نوشتارحاضر به بررسی یکی از شبهات مربوط به تحدی قرآنی پرداخته و استدلالهای مرتبط با آن را تبیین کرده است.
***
یکی از مسائل برجسته ای که قرآن کریم در اثبات حقانیت خود مطرح می کند، مسئله فرابشری بودن و ناتوانی انسان ها از آوردن مثل آن است. از همان هنگام نزول قرآن و دعوی نبوت از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، بسیاری از مخالفان، به جد یا به تمسخر، ادعا میکردند که آیات قرآن ساخته ذهن پیامبر یا انسانهای دیگری است که آیات را به او میآموزند و منشأ خدایی قرآن، ادعای باطلی است! راهبرد اصلی قرآن در مباحثه با کافران این بود که بیایید و در آیات قرآن تدبر و تأمل کنید. اگر در قرآن با نظر تفکر و تدبر بنگرید خواهید یافت که آموزههای آن همسو با فطرت و عقلانیت شماست و شما را به حق و خیر هدایت میکند. اما برخی از منکران حقانیت قرآن، به جای مواجهه عالمانه و حق طلبانه با این مطالبه حق گرایانه، صرفا با زدن انگ مجنون، کاهن، شاعر، ساحر و ... به پیامبر و طرح این ادعا که آیات قرآن ساخته ذهن اوست و ما هم اگر بخواهیم می توانیم همانند آن را بسازیم و ارائه کنیم، تلاش می کردند تا خود را برای نپذیرفتن دعوای پیامبر و حقانیت قرآن متقاعد کنند و دیگران را از گرویدن به پیامبر منصرف سازند. قرآن در برابر این ادعاهای بی اساس، مسئله دیگری را مطرح وبه چنین افرادی پیشنهاد می کند که اگر قرآن را ساخته ذهن بشری مثل خودتان میدانید، شما هم دست به کار شوید و مثل آن را بسازید و ارائه کنید. این مطالبه قرآنی، از سوی متکلمان اسلامی «تحدی» نام گرفته و متکلمان، آن را نوعی استدلال برای اثبات حقانیت قرآن تلقی کرده اند. در باره ساختار، محتوا و نتیجه این استدلال قرآنی بحث های گوناگونی مطرح بوده و هست که در نوشتار حاضر به یکی از این مباحث اشاره کرده و به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت.
یکی ازاشکالات مطرح شده این است که آيۀ تحدي (بقره/23 ) اين استدلال را مطرح میکند که چون شما انسانها از آوردن مانند قرآن عاجزید، پس قرآن از جانب خدا آمده است! این استدلال ناقص و نامقبول است؛ زیرا بر یک استقرای ناقص استوار شده است؛ چون اگر بپذیریم که تاکنون کسی مثل قرآن را نیاورده است، چگونه میتوان پذیرفت که از این به بعد هم کسی نخواهد توانست چنین کاری انجام دهد؟! اين قضيه زماني يقيني خواهد شد که آخرين فرد از انس و جن بميرد و مثل قرآن آورده نشده باشد؛ در غیر این صورت، استدلال آیه تحدی، جدلی است و مفید یقین نخواهد بود و معنای این نوع از تحدی این است که باید تا قیامت صبر کرد و منتظر بود تا ببینیم آیا همانند قرآن آوردنی است یا نه!
***
از مسائلی که در قرآن کریم به صورت مکرر مطرح شده، مسئله تحدی است. تحدی، یعنی هماوردطلبی؛ سخن قرآن با مخالفان الهی بودن آن، این است که چون قرآن از جانب خدای علیم حکیم نازل شده، هیچ کس را یارای آوردن مثل آن نیست؛ حتی اگر جنی ها و انسانها دست به دست هم دهند و بخواهند مانند آن را بیاورند، نخواهند توانست! البته مسئله تحدی در قرآن کریم، به شکلهای مختلفی بیان شده است: گاهی تحدی در مورد همۀ قرآن طرح میشود (اسراء: 88) و گاهی یک سوره (یونس: 38)یا ده سوره (هود: 13) مثل قرآن مطرح است. حال پرسش این است که هدف قرآن از بیان این مسئله چیست؟ آیا قرآن کریم براستی تحدی کرده و میخواهد هماورد بطلبد؟ آیا امر به آوردن مثل سورهای یا ده سوره، برای این است که آن را پایه استدلالی قرار دهد که خروجی آن حقانیت قرآن است؟ یا اینکه هدف دیگری در کار است؛ مفسران نظرات گوناگونی گفتهاند؛ شکی نیست که واژه* تحدی در قرآن نیامده و از اصطلاحات کلامی به شمار می رود. متکلمان آنجا که در صحت حقانیت قرآن سخن گفتهاند برخی از آیات را مطرح کرده و پایه استدلال بر حقانیت دعوی پیامبر بر نبوت خویش قرار دادهاند؛ متکلمان میگویند: اگر قرآن از جانب خدا نباشد، بلکه برساخته ذهن پیامبر باشد، ضرورتا دیگران نیز میتوانند مانند آن را ساخته و ارائه کنند؛ اما تاکنون کسی را توان آن نبوده که مانند قرآن را عرضه کند؛ بنابراین نتیجه میشود که قرآن کلامی فوق بشری و از جانب خداست!
مفهوم شناسی معجزه
بنابه تعریف متکلمان، معجزه عبارت است از کار یا حادثه خارق العادهای که جنس بشر از انجام آن به صورتی که رخ می دهد عاجز باشند و آورنده آن امر خارق العاده، ادعای نبوت و بعثت از جانب خداوند عالم را داشته باشد. پس اگر کسی کار خارق العاده ای انجام داد ولی ادعای نبوت نداشت، کار او معجزه به شمار نمی رود، هرچند دیگران از انجام مثل آن عاجز باشند. اهمیت قید همراه ادعای نبوت، از آن روست که بنابر اصل عقلی حکیم و هادی بودن خداوند و اینکه پیشگیری از گمراهی بندگان برای او واجب و گمراه کردن آنها از او قبیح است، اگر فرد دروغگویی با انجام امر خارق العادهای ادعای نبوت کند، بر خداوند لازم است او را رسوا ساخته و بندگانش را از گمراهی دور سازد. حال اگر کسی همراه ادعای نبوت، کار خارقالعاده ای که دیگران از آن عاجزند را نشان دهد و هیچ رویدادی که دلالت بر بی صداقتی او در میان نیاید، چنین امری، دلالت یقینی و روشنی بر صدق مدعای او خواهد بود.
مفهوم شناسی استقرای تام و استقرای ناقص
استقرا یک شیوه استدلال منطقی است. استقرا از ریشه واژگانی قریه (روستا)، به معنای جستجوی قریه به قریه (روستا به روستا) است. در اصطلاح منطق، به شیوه ای از استدلال اطلاق میشود که با بررسی وضعیت مصادیق و موضوعات جزئی یک موضوع کلی، (به صورت ناقص یا کامل) در پایان استدلال، به صدور حکم کلی برای آن موضوع کلی میپردازیم. مثلاً اگر همه آبهای موجود در جهان یا بعضی از آبهای جهان را مشاهده کردیم که در دمای 100 درجه سانتیگراد به نقطه جوش میرسد، حکم میکنیم که آب (موضوع کلی) در دمای 100 درجه به نقطه جوش میرسد. استقرا بر دو قسم است: 1. استقراء تام و آن عبارت از این است که پس از بررسی همه مصادیق یک موضوع کلی و یافتن ویژگی خاصی در همه آن مصادیق، حکمی را بر آن موضوع کلی نسبت دهیم. مثلا با بررسی همه دانش آموزان کلاس الف و یافتن ویژگی هوش متوسط در تک تک آنها، حکم کنیم که دانش آموزان کلاس الف، هوش متوسط دارند. 2. استقراء ناقص؛ و آن عبارت است از اینکه پس از بررسی برخی از مصادیق یک موضوع کلی و یافتن ویژگی خاصی در آن مصادیق محدود، حکم کنیم که همه مصادیق آن موضوع کلی، دارای آن ویژگی هستند. مثلا با بررسی نیمی از دانش آموزان کلاس الف، حکم کنیم که دانش آموزان کلاس الف، هوش متوسط دارند. بدون شک استقراء ناقص از نظر منطقی، تنها مفید ظن است و فقط در استدلالهای جدلی و اقناعی کاربرد دارد؛ ولی استقراء تام، مفید یقین است و میتواند پایه برهان منطقی برای اثبات یک حکم قرار گیرد. البته استقراء تام تنها در مواردی قابل تحقق است که دامنه مصادیق موضوع کلی، محدود و قابل کنترل قطعی باشد.
با این مقدمه پرسشی که در ابتدای مقاله مطرح شد را باردیگر مرور می کنیم: خداوند در سوره بقره، آیه 23 به مخالفان وحیانی بودن قرآن می فرماید: «و اگر در شک و تردیدید از آنچه که ما بر بنده خود نازل کردیم، پس سوره ای مانند آن را بیاورید و گواهانی که جزخداوند بر ادعای خود دارید را فرا خوانید». حال سخن این است که آیا مقصود قرآن از طرح امر به آوردن مثل آن، ارائه استدلالی در قالب استقراء ناقص است؛ یعنی می خواهد بگوید همین که برخی افراد موجود در زمان خطاب آیه، نتوانند مثل قرآن را بیاورند (استقراء ناقص) حکم میشود که قرآن کلام خداست؛ یا مقصود ارائه استدلالی در قالب استقراء تام است؛ یعنی اگر همه جنیان و انسانها از زمان خطاب این آیه تا قیامت نتوانند مثل قرآن را بیاورند، حکم میشود که یقیناً، قرآن از جانب خداست. اگر مقصود، قسم اول است (استقراء ناقص) است، نتیجه آن این است که سخن قرآن جدلی و تنها مفید ظن باشد و در این صورت نمیتواند پایه استدلال یقینی و برهانی برای اثبات الهی بودن قرآن قرار گیرد؛ و اگر قسم دوم (اسقراء تام) مقصود باشد، که کاری شدنی نیست و نوعی تعلیق بر محال خواهد بود. چنین استدلالی، اگر شدنی هم باشد تنها برای آخرین فرد از جن یا انس در لحظة قیامت، حجیت و کارآیی خواهد داشت!
تحدی برهانی قرآن
حقیقت این است که تحدی قرآن نه از نوع استقرای ناقص و نه از نوع استقرای تام است، که اولی ظن و دومی تعلیق اثبات ادعا بر امری است که انجام آن برای مخاطب محال است و مسلما استدلال ظنی و درخواست انجام محال از مخاطب، از ساحت قرآن به دور است. امر قرآن به مخالفان در آوردن مثل قرآن، نوعی استدلال برهانی است.
در توضیح این مطلب گفتنی است: قرآن کریم که از منبع علم لا یزال حکیم مطلق نازل شده است هرگز در حقانیت و اصالت خود تردید ندارد و سخن آن خطاب به کافران، نه از روی مجادله و مباحثه با مخالفان، بلکه برای موعظه منکران است؛ هرچند محتوای این موعظه، بر پایه استدلال منطقی و برهانی استوار است. قرآن میفرماید: در اینکه این کتاب از جانب خدای حکیم صادر شده و از علم او ریزش کرده، تردیدی نیست؛ و چون این کتاب از جانب خدای عالم مطلق آمده، آوردن مثل آن برای بشری که علم محدود و اندک دارد، ممکن نیست؛ زیرا بشر محدود نمی تواند چیزی بیافریند که حاکی از علم نامحدود باشد! حال اگر شک دارید که قرآن از جانب خدا آمده و معتقدید که محمد(ص) خود این سخنان را بافته است، پس لاجرم باید ساختة ذهنی بشری چون شما باشد و اگر چنین است، شما نیز باید بتوانید مثل آن را بیاورید و ارائه کنید. درحالیکه هرگز چنین نتوانید کرد و چون آوردن مثل قرآن هرگز از شما ساخته نیست؛ پس ایمان بیاورید که قرآن از جانب خداست!
جمله امری (فأتوا) در اصطلاح نحوی، امر تعجیزی است؛ یعنی اگر میتوانید، بیاورید، ولی نمیتوانید! صیغه امر در مواردی، معنای تعجیز (آشکارساختن عجز مخاطب) دارد. امر تعجیزی در جایی است که گویندة کلام یقین دارد که مخاطب قادر به انجام فرمان او نیست ولی برای هوشیار کردن او و متذکر ساختن مخاطب به ناتوانی خود، به او امر میکند که آن کار را انجام دهد؛ و چون مخاطب در خود احساس عجز را کاملا احساس کرد، ایمان میآورد که سخن گوینده و ادعای او کامل، درست و بجاست. بنابر این قرآن کریم هرجا مخالفان را به آوردن مثل خود امر کرده، در واقع امری تعجیزی مطرح کرده و با هدف هوشیار کردن آنها به عجرشان، به آنها امر کرده است. مدعای قرآن این است که آیاتش معجزه الهی بر قلب و زبان رسول است و اگر هرکس در معجزه بودن قرآن تردید دارد، مثل آن را بسازد و نشان دهد. صورت این استدلال در قالب منطقی به این شرح است: 1. محمد بن عبدالله(ص) آیاتی با نام قرآن را بر زبان جاری می کند که مدعی است آیات خداست و خداوند با این آیات او را به پیامبری به سوی مردم مبعوث کرده است؛ 2. هرکس منکر معجزه بودن و الهی بودن قرآن است، یعنی مدعی است که این سخنان، سخنان خود پیامبر و لاجرم سخنانی انسانی است، باید بتواند مثل آن را برسازد و ارائه کند؛ 3. اگر مخاطب یا مخاطبان با رجوع به نفس خود و حتی کمک گرفتن از خرد جمعی نتوانستند مثل آن را بیاورند، باید بپذیرند و ایمان بیاورند که محمد بن عبدالله رسول خداست و در دعوی خود صادق است؛ 4. زیرا اگر سخنان او (آیات قرآن) معجزه و خارقالعاده باشد (چون نتوانستند مثل آن را بیاورند)، تنها باید از فرستاده خدا دیده شود نه کسی که به دروغ ادعای نبوت می کند. چراکه بر خداوند حکیم و هادی لازم است بنده اش را به حق راهنمایی کرده و او را از اغراء به جهل و درافتادن در گمراهی حفظ کند. حال که با دعوی پیامبری محمد بن عبدالله مواجهیم و او سخنانی خارقالعاده بر زبان آورده و مدعی است که سخنان خداست و خدا هم رفتاری یا حوادثی را که علیه ادعای او باشد و شهادتی بر دروغگویی اش به شمار آید، انجام نداده، یقین می کنیم که محمد فرستاده خدا و قرآن کلام حکیمانه پروردگار است.
وقتي پاي معجزه علمي حق تعالي که معجزهای گويا، جهاني، روحاني و جاوداني است،(1) به ميان آمد، «استقرا و شکست همراه با تهمت، شبهه علمي و شهوت عملي و .... همه رخت بر ميبندند. چون هرکس در وحي الهي شک کند، حدّ وسط آن معجزه است و قرآن شريف در اين آيه و آيه بعد، خطاب به مخالفان، مطلبي را به صورت قياس استثنايي بيان کرده است که: اگر شما در حقانيت قرآن ترديد داريد و آن را ساخته فکر بشر ميپنداريد، پس آوردن همانند آن بايد براي شما ممکن باشد؛ در صورتي که اگر تمام شما در يک فراخوان جهاني، تمام توان خود را به کار گيريد، به طور قطع نميتوانيد همانند آن را بياوريد و تا قيامت هم ناتوان خواهيد ماند و همين ماندگاري در ناتواني، نشانه و برهاني است به کلامالله بودن قرآن و جاودانه ماندن آن»!(2)
امر تعجیزی و تحدی به امور خارقالعاده برای اثبات نبوت، در قرآن مصادیق متعددی دارد. در داستان ابراهیم علیه السلام در مناظره با نمرود که درباره ربوبيت خدا ترديد داشت و خود را ربّ مردمان ميپنداشت، چنین آمده است که: «ای پیامبر! آیا نمینگری به کسی که با ابراهیم درباره خداوندگارش، که به او پادشاهی داده بود، به مباحثه برخاست؟ آنگاه که ابراهیم به او گفت ... ابراهیم گفت: پس براستی که الله خورشید را از مشرق بیرون می آورد، پس تو اگر قادری، آن را از مغرب بیرون آر! ...» (بقره: 258.)
در این سخن، ابراهیم (ع) قصد تحدی ندارد. بلکه با امر تعجیزی می خواهد نمرود را بیش از پیش به ناتوانی و سخافت در ادعای سستش آگاه کند و او را به ربوبیت خداوند متعال معترف سازد. قرآن کتاب خدايي است که مثل ندارد (ليس کمثله شيء) (شوری:42 ) و کلام او نيز بيمانند و بينظير است.
در آيه بعد، یعنی آیه 24 سوره بقره، جملهای به صورت مضارع، که حاکی از استمرار است آمده: «پس اگر اين کار را نکرديد (و نتوانستيد مثل قرآن بياوريد) و هرگز هم نخواهید توانست چنین کنید .... پاسخ استواری است به این ادعا که ممکن است در آینده کسانی بتوانند مثل قران را برساخته و ارائه کنند. از منظر قرآن، بشر هرگز به معارضه و مقابله به مثل با قرآن توانا نيست. گستره دعوت و دعوی قرآن، جهانی است و تک تک انسان ها مخاطبان این آیاتند. قرآن کریم فطرت و عقلانیت همه انسان ها را مخاطب قرار داده و از آنها می خواهد که در مضامین قرآن تدبر کنند و آنگاه در خود کاوش کرده و ببینند که توانایی ساختن چنین سخنان محکم و در عین حال زیبایی را دارند یا نه؟ اگر در خود احساس عجز را تجربه کردند، بدانند که قران کلام بشری نیست و از جانب خداوند حکیم علیم نازل شده است. قرآن موعظه الهی است و با شیوه های گوناگونی می خواهد قلب فروبسته انسان های غافل را بگشاید و آنان را به حقایق و ارزش های حقیقی زندگی هوشیار سازد.
مفهوم شناسی مثل قرآن
نکته دیگری که هم به روشن تر شدن بحث کمک می کند و هم میتوان تقریر دیگری از تحدی قرآن محسوب شود این است که در معنای مثل تأمل کنیم.
چنانکه گفته شد، در چندین آیه از قرآن کریم، خداوند متعال مخالفان را به آوردن مثل قرآن دعوت کرده است. مثلیت دو چیز، میتواند در ابعاد گوناگونی مطرح باشد. مقصود قرآن از آوردن مثل، مثل منطقی نیست (مثلیت منطقی دو شئ به این معناست که دو چیز از همه جهات مانند هم باشند و این امر محال است زیرا دو چیزی که از هرجهت همانند باشند، در واقع یک چیز خواهند بود نه دو چیز) که آوردن آن محال باشد و لاجرم گفته شود که چون اجتماع مثلان محال است، پس درخواست قرآن از مخالفان، مطالبه کردن محال عقلی است. بلکه مقصود از مثل این است که در هر سوره یا بخش از قرآن کریم، معارفی در باب خداشناسی، انسانشناسی، جهانشناسی و ارزششناسی مطرح شده است. آیات قرآن، هم در بعد فصاحت و شیوایی و هم در بعد اتقان و استواری محتوا، بینظیر است و به تعبیری، حرف آخری است که در آن موضوع می توانسته زده شود. حال مخالفان قرآن باید در همان مسائل و موضوعات، سخنی بگویند که هم از لحاظ فصاحت، همانند قرآن در اوج باشد و هم از لحاظ محتوا و اتقان علمی و فکری، حرف آخر باشد و این هر دو شدنی نیست. زیرا اگر بخواهند سخنی در سطح قرآن (با همه خصوصیات ظاهری و محتوایی) بگویند، جز آنچه خود قرآن گفته است را نمیتوانند مطرح کنند و اگر سخنی فروتر از قرآن بگویند که خود به معنای شکست آنها در آوردن مثل قرآن است. بنابر این آوردن مثل قرآن ممکن نیست؛ و این خود بهترین دلیل بر حقانیت و فرابشری بودن
قرآن است.
*مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير نمونه، ج 1، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1373، ص 129.
2. تفسير تسنيم، ج 2، قم، اسراء، اول، 1387، ص413 ـ 420.